به گزارش خبرنگار مهر، چهاردهمین نشست ادبی عصر روشن با موضوع بررسی محافل و پاتوقهای ادبی، عصر پنجشنبه 2 خرداد با حضور کریم رجبزاده، فرهاد عابدینی، علیرضا طبایی، ضیاالدین خالقی، بهاره جهاندوست، پوریا سوری، علیرضا راهب، کامران محمدی، علیرضا بهرامی و دیگر نویسندگان و شاعران در کتابسرای روشن برگزار شد.
در ابتدای این نشست کریم رجبزاده، پوریا سوری و فرهاد عابدینی به خوانش شعر پرداختند و بهاره جهاندوست به قرائت ترجمه اشعار خارجی پرداخت.
سپس بهرامی خطاب به عابدینی گفت: شما کانون ادبی شعر معاصر را پایهگذاری کردید که جلسات ماهانه در آن برگزار میشود یعنی از دهه 70 تا 80 کانون ادبی شعر معاصر فعال بود آیا جلسات و کانونهای ادبی را میتوان زنجیرهای از ادبیات معاصر محسوب کرد؟ و اگر کانونهای ادبی کم رونق شوند، آیا این زنجیره با خلاء و مشکل روبرو میشود؟
میخواستیم به اطلاعات ادبی شرکتکنندگان در جلسات افزوده شود
عابدینی در پاسخ بهرامی گفت: قبل از زمانی که تصمیم گرفتیم گروه شعر معاصر را تاسیس کنیم، با انجمنهای ادبی مختلف ارتباط داشتیم. جلسات ادبی، قبلا فقط شعرخوانی بودند، قسمتی به طنز اختصاص داشت و گاهی هم میانه برنامه موسیقی اجرا میشد و به نظرم جلسات آن روزها زیاد جدی نبود. در آذرماه 74 که کانون شعر معاصر را راهاندازی کردیم، بنا را بر این گذاشتیم که افرادی که به جلسه میآیند، چیزی یاد بگیرند و در مدت برنامه 2 ساعته به معلومات ادبیشان اضافه شود.
وی گفت: بخش اول این برنامهها شامل سخنرانی بود و از بزرگان برای سخنرانی در این قسمت دعوت میکردیم. یادم میآید اولین جلسه را عبدالعلی دستغیب آمد. جلسه دوم و سوم را هم از داریوش آشوری دعوت کردیم. قسمت دوم برنامه شعرخوانی بود و وقتی میدیدیم جلسه، خستهکننده شده است به سراغ نقد کتاب و داستان میرفتیم. نکته دیگر این که گفتیم تا چهرههای ادبی زنده هستند در این محفل مورد تقدیر قرار بگیرند. برای شفیعی کدکنی یک بزرگداشت برگزار کردیم و برای شاعرانی مانند اخوان هم گرامیداشت برپا کردیم.
موسس کانون ادبی شعر معاصر ادامه داد: به این ترتیب جوانان با قدیمیها و پیشکسوتان ادبی کشور آشنا شدند. جلسات و پاتوقهای شعرخوانی باعث شد شاعرانمان مسلط تر بشوند و دیگر با لکنت پشت تریبون قرار نگیرند. کتابی هم که در حال حاضر در کانون مشغول کار روی آن هستیم و قصد انتشارش را داریم، چکیدهای از شعر دهههای 70 و 80 است.
پاتوقهای دهه 40 و 50 بیشتر سر و صدا و جنجال بودند
بهرامی از عابدینی پرسید فعالیت پاتوقهای ادبی امروز یا دهه 70 را با پاتوقهای دهه 40 و 50 چگونه مقایسه میکنید؟ عابدینی در پاسخ گفت: به نظرم پاتوقهای دهه 40 و 50 بیشتر سر و صدا و جنجال بودند تا این که مطلبی آموزنده داشته باشند. در حال حاضر هم جلسات ادبی ضعیف داریم. به تازگی به نشستی رفته بودیم که مجری خودش شاعر بود و میگفت تا آقای فلانی به جایگاه بیاید من سه رباعی بخوانم یا دو غزل بخوانم. اکثریت جلسات شعر، خوانش اشعار کلاسیک بود. ما هم در کانون خوانش شعر کلاسیک داشتیم ولی شعر کلاسیکی را میخواندیم که مدرن بود. شعر پست مدرن هم در کانون خوانده میشد. آنچه مهم است، این که آوازهای مختلفی در جلسات شعر کانون شنیده میشد.
در ادامه ضیاالدین خالقی ضمن شعرخوانی در پاسخ به بهرامی که گفت: «شما زیاد اهل شهرت نبودید. چرا همه آن سالها در معرض دید نبودید؟» گفت: من انزوا را ترجیح میدادم و دوست داشتم منزوی بشوم. چون شعر آن سالها بیشتر صدا بود تا شعر. به همین دلیل به قول دوستان، خودم را زودتر از موعد بازنشسته کردم. ولی مدتهاست که فعالم. در آن سالهای دهه 70 وقتی محلات ادبی را باز میکردی، نامهای تکراری میدیدی. بعد از مدتی که این نامها تکرار نشد، باعث تعجب همگان شد.
وی افزود: عدهای از همنسلان ما نام کاذب کسب کردند ولی بعضی از شاعران نسل من، واقعا محبوب بودند. بهرامی از خالقی پرسید: دوستانتان؟ شاعران همدوره شما به داشتن محافل ادبی خاص مشهور بودند. سرنوشت این محافل چه شد؟ خالقی گفت: منظورم دوستان شعری بود. چون دوستی شخصی میان من و آنها وجود نداشت. سوال دوم را بهتر است از خودشان بپرسید. آن زمان خیلی از همدیگر پشتیبانی میکردند و از هم برای شرکت در جلسات، دعوت میکردند. اما دیدم معنی این برخوردها این است که فقط خودمان را ببینیم و دیگران را نبینیم.
عاقبت این برخوردها خیر نیست
این شاعر در پاین جلسه اشاره کرد: زیاد علاقه نداشتم در این محافل جا داشته باشم و این را درست نمیدانستم که 6 نفر در دهه 70 اعلام کنند که ماییم و جز ما کسی نیست. بنابراین خودم را کنار کشیدم. سرنوشت این محافل هم مشخص است. امروز از هم دور شده و همدیگر را قبول ندارند. به نظرم عاقبت این برخوردهای انحصارگرایانه، خیر نیست.
نظر شما