محمد بکایی، نویسنده، منتقد و مدرس کلاسهای قصهنویسی در سالهای پایانی دهه 60 در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن بیان این نکته که با اصطلاح کتاب عامهپسند موافق نیست و با مقوله سانسور در ادبیات مخالف است، عنوان کرد: نکته اینجاست که در همه دنیا برای هر نوع ادبیات، تریبونی را مشخص میکنند و مشخص کننده این تریبون نیز خود جامعه است.
این نویسنده اظهار کرد: در ایستگاههای قطار بین شهری فرانسه، رمانهایی معروف به رمان دخترکلفتها فروخته میشد و از روی نوع چاپ و کاغذ و جلد و قیمت ارزان کاملا مشخص بود چه تریبونی دارند و فرد تنها برای مطالعه در بین مسیر آن را خریداری میکرد و در مقصد کتاب را در ایستگاه رها میکرد یا دور میانداخت. عده دیگری نیز از راه جمع آوری این کتابها ارتزاق میکردند.
وی افزود: همچنین زمانیکه خبرنگاری از خالق شرلوک هولمز سئوالی میپرسد، او درپاسخ تنها عنوان میکند سئوال شما مربوط به ادبیات است، در حالی که من نوشتههای سرگرم کننده مینویسم. این پاسخ در حالی مطرح میشود که این فرد آنقدر به شهرت و پول رسید که مقام «سر» را دریافت کرد.
بکایی با تاکید بر اینکه نحوه ارائه هر نوع ادبیات و همچنین صحبت درباره آن باید مشخص کننده تریبون آن باشد، گفت: وقتی رمان دختر کلفتها روی کاغذ ارزان و با حروف خاص چاپ میشود، خود به خود جایگاه و اندازه کتاب را به کسی که برای اولین بار با این نوع کتاب برخورد کرده، معرفی میکند. همچنین پاسخ خالق شرلوک هولمز را میتوان از دو منظر بررسی کرد؛ اول اینکه او پاسخی زیرکانه داده و نگاه دیگر این است که او میدانست منتقدان بزرگ و بانفوذی هستند که در صورتی که او پا را از گلیم خود فراتر بگذارد، حتما به او تذکر میدهند.
این نویسنده با اشاره به اینکه هر کلمهای برای ورود به جغرافیای ادبیات، نیازمند آشناییزدایی از کلمه است؛ به نحوی که بعد از رساندن مفهوم ظاهری دارای خاصیت بسط و گسترش در ذهن مخاطب باشد، تصریح کرد: زبان اگر برای رسیدن به مطلب دیگری استفاده شود، مطلب ادبی نخواهد بود و این فرق میان مقاله را با شعر و داستان مشخص میکند. از همین رو آنچه به عامهپسند مشهور شده که ویژگی آن هم تیراژ بالاست، درواقع بحثی انحرافی است؛ ما نوشتههای سرگرم کنندهای داریم که اصلا بد نیستند و اصولا برای فرهنگ کتابخوانی لازم هستند، اما باید جایگاه تریبون آنها از نوع چاپ تا نوع فروش و جایگاه نویسنده و ... مشخص باشد.
بکایی افزود: به طور مثال در قهوهخانههای قدیم یک طرف آیینهگردانها مینشستند و یک طرف گچکارها و ...هر کدام نیز ادبیات خاص خود را داشتند و شخصی که وارد قهوهخانه میشد، دقیقا میدانست باید کجا برود. این وضوح تریبونها و جایگاه آدمها باعث میشد تا کسی را به اشتباه به جای فرد دیگری نگیریم، اما الان به اشتباه، جایگاهها گم شده و گاه شاهد هستیم کتابی با چاپ عالی و حروفچینی درست و ...ارائه شده و فروش خوبی هم دارد، اما محتوا همخوانی با ظاهر ندارد.
وی تاکید کرد: بین نویسنده و نویسا فرق است و این فرقها را خودمان باید پاسداری کنیم.
نظر شما