به گزارش خبرنگار مهر، چهاردهمین نشست ادبی عصر روشن با موضوع بررسی محافل و پاتوقهای ادبی، عصر پنجشنبه 2 خرداد با حضور کریم رجبزاده، فرهاد عابدینی، علیرضا طبایی، ضیاالدین خالقی، بهاره جهاندوست، پوریا سوری، علیرضا راهب، کامران محمدی، علیرضا بهرامی و دیگر نویسندگان و شاعران در کتابسرای روشن برگزار شد.
علیرضا بهرامی در این برنامه درباره انجمنهای ادبی مجازی گفت: از گستره عمیق تاریخ که بگذریم، آنقدر دراین سالها درگیر تغییر و تحول بودیم که همه چیز سریعا تبدیل به نوستالژی شده است. در حال حاضر در دوران 40 سالگی اینترنت هستیم. پس از دستیابی عمومی در دهه 70 به اینترنت، انجمنهای ادبی اواخر این دهه کار خود را آغاز کردند. کاربران اینترنت، طراحیهای ساده و گرافیک پایین آن روزها را به خاطر دارند. بسیار باعث ذوق بود که علاوه به نمایش آثار ادبی در فضای مجازی، امکان نظر دادن و تبادل آرا وجود داشت.
وی افزود: این امکان، با ظهور وبلاگها توسعه بیشتری یافت. انجمنهای اینترنتی دیگر محدودیتهای مشغله و بعد مسافت انجمنهای حضوری را نداشتند. امکان درج نظر و تبادل و تقابل نظرات، در انجمنهای مجازی برای کاربران خوشایند است و برگزارکنندگان نیز از مشکلاتی چون کسب مجوزهای زمانبر و دیگر مشکلات در امان هستند. مطالب عرضه شده در انجمن مجازی هم ثبت و ضبط شده و بعدا به طور کامل، قابل بازیابی و در دسترس هستند.
بهرامی گفت: برخی انجمنهای ادبی مجازی، گاهی با تهدیدهای روبرو میشوند که به «من» فرد بازمیگردد. این نکته هم مهم است که در انجمنهای حضوری، اعتماد بیشتری میان افراد وجود دارد. انجمنهای مجازی هم مانند انجمنهای حضوری با خطر خستگی روبرو هستند که ممکن است به مرگ یا جوانمرگ شدنشان بیانجامد.
باید به انجمنهای مجازی به عنوان یک امکان مکمل نگاه کرد
این منتقد گفت: با همه محاسن و معایب، به نظر نمیرسد انجمنهای مجازی، هیچگاه جایگزین کامل انجمنهای حضوری شوند. همانطور که فکر مرگ کتاب، با ظهور تلویزیون و دیگر امکانات پیشرفته، اشتباه بود. باید به انجمنهای مجازی به عنوان یک امکان مکمل نگاه کرد که بودنش برخی خلاها را پر میکند ولی نمیتواند جایگزین تمام و کمال انجمنهای حضوری باشد.
در ادامه این جلسه علیرضا طبایی گفت: در گذشتههای دور یعنی آغاز نوجوانیام، شاهد برپایی بسیاری از انجمنها و پاتوقهای ادبی بودهام و درباره بعضی از آنها هم مطالبی شنیده بودم. مثلا انجمنهایی بود که با حضور شازده افسر از شاهزادههای قاجار، محمدتقی بهار، مهدی حمیدی، ادیب پیشاوری، جواد پیشاوری و ... برگزار میشد. در تهران چندین انجمن شعر بود که شاخص بودند. یکی از این انجمنها، انجمن افسر میرزا یا انجمن نظامی بود که وحید دستگردی آن را برگزار میکرد.
وی افزود: آن زمان هنوز شاعرانی چون فرخزاد، بهبهانی یا نادرپور هنوز در حال برداشتن قدمهای اول در شعر بودند. به یاد دارم که در انجمنهای شعر آن روزها، شعر را به مسابقه میگذاشتند. اوستا و مشفق کاشانی را برای اولین بار در این جلسات دیدم. شاعران جوان در این جلسات میآمدند و تجربه کسب میکردند. یک نکته مهم این که بحث نقد به مرور در انجمنهای شعرمان کمرنگ تر شد. به غیر از انجمنهای ادبی، پاتوقهایی در کافهها و منازل شاعران و نویسندگان برگزار میشد.
طبایی گفت: انور خامنه، مسعود فرزاد، مینویی یا صادق هدایت از افرادی بودند که به کافه نادری رفت و آمد میکردند. من جلال آل احمد را در کافه نادری دیدم. او معمولا روزهای دوشنبه به آنجا میآمد. ساعدی و بسیاری از شاعرانی که گرایشات اسلامی داشتند، در آن زمان به این پاتوقها میآمدند. موضوعی که متاسفانه آن سالها وجود داشت و امروز هم جریان دارد، این است که شهرستانهایی مانند خراسان و فارس، پایگاه تولید ادبی بوده و آثار بیشتر در تهران، نقد و بحث میشد.
شعر معیار اصلی بود و از پارتی بازی خبری نبود
این شاعر ادامه داد: شاعران هم نسل من مانند منزوی در کافه فیروز و نادری که شاخصتر بود، تجمع میکردند و درباره شعرهای همدیگر بحث میکردند. آن روزها مکانهایی به اسم کاخ جوانان ساخته شد که امروز به عنوان فرهنگسرا معروفاند. در این اماکن شبهای شعر برگزار میشد. به نظرم یکی از دلایل موفقیت جلسات و پاتوقهای آن روزها، این بود که مانند مراسم ترحیم نبودند و با جامعه بیرون کاری نداشتیم. فقط هم تعریف و تمجید نبود. این جلسات میدانی برای این بود که هر که کار خوبی دارد، عرضه کند. کسی که تشخیص میداد، شعرش خوب است در این محافل، شعرش را میخواند. فقط شعر معیار بود و به قول معروف از پارتیبازی خبری نبود.
وی گفت: مهم نبود چه شاعری هستی و از کجا آمدهای. رحمت موسوی یکی از شاعران بزرگ رشت بود که من او را از مجلات میشناختم و در یکی از جلسات، کنار من که یک جوان بودم، نشست. ویژگی بارز این که مهم نبود چپی هستی یا راستی. و یا مذهبی هستی یا غیر مذهبی. کسی کاری نداشت فلان شاعر نماز میخواند یا خیر؟ چیزی که واقعا مهم بود، شعر بود و این مهم چه در پاتوقها و چه در محافل دیگر ادبی، معیار و میزان بود. جوانترها اگر مورد نقد قرار میگرفتند، با گوش جان میشنویدند، چون مطمئن بودند طرف دیگر استاد است و به او ایمان داشتند. اما امروز متاسفانه حاضران در محافل ادبی ما در صدد نفی یکدیگر هستند.
اگر اندیشه جاری در شعر از روح مردم نباشد، فایده ندارد
طبایی با اشاره به محدویتهایی که برای این انجمنهای ادبی وجود داشته، گفت: اگر نتوانیم حرف مردم را بزنیم، پس چه بگوییم؟ به یاد دارم که روزی در یکی از مجلات شعر با نادرپور بودیم که او برآشفت و با عصبانیت گفت: دارند کلمات را با منقاش از متن بیرون میکشند. دلیل این برخورد او این بود که مجله را به خاطر به کار بردن لفظ گل سرخ در یک شعر عاشقانه بسته بودند. آن زمان تازه گل سرخی اعدام شده بود. به همین دلیل به مجله ما ایراد گرفتند. اگر حرف مردم در شعر نباشد، شعر چه فایدهای دارد؟ در این صورت شعر میشود چند کلمه زیر هم نوشته شده. اندیشه ساری و جاری در شعر اگر از روح مردم ریشه نگرفته باشد، هیچ فایدهای ندارد.
برنده جایزه دور دوم جایزه شعر خبرنگاران افزود: به یاد دارم، در آن روزگار موجنوییها در فضای خاصی سیر میکردند. یک بار م. آزاد در یکی از همین پاتقها با یکی از موجنوییها درگیر شد که این مزخرفات چیست شماها میسرایید؟ چنین برخوردهایی به این دلیل به وجود میآید که همه خودشان را کامل میدانند و هیچ کس نیست که کارش را بیعیب نداند. این را هم اضافه کنم که گذشته ما سراسر نوآوری است. انسان وقتی اشعار نظامی را میخواند، از خودش خجالت میکشد. شعر بی نقطه در دوره صفویه یا هزاران ابتکار دیگری که پیشینیان ما داشتند، فقط به عنوان تحقیق برای دانشجویان ادبیات مطرح است و مردم عادی با این خلاقیتها ارتباطی برقرار نکردهاند.
همچنین در این مراسم، علیرضا راهب، به شعر خوانی پرداخت.
نظر شما