پس از استعفاي كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا از سمت خود و انتصاب كاندوليزا رايس به اين سمت بحث ها در مورد جهت برنامه سياست خارجي آمريكا در دوره دوم بالا گرفته است .
بسياري از تحليلگران سياسي مي گويند كه هم اكنون براي تاييد اين مسئله كه آيا تغييرات مهمي در مسائل مختلف از پروسه صلح خاورميانه تا روابط با ايران رخ خواهد داد ، بسيار زود است .
جي فارار معاون رئيس روابط خارجي در مركز بررسي هاي بين المللي و استراتژيك مي گويد : من فكر نمي كنم كه ما با راهكار بسيار متفاوتي روبرو شويم ، من تنها فكر مي كنم كه شما با انتشار و پخش كمتري از راهكارها روبرو خواهيد بود .
باور عمومي بر اين است كه رايس نسبت به پاول روابط نزديكتري با جرج بوش رئيس جمهور آمريكا دارد . مخالفت پاول با دولت در جنبه هاي اصلي جنگ در عراق عليرغم تلاشهاي هماهنگ براي نشان دادن يك جبهه علني متحد ، در واشنگتن زبانزد خاص و عام است .
انعكاس هاي بيشتر
پيتر سينگر يك تحليلگر امنيت ملي در موسسه بروكينگز مي گويد : جدا شدن پاول ، به بوش اين فرصت را داد تا يك تيم ديپلماتيك سازگارتر با جهانبيني خود تشكيل دهد.
وي اظهار داشت : به نظر من شما با سياستي روبرو خواهيد شد كه انعكاس بيشتري از ديدگاه رئيس جمهور خواهد بود.
پاسخ اين سوال كه آيا اين ديدگاه به استراتژي متفاوت در تعامل با عراق ، ايران و درگيري اسرائيل و فلسطينيها اشاره دارد ، به بعد موكول مي شود .
سينگر گفت : اگر چه چندين متخصص احتمال هرگونه تغيير راديكالي در سياست آمريكا در قبال خاورميانه را كم اهميت جلوه دادند اما رايس از جانب بازهاي دولت در كاخ سفيد و پنتاگون با استقبال بيشتري روبرو خواهد شد. وي گفت : او شخصي است كه به نظر مي رسد نسبت به آرمان نئومحافظه كاران دلسوزتر و يكجانبه گرا تر است برخلاف پاول ، روابط نزديك رايس با رئيس جمهور به اين معنا است كه رهبران جهان خواهند دانست كه او حمايت كاخ سفيد را در مذاكرات بر سر مسائل كليدي با خود خواهد داشت. وي افزود : او به وضوح بر رئيس جمهور نفوذ دارد و بنابراين بسيار قدرتمند است .
مسائل قدرت
به عنوان مشاور امنيت ملي آمريكا ، رايس همواره ديدگاه خود را در مورد سياست خارجي در هاله اي از ابهام حفظ كرده است . اما در مقاله 2000 صفحه اي وي كه در مجله فارين افيرز منتشر شد ، يك نگاه اجمالي از تفكرات خود در آن زمان در مورد ديپلماسي و استفاده مناسب از قدرت آمريكا ارائه داد . رايس در اين مقاله نوشت : قدرت مهم است و پيشنهاد كرد كه قدرت در زماني كه " منافع ملي" مطرح است بايد به طور يكجانبه استفاده شود . وي همچنين دولت كلينتون را به دليل دنبال كردن توافقنامه هاي چندجانبه مختلف كه دستورالعمل هاي به دقت تعريف شده را براي امنيت آمريكا مورد توجه قرار مي دهند ، مورد انتقاد قرار داد . وي مي نويسد : آمريكا نقش خاصي در جهان دارد و نبايد هر كنوانسيون بين المللي و توافقنامه اي را كه به ذهن فردي مي رسد پيشنهاد دهد ، قبول كند. "
تغييرات كابينه
رايس در ادامه مقاله خود تاييد مي كند كه آمريكا بايد استفاده از نيروي نظامي را در مناطق حائز منافع استراتژيك محدود نمايد . نيروي نظامي نبايد براي اهداف ملت سازي به كار برده شود همچنانكه هم اكنون در عراق اين مسئله در جريان است . وي مي نويسد : ارتش يك نيروي پليس شهري نيست . يك مرجع سياسي نيست و مطمئنا براي ساخت يك جامعه متمدن طراحي نشده است. متخصصان مي گويند : علاوه بر تغييركابينه تصميمات بوش براي ابقاي برخي اعضاي تيم نيز مهم است . برخي پيش از اين پيش بيني را كرده بودند كه دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا به دليل انتقادهايي كه اخيرا به خاطر عملكرد و مديريت وضعيت عراق به وي وارد شد ، فورا بركنار شود. اما رامسفلد به همراه گروه اصلي معاونان وي ظاهرا در آينده قابل پيش بيني در پنتاگون خواهند ماند .
زماني براي تغيير نيست
چندين تحليلگر گفتند : رامسفلد مي خواست كه شغل خود را حفظ كند تا زمان كافي براي رسيدن به هدف خود كه مدرنيزه كردن زيربناي ارتش و تبديل سرويس مسلح به يك ماشين مبارزه سريع الانتقال و با تكنولوژي بالا است ، به دست آورد. جان هالسمن تحليلگر بنياد هريتيج مي گويد : به هرحال اين تصميم براي اجازه دادن به وي براي ماندن نشان مي دهد كه بوش نمي خواهد در استراتژي كنوني خود در عراق تغييري ايجاد كند. وي گفت : حتي اگر شما ترديدي داريد هم اكنون زمان بيان آن نيست اين احساس و عقيده بوش است. ادوارد لوتواك تحليلگر مركز بررسي هاي استراتژيك و بين المللي اظهار داشت : به هر حال حاميان بوش كه احتمالا انتظار دارند كه دولت در دور دوم يك سياست خارجه متجاوزانه تر را اتخاذ كند ، احتمالا نااميد خواهند شد .
مركز خطر
لوتواك در يكي از سرمقاله هاي اخير خود در روزنامه نيويورك تايمز مي نويسد : روساي جمهور آمريكا اغلب در دوره هاي دوم شيوه خود را تغيير مي دهند. وي مي افزايد : روساي جمهوري كه براي بار دوم انتخاب مي شوند ، تمايل دارند طرفداران مشتاق خود را بوسيله تغيير در خط مشي نااميد كنند : آنها در صورتيكه با چپ شروع كرده باشند به راست مي روند و اگر باز باشند كبوتر مي شوند و ... سخت است كه پيش بيني كنيم بوش نيز در دور دوم رياست جمهوري خود در مديريت بسياري از مسائل بحراني جهاني همين الگو را در پيش بگيرد . عقلانيت متعارف پيشنهاد مي كند كه رئيس جمهور بوسيله تعهدات آمريكا در عراق بسيار مشغول باشد و نتواند تغيير محسوسي در سياست آمريكا در اماكن ديگر ايجاد كند . هالسمن گفت : جايي براي ماجراجويي در اين زمينه نيست . در حاليكه عراق مطمئنا تمركز اصلي دولت در آينده نزديك خواهد بود ، بيشتر متخصصان باور دارند كه سياست تحت تاثير تغيير كابينه و يا تغييرات بوروكراتيك ديگر قرار نخواهد گرفت .
گيدون روز مديرمسئول مجله فارين افيرز نيزمي گويد : باور دارم كه حقايق موجود مهمتر از سياست آمريكا باشند. در مورد درگيري اسرائيل و فلسطين ، به نظر مي رسد كه دولت تلاش خواهد كرد كه با ديگر در مذاكرات دو طرف وارد شود. روز اظهار داشت : نوعي فشار ديپلماتيك در كار خواهد بود و اين به اين بستگي دارد كه آيا بوش آماده است اسرائيل را تحت فشار قرار دهد با فلسطينيها را . "
نظر شما