* خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : اديان چگونه ظهور نمودند، مراحل رشد و تكميل آن را تشريح كنيد؟
انسانهاي اوليه به وجود برخي از نيروها و قواي طبيعي پي بردند كه نوعي تقدس را در آنان ايجاد مي كرد اما كم كم از اين مرحله گذشتند و پس از اعتقاد به مانا به تدريج به آنيما، توتم و تابو اعتقاد پيدا كردند و از اين مرحله نيز گذشتند و وجود آنيما يا روح ساري در اجسام و گياهان و يا انسانها را به حد پرستش احترام گزاردند و هر يك به منزله خدايي صعود كردند. تا زماني كه پرستش خدايان بي شمار و برگزاري آيين ها و مناسك هر يك از خدايان، انسانها را دچار مشقت و سختي كرد و ناگزير از آن شدند تا دسته هايي از خدايان را كه پرقدرت تر از بقيه بودند براي پرستش برگزينند . پس از گذشت زماني باز به اين نتيجه رسيدند كه مي بايستي يكي از خدايان را بر حسب شرايط زماني و مكاني برتر از ديگر خدايان گروهي قرار دهند. باز هم زماني بر انسانها گذشت و با رشد فكري آنان و پيدايش افكار فلسفي در ميان حكيمان كم كم به اين نتيجه رسيدند كه فقط يك خدا وجود دارد |
- دكتر مرضيه شنكايي : درباره چگونگي ظهور اديان در ميان انسانها نظرات متفاوتي ارائه شده است كه مي توان به طور كلي آنها را به دو دسته شرقي و غربي تقسيم كرد. محققان غربي بيشتر از بعد مادي قضيه نگاه كرده اند. يعني آنها ظهور اعتقادات ابتدايي را با رشد تدريجي انسانهاي اوليه كه در ابتدا در غارها و سپس در دشتها ساكن شدند همسو مي دانند و بر اين باورند كه انسانهاي اوليه هنگام رويارويي با حوادث طبيعي و بلاياي پيش بيني نشده و يا توفيقاتي از پيش تعيين نشده به وجود برخي از نيروها و قواي طبيعي پي بردند كه نوعي تقدس را در آنان ايجاد مي كرد اما كم كم از اين مرحله نيز گذشتند و پس از اعتقاد به مانا به تدريج اعتقاد به آنيما، توتم و تابو را پيدا كردند و از اين مرحله نيز گذشتند و وجود آنيما يا روح ساري در اجسام و گياهان و يا انسانها را به حد پرستش احترام گزاردند و هر يك به منزله خدايي صعود كردند. تا زماني كه پرستش خدايان بي شمار و برگزاري آيين ها و مناسك هر يك از خدايان، انسانها را دچار مشقت و سختي كرد و ناگزير از آن شدند تا دسته هايي از خدايان را كه پرقدرت تر از بقيه بودند براي پرستش برگزينند اين مرحله را پولي تئيسم (Polythism) مي نامند و پس از گذشت زماني باز به اين نتيجه رسيدند كه مي بايستي يكي از خدايان را بر حسب شرايط زماني و مكاني برتر از ديگر خدايان گروهي قرار دهند و مرحله منوتئيسم فرا رسيد. باز هم زماني بر انسانها گذشت و با رشد فكري آنان و پيدايش افكار فلسفي در ميان حكيمان كم كم به اين نتيجه رسيدند كه فقط يك خدا وجود دارد كه برتر از همه خدايان است و آنها در خدمت آن واحد به سر مي برند و اين مرحله را توحيدي ناميدند كه در اين زمان به اديان آسماني توحيدي مانند: زرتشتي، مسيحي، يهودي و اسلام بر مي خوريم. در اين ديدگاه متوجه مي شويم كه اعتقادات مذهبي در ميان انسانها از صفر شروع شد و سير صعودي را با تكامل تدريجي او طي نمود و به اديان توحيدي رسيد.
اما در ديدگاه شرقي حقيقت به گونه ديگري است. اين ديدگاه بيشتر متكي بر متون مذهبي است تا آراء و عقايد محققان. در ادياني مانند اسلام و مسيحيت و يهودي و حتي هندو و بودايي و تائويي و غيره به اين موضوع برنمي خوريم كه ابتدا انسان به وجود آمد و سپس اعتقادات مذهبي او، بلكه چون حقيقت هميشه وجود داشته و راهش نيز يكي بوده، لذا با آفرينش انسان اين حقيقت ظاهر مي شود و انسان اوليه با علم و معرفت كامل به او بود كه پا به عرصه اين عالم مي گذارد ، ولي در اثر گناه او و فرزندانش كم كم از آن اصل و منشاء دور شده و مراحل نزولي را طي مي نمايد. قرآن به صراحت به اين موضوع اشاره دارد كه آدم و حوا را به حقيقت اسماء معرفت داده و همين سبب شد تا فرشتگان سجده كنند زيرا تنها انسان كامل است كه واقف بر كل اسماء مي باشد و كسي كه واقف بر كل اسماء شد مي بايستي معرفت كامل به خداي خالق خويش داشته باشد. اما همانطور كه مشهود است هبوط او اگرچه نه يك تفسير بلكه گردن نهادن به امر خداوند بود. به هرحال ما مي بينيم كه حتي در آئين هندو و كمي مشابه آن در دين زرتشتي به چهار دوره عالم بر مي خوريم كه به ترتيب طلا، نقره، مفرغ و آهن است. در دوره اول انسانها در تقوا و پرهيزگاري و معرفت كامل به خداوند به سر مي برند و به ترتيب از ميان آنها در دوره هاي بعدي كاسته شده تا به دوره آهن كه طبق محاسبات نجومي هندوان دوره كنوني و زمان حال است مي رسد كه مقدار بسيار ناچيزي از آن تقوا باقي مانده است و لذا به آخر الزمان نزديك مي شويم .
* با اين توضيحاتي كه درباره ظهور اديان داشتيد اكنون بفرماييد كه نقش اديان در تاريخ چگونه است؟
هيچ دوره اي از تاريخ نبوده كه انسانها بدون اعتقاد به دين يا باوري قومي سپري كرده باشند. دين هميشه از ابتداي خلقت آنان وجود داشته و با هر لحظه از زندگي شان عجين بوده است. هر انسان ديندار و يا بي اعتقاد به دين به هر حال به چيزي معتقد است. براي دينداران خط مشي دهنده او دين قومي و يا اختصاصي اوست و براي بي دين همان اعتقاداتي كه او در مقابل قومش قرار مي دهد خود يك دين محسوب مي شود |
- هيچ دوره اي از تاريخ نبوده كه انسانها بدون اعتقاد به دين يا باوري قومي سپري كرده باشند. دين هميشه از ابتداي خلقت آنان وجود داشته و با هر لحظه از زندگي شان عجين بوده است. هر انسان ديندار و يا بي اعتقاد به دين به هر حال به چيزي معتقد است. براي دينداران خط مشي دهنده او دين قومي و يا اختصاصي اوست و براي بي دين همان اعتقاداتي كه او در مقابل قومش قرار مي دهد خود يك دين محسوب مي شود. در مكتب چاروا كه در دين هندو كه معتقد به استفاده از لحظه كنوني و خوشي شادماني است و حتي بي اعتقادي به عالم پس از مرگ همين اعتقادات دين دين پيرو اين مكتب را تشكيل مي دهد و مريدان اين مكتب پايبند آداب و رسومي هر چند مبتني بر لذت دنيايي است مي باشند و اما پيروان اديان ديگر كه معتقد به قدرت و يا قدرتهايي فوق بشري مي باشند مي بينيم كه چگونه به شريعتي كه صادر از آن قدرت مي باشد گردن نهاده و نظام مند شده اند و جامعه اي كه متكي بر اعتقادات قبيله اي است را تشكيل مي دهند و بر اساس عرفي كه نسل اندر نسل از پدرانشان به آنان رسيده اصول اجتماعي و اقتصادي و سياسي را پايه ريزي مي كنند. در زمانهاي بسيار دور حدود هزاره دو و سه به حكومت هايي بر مي خوريم كه دين از سياست جدا نبوده و پادشاه و ملكه، كاهن و كاهنه اعظم آن قوم بودند مانند قوم سومر و اكد ولي كم كم اين دو قدرت از يكديگر جدا شدند و طبقه روحانيون از طبقه سياستمداران جداشد . اگرچه دومي بدون نظر گروه اول اقدامات مهم مملكتي را انجام نمي دادند. حتي امروزه به كشورهايي بر مي خوريم كه پادشاه حكم خداي متجلي است و از قداستي بي اندازه برخوردار است. مانند امپراطور ژاپن كه او را فرزند خداي خورشيد مي دانند. علي رغم نفوذ دين بودايي در ژاپن ولي بازهم او مظهر خداي خورشيد در زمين است.
* اديان چه استفاده اي از مسائل فرهنگي مي كنند؟
در گستره تاريخ هر دين بزرگ و يا آسماني كه ظهور مي كند به تدريج در اقوامي انتشار پيدا مي كند و كم كم در آنان نفوذ مي كند و از فرهنگ آنان نيز بهره گرفته و رنگ و لعاب آن قوم را پيدا مي كند. به طور مثال در 1800 ق.م كه قوم آريا از شمال به هنوستان حمله ور شد از آنجا كه فرهنگ هند در اوج قدرت و فرهنگ و اعتقادات آريايي ضعيف بود، هر چند تا چند قرن سلطه اعتقادي خود بر هندوها حفظ كرد و خدايان خود را بر خدايان آنان برتري بخشيد ولي چون اعتقادات و باورهاي هندوهاي باستان بسيار قوي بود لذا كم كم از زير بدر آمدند و اعتقادات قديم خود را كه پرستش خدايان ثلاثه، برهما، شيوا و يشنو بود را دوباره جاري كردند و خدايان آريايي در زير قدرت اين خدايان در آمدند |
- گفتيم كه هر قومي اعتقادات خاص خود را دارد كه در مسائل سياسي، اقتصادي و ... آن قوم تاثير به سزايي دارد و در موقع شالوده اين امور بر اعتقادات آنان گذاشته مي شود. در گستره تاريخ هر دين بزرگ و يا آسماني كه ظهور مي كند به تدريج در اقوامي انتشار پيدا مي كند و كم كم در آنان نفوذ مي كند و از فرهنگ آنان نيز بهره گرفته و رنگ و لعاب آن قوم را پيدا مي كند. البته اين بستگي زيادي به قدرتمند بودن آن فرهنگ مغلوب دارد. به طور مثال در 1800 ق.م كه قوم آريا از شمال به هنوستان حمله ور شد از آنجا كه فرهنگ هند در اوج قدرت و فرهنگ و اعتقادات آريايي ضعيف بود، هر چند تا چند قرن سلطه اعتقادي خود بر هندوها حفظ كرد و خدايان خود را بر خدايان آنان برتري بخشيد ولي چون اعتقادات و باورهاي هندوهاي باستان بسيار قوي بود لذا كم كم از زير بدر آمدند و اعتقادات قديم خود را كه پرستش خدايان ثلاثه، برهما، شيوا و يشنو بود را دوباره جاري كردند و خدايان آريايي در زير قدرت اين خدايان در آمدند و به دنبال اين پديده معابد و مكاتب متعدد شيوايي، ويشنويي و برهمايي ظهور كردند و امروزه جز در وداها در ديگر كتب مقدس هندوها به اسامي خدايان آريايي بر نمي خوريم. مثال ديگر كه جالب توجه است و مداقه بيشتري را طلب مي كند نحوه انتشار اسلام در هنوستان است. مي دانيم كه عرفان اسلامي نقش عمده اي را در انتشار اين دين در هند داشتند و يكي از شگردهايي كه در ابتدا بكار گزفته شد، يكي كردن اوتار (تجسم) دهم و شينو با حضرت محمد (ص) بود كه بنام ايشان سكه زد و يك روي آن اوتار ده ويشنو و روي ديگر سكه نام مبارك حضرت بود و چون برخي از پيروان ويشنو منتظر ظهور منجي دهم ويشنو بودند به راحتي دين اسلام را پذيرفتند.
* اديان به چند شاخه تقسيم مي شود به مهمترين مسائلي كه مي پردازد چيست؟
اديان در كل به سه دسته ابتدايي، توحيدي و غير توحيدي تقسيم مي شوند كه علي رغم قلمرو اختصاصي هريك، مي توان نقطه مشتركي را بين تمامي آنها پيدا كرد |
- اديان در كل به سه دسته ابتدايي، توحيدي و غير توحيدي تقسيم مي شوند. علي رغم قلمرو اختصاصي هريك، مي توان نقطه مشتركي را بين تمامي اديان پيدا كرد. گروه ابتدايي شامل پرستش شيء مقدس، مانا، توتم، فيتش، شمنيزم، آني ميسم، پرستش عناصر طبيعت و تابو مي باشند. اين گونه اعتقادات در اقوام بدوي وجود داشت و هم اكنون نيز در مناطق دست نخورده استراليا و آفريقا و ... نيز يافت مي شود. اگرچه نمي توان پيروان اديان توحيدي و نه خود دين آسماني را به دور از اين اعتقادات دانست زيرا در هر قوم فرهنگي قديمي وجود دارد كه در اعصار گذشته اين باورها را شامل مي شد و نسل به نسل علي رغم اعتقادات به مبداء آسماني باز هم در اذهان مردم جاي خود را محكم نموده است. مانند اعتقاد به شيء مقدسي مانند حجرالاسود، صليب و ضريح و يا خنثي كردن اثر تابو مانند كوتاه كردن ناخن يا مو در مراسم حج در فرهنگ مسلمانان و يا رد شدن از آتش و يا خاك اندود كردن. گروه دوم كه اديان غير توحيدي را شامل مي شود مانند دين هندو، تائوئيسم، بودايي و ... كه از نظر اديان توحيدي ريشه الهي و آسماني ندارند و به لحاظ پرستش خدايان متعدد جزو فرق ظاله به حساب مي آيند. گروه سوم كه بر اساس پرستش خداي واحد و اعتقاد به انبياء و كتابهاي مقدس آسماني است و شامل اديان يهودي، زرتشتي، مسيحي و اسلام مي شود. غير از اديان ابتدايي محور دو گروه ديگر بر شناخت قدرت و يا قدرت هاي موثر در جهان، جايگاه انسان، مسئله خير و شر ، پيدايش عالم و جهان پس از مرگ قرار دارد. نكته مشترك ميان هر سه گروه احساس نياز و جست و جوي انسان به دنبال قدرتي مافوق انساني است تا حافظ و رازق او در عالم پيدا و ناپيدا باشد. گاه اين قدرت فوق بشري برهمن و بودا و ناميده مي شود وگاه اهورامزدا، يهود و الله ، اما حقيقت يكي است .
* وجه تمايز و تشابه اديان توحيدي و غير توحيدي در چيست؟
تمامي اديان توحيدي و يا غير توحيدي به دنبال يافتن حقيقتي هستند كه حاكم بر جهان پيدا و ناپيداست و در عين حال پشتيباني براي انسان تا او را در مقابل پديده هاي طبيعت حمايت نمايد و به او نحوه چگونه زيستن و چگونه ديدن و شنيدن و ... را نيز بياموزد تا بهتر بتواند با جهان كنار بيايد و از آن استفاده برد |
- همانطور كه متذكر شدم تمامي اديان توحيدي و يا غير توحيدي به دنبال يافتن حقيقتي هستند كه حاكم بر جهان پيدا و ناپيداست و در عين حال پشتيباني براي انسان تا او را در مقابل پديده هاي طبيعت حمايت نمايد و به او نحوه چگونه زيستن و چگونه ديدن و شنيدن و ... را نيز بياموزد تا بهتر بتواند با جهان كنار بيايد و از آن استفاده برد. در ظاهر ما تشابهي ميان اديان غير توحيدي و توحيدي نمي بينيم و در صورت ظاهر حق همين است كه بگوييم منشاء آسماني ندارند ولي اگر خوب دقت كنيم و آن اديان را از ديد پيروانشان زير ذره بين قرار دهيم متوجه مي شويم كه در پرستش خدايان و عناصر طبيعت سه شكل وجود دارد. گروهي كه آن شي يا پديده را داراي روحي جدا دانسته و آن روح را مورد تقديس قرار مي دهند و گروه سومي كه شامل عارفان و دانشمندان هر دين است هر چيز را مظهري براي تجلي حقيقت يكتا مي دانند و اين گروه سوم را نمي توان جزو مشركين قرار داد. اگر بيشتر دقت كنيم اديان توحيدي معتقد به وجود فرشتگان و واسطه هايي براي انجام امور عالم به امر پروردگار هستند و همين وظايف را اديان غير توحيدي براي الهه گان منظور مي دارند كه ما با نام خدايان مي شناسيم اما در نهايت چه دين هندو و چه فرقه هاي منشعب از آن غير از فرقه چاروا كه قدرت و نيرويي را وراي خدايان مي شناسند. در مورد جهان شناختي بين اديان توحيدي و غير توحيدي مشكل مي توان تشابهات آنها را بر شمرد اگر چه امر غير ممكن به نظر نمي آيد.
*مناطق مرزي چه تاثيري در اديان داشته اند؟
وقتي ديني در منطقه خاصي ظهور مي كند مسلما تحت تاثير فرهنگ آن منطقه و قوم قرار مي گيرد و هرچقدر گستردگي آن دين در منطقه بيشتر شود، فرهنگهاي اقوام گوناگون تاثير خاص خود را بر آن مي گذارند |
- وقتي ديني در منطقه خاصي ظهور مي كند مسلما تحت تاثير فرهنگ آن منطقه و قوم قرار مي گيرد و هرچقدر گستردگي آن دين در منطقه بيشتر شود، فرهنگهاي اقوام گوناگون تاثير خاص خود را بر آن مي گذارند. مثالي آشنا بزنم زماني كه اسلام به ايران رسيد فرهنگ قديمي ايران مبني بر احترام به زنان آن چنان قوي بود كه مقاومتي در برابر ارزش زن در اسلام نشان ندادند. اما از آنجا كه اختلافات طبقاتي در ايران وجود داشت پذيرش عدم اختلاف با سختي رو به رو شد. مناطق مرزي نيز مانند سدي ما بين دو فرهنگ و اعتقادات فارق از هم عمل مي كند و مادامي كه يكي به سمت آن سوي سد حركت نكرده مردم ساكن در آن دو دين را دارا مي باشند و مامن افرادي مي شود كه خواهان دوري از تعصبات و تنشهاي مابين دو دين هستند. در قرون اوليه ميلادي بين النهرين مامن ماني و مزدك بود كه مي خواستند بدور از قضاوت هاي متعصبانه روحانيون زرتشتي در داخل ايران شوند.
*اديان چه تاثيري بر يكديگر مي گذارند؟
كليات همه اديان آسمان يكي است و در جزييات با هم فرق داشتند. اما مشاهده مي شود كه حتي در مورد كليات نيز محققان مغرض مطالبي را شرح كرده اند كه به دور از انصاف است |
- اگر يك دين قوي و كامل و به دور از هر خلاء باشد نيازي ندارد تا دين ديگري روي آن تاثير گذارد. تاثير فرهنگ با تاثير دين فرق دارد. تاثير فرهنگ مانند اعتقاد به جشن نوروز در ميان ايرانيان است كه ربطي به دين اسلام ندارد. اما از آنجا كه معتقديم با نزول تدريجي كتاب ازلي - ام الكتاب - و لوح مقدس كه با نزول تاريخي توام بودهف ظهور تدريجي انبياء را نيز مي طلبد پس هر رسولي كامل كننده راه رسول قبلي بوده است علي الخصوص كه رسالت آسماني و بشارت عام و خاص را داشته باشد. ريسمان خدا و راه او يكي است اما در هز زماني مقداري از آن راه روشن شده است تا در نهايت به دست مبارك رسول اكرم (ص) تمامي آنها نمايان شود. كليات همه اديان آسمان يكي است و در جزييات با هم فرق داشتند. اما مشاهده مي شود كه حتي در مورد كليات نيز محققان مغرض مطالبي را شرح كرده اند كه بدور از انصاف است. به طور مثال اين كه گفته مي شود در دوران اسارت بابلي بود كه يهوديان با عقايدي از زرتشتيان همچون، فرشتگان، عالم پس از مرگ، رستاخيز، منجي و ... روبه رو شدند و اين باورها در كتب انبياء دوره اسارت گنجيد به دور از حقيقت مي باشد. مگر مي توان باور كرد كه رسول بزرگي مانند حضرت موسي (ع) كه مردم را به فرمان پرستش خداي يكتا كرده از روز باز خواست و يا آمدن منجي براي بشريت خبر ندهد. اما از آنجا كه تنها كتاب آسماني كه هنگام نزول به سرعت نوشته مي شود كتاب مقدس قرآن است و كتابهاي مقدس اديان ديگر آسماني همچون تورات، انجيل، اوستا، بعدها به كتابت در آمدند چه بسا اين گمان را به مصلحت روزگار از آن ميان خط خورده باشند. اما در جزييات شايد تاثير گذار باشند. مثلا هنگامي كه مسيحيت به هند وارد مي شود تحت تاثير خدايان متشخص هندو كه در معابد ستايش مي شوند، مجسمه مقدس از حضرت عيسي و حضرت مريم در كليسا قرار داده و تكريمش مي كنند. قبلا متذكر شدم كه در اعصار كهن هم با غلبه يك قوم بر قوم ديگر چنانچه اعتقادات دومي قوي تر از اولي بود اگر چه ظاهرا شكست را قبول مي كرد پس از مدتي دوباره سر از زير در مي آورد و بر اعتقادات غالب پيروز مي شد.
* لطفا در ادامه بحث ، دين شناسي تطبيقي را از لحاظ ماهيت و اهداف شرح دهيد؟
دين شناسي تطبيقي مطالعه تطبيقي اديان يا بررسي و مقايسه اديان بزرگ دنيا ، و به معني دقيق تر مطالعه ويژگي هاي مهم اديان گوناگون جهان به شيوه كاملا علمي است. يعني پس از ملاحظه درست موضوعات مي توان نكته هاي مهمتر را مشخص كرد و سپس به مقايسه آنها پرداخت |
- دين شناسي تطبيقي را شايد بتوان گفت كه مطالعه تطبيقي اديان يا بررسي و مقايسه اديان بزرگ دنيا ، و به معني دقيق تر مطالعه ويژگي هاي مهم اديان گوناگون جهان به شيوه كاملا علمي است. يعني پس از ملاحظه درست موضوعات مي توان نكته هاي مهمتر را مشخص كرد و سپس به مقايسه آنها پرداخت. در مقايسه هاي درست و عيني بايد از هر دوي گرايش هاي افراطي چه در ارائه نكات بعيد و بي فايده به عنوان شباهتها و يا در افراط در ارائه تفاوتها اجتناب ورزيد. در مطالعه تطبيقي اديان دنيا مقايسه واقعي بايد با در نظر داشتن نكات اشتراك و افتراق واقعي انجام گيرد و اين كار ساده اي نيست. اين كار به دليل علاقه طبيعي و اجتناب ناپذير انسان به دين خود مشكل تر مي شود و اين علاقه به روحيه علمي مطالعه تطبيقي اديان آسيب مي رساند. براي مطالعه علمي در زمينه اديان مي بايستي نسبت به اديان ديگر غير از دين خود احساس هم دلي بيشتر داشته باشيم و سعه صدر نسبت به اديان ديگر جزء ضروري مطالعه علمي اديان ديگر است. در عين حال اين مطالعه بايد توام با بي طرفي معقولانه و نه بيش از حد باشد، فرد به جاي رسوخ در عمق واقعي يك چيز خود را تنها به ظواهر آن محدود نكند. از طرفي نگرش صرفا خشك در مطالعه صادقانه اديان زنده اي كه با اعتقادات دروني مردم سر و كار دارند سودمند واقع نمي شوند. يك مطالعه واقعي و علمي بايد مطالعه اي توصيفي و مقايسه اي درباره موضوعات گوناگون به شيوه اي علمي و تا حدي ارزشگزارانه و انتقادي نيز باشد در عين اين كه بايد نهايت كوشش خود را براي رعايت انصاف نسبت به هر ديني به عمل آورد.
* دين شناسي تطبيقي توسط چه كساني وارد مباحث علمي شد؟
دين شناسي تطبيقي به عنوان مطالعه علمي ويژگي هاي متفاوت اديان گوناگون جهان، در بعد تطبيقي، تحولي نسبتا تازه است. تنها در صد سال اخير است كه نام دين شناسي تطبيقي رواج يافته و مطالعات تطبيقي در اين زمينه با علاقه و جديت انجام شده است |
- دين شناسي تطبيقي به عنوان مطالعه علمي ويژگي هاي متفاوت اديان گوناگون جهان، در بعد تطبيقي، تحولي نسبتا تازه است. تنها در صد سال اخير است كه نام دين شناسي تطبيقي رواج يافته و مطالعات تطبيقي در اين زمينه با علاقه و جديت انجام شده است. اما زماني كه به تدريج شماري از متفكران غربي بي غرض تر به اديان شرقي به عنوان گونه هايي از ميراث ارزشمند بشري نگاه كردند، غربيان نياز به بررسي تطبيقي اديان و اهميت آن را درك كرده متعاقب آن علم دين شناسي تطبيقي پديد آمده است و در ميان آنان افراد سرشناسي مانند دوركيم، اسپنسر، كنتول اسميت، لوكه، پاديندرو به چشم مي خورند.
* آيا دين شناسي تطبيقي با تاريخ اديان تفاوت دارد؟
- بله همانطور كه متذكر شدم دين شناسي تطبيقي به بررسي و مطالعه دقيقي اعتقادات و آداب و جهان بيني اديان مي پردازد. در حالي كه تاريخ اديان همانطور كه از نامش پيداست در مورد خاستگاه ها و پيدايش و سير تحولي هر دين در طول تاريخ بدون مقايسه با اديان ديگر با آن دين بررسي مي كند تا اعقايد و اعمال مهم آنها روشن شود و لازم به تذكر است كه براي تحقق اهداف تطبيق اديان مي بايستي در ابتدا به فراگيري تاريخ و سير تحولي اديان پرداخت چرا كه بدون شناخت كامل اديان مورد تحقيق را نمي توان آنها را به خوبي مقايسه كرد.
* دين شناسي تطبيقي به توجيه اديان مي پردازد يا به ابطال آن؟
- اگر منظور از توجيه بيان حقيقت آن اديان است درست مي باشد وگرنه يك تطبيق گر اديان اگر تلاش كند نتيجه گيري خود را هر چند اشتباه باشد به ضرب توجيه به خواننده بقبولاند اين كار درستي نيست. زيرا در تطبيق اديان بايد حالت ميانه اي را در بي طرفي نسبت به هر يك از دو يا چند دين مورد مقايسه در پيش گرفت وگرنه اين تحقيق بدون غرض نمي باشد. تا همين چند سال اخيرا آنچه كتاب درباره تطبيق اديان به چاپ مي رسيد تعلق به غربي ها داشت. كساني كه تعصب زيادي نسبت به دين خود كه اكثرا مسيحي بودند داشتند و پيوسته تلاش مي كردند تا با محكوم كردن اديان غير مسيحي دين خود را حجيت بخشند. اما با گسترش روابط فرهنگي ملتها و سير نزولي گستره سياسي ابر قدرتها، نگاه محققين كم كم به سوي بي طرفي كشيده شد و كتب ارزنده اي را در اين زمينه ارائه دادند هر چند باز هم برتري دادن به دين قومي خويش را اگر در ظاهر حفظ كرده باشند ولي در لابه لاي كلمات خودگنجانده اند و اين امر طبيعي است كه هر كس دين خود را برتر از اديان ديگر بداند حتي اگر يك محقق به ظاهر بي طرف باشد. اگر بخواهيم مقايسه اي درست انجام گيرد نبايد شامل قضاوت باشد و به همان اندازه نبايد دال بر تحقير اديان ديگر باشد و نه اين كه مطالعه اي غير واقعي و تعصب آميز بلكه با حقيقتي واقع گرا و بي طرفانه باشد به سبب گرايش و خطر لغزش به طرف نقاط قوت دين خود و نقاط ضعف اديان ديگر بايد كاملا از آن پرهيز كرد. بايد از نگرش عيني و جوينده معرفت به عنوان هدف پيروي كرد تا بتوان از هرگونه ترجيح يا پيشداوري هر ديني به طور كامل اجتناب كرد.
* لطفا درباره ارتباط عرفان و دين شناسي تطبيقي توضيح دهيد؟
اگر در بررسي ظاهري اديان نقاط مشترك و افتراقات زيادي را مي يابيم در بررسي ابعاد عرفاني اديان از ميزان افتراقات كاسته تا به جايي كه در بعضي مواقع حتي فرقي هم باقي نمي ماند زيرا تلاش باطني هر دين جست و جوي حقيقت و وصال به اوست و در توصيف اين حقيقت سعي مي كند از پيشداوري و قضاوت درباره آن پرهيز كرده و به كشف و شهود اكتفا نمايد |
- عرفان ارتباطي با دين شناسي تطبيقي ندارد بلكه ساحت عرفان را نيز اين علم مي تواند بررسي كند. پرداختن به نقاط افتراق و اشتراك اديان در حيطه كار دين شناسي تطبيقي است اما براي بررسي و مقايسه ابعاد عرفاني اديان ذوقي برتر لازم دارد كه از عهده هر متخصص مقايسه اديان بر نمي آيد. عرفان در هر ديني وجود دارد و شامل بعد باطني دين مي شود لذا جداي از امور ظاهري و شريعت هر دين تخصص در امور باطني و ذوق عرفاني را نيز مي طلبد. نكته جالب توجه اين است كه اگر در بررسي ظاهري اديان نقاط مشترك و افتراقات زيادي را مي يابيم در بررسي ابعاد عرفاني اديان از ميزان افتراقات كاسته تا به جايي كه در بعضي مواقع حتي فرقي هم باقي نمي ماند زيرا تلاش باطني هر دين جست و جوي حقيقت و وصال به اوست و در توصيف اين حقيقت سعي مي كند از پيشداوري و قضاوت درباره آن پرهيز كرده و به كشف و شهود اكتفا نمايد لذا اگر چه هر كس شهودي خاص خويش دارد اما از آنجا كه به مبداء نزديكترند حقيقت را كمتر در حجابهاي مادي مي بيند پس عرفاي اديان به زبان يكديگر آشناترند تا متشرعين. از اين رو كسي بايد به تطبيق عرفان اديان متفاوت بپردازد كه پيش داوري را از خود دور كرده و قلبش را با مفاهيم ابتدايي عرفاني آشنا و جنبه بي طرفانه متعادل را نيز رعايت نمايد.
دين جهاني چه مفهومي دارد و قصد دارد به چه هدفي برسد؟
اكثر مناقشات و منازعات ما بين مردم جهان منشاء ديني دارد و آن به گونه اي است كه افراد متعصب هميشه در بزرگ جلوه دادن دين خود بر ديگر اديان راه افراط را در پي مي گيرند . البته اگر قبول كنيم كه مدارج تكاملي انسانها همه با تكامل دين و باورهاي آنان است اعتقاد به ختم نبوت و كامل بودن آخرين مرحله دين آسماني امري غريب به نظر نمي آيد. قبول اين حقيقت جايي براي نزاع بر سر اختلافات اديان باقي نمي گذارد |
- اكثر مناقشات و منازعات ما بين مردم جهان منشاء ديني دارد و آن به گونه اي است كه افراد متعصب هميشه در بزرگ جلوه دادن دين خود بر ديگر اديان راه افراط را در پي مي گيرند . البته اگر قبول كنيم كه مدارج تكاملي انسانها همه با تكامل دين و باورهاي آنان است اعتقاد به ختم نبوت و كامل بودن آخرين مرحله دين آسماني امري غريب به نظر نمي آيد. قبول اين حقيقت جايي براي نزاع بر سر اختلافات اديان باقي نمي گذارد. بر آورده كردن نياز روح براي دستيابي به مقام و مرتبه اي كه از منازعات و فشارهاي حيات دنيوي آزاد است را دين به عهده دارد . حال اگر مردمان متعلق به فرهنگ هاي مختلف بكوشند تا اين نياز و شوق روح را به شيوه هاي مختلف ارضاء كنند دليلي براي ستيز و اختلاف وجود ندارد. تجربه نشان داده كه علي رغم معني واژه دين و وظيفه اصلي آن كه پيوند آحاد انساني با يكديگر بوده سبب جنگ هاي بسياري شده است. يكي از محققان ديني به نام ويوكاناندا مي گويد: هيچ چيز بيش از دين به برادري ميان انسانها عينيت نبخشيده و هيچ چيزي بيش از دين موجب دشمني شديد ميان انساني با انسان ديگر نشده است. هيچ نهادي مثل دين موسسات خيريه، بيمارستان براي انسانها و حتي حيوانات ايجاد نكرده است. گروهي مي گويند اگر اديان سبب دوري انسانها از يكديگر مي شود پس بايد كاري كرد تا انسان بدون دين باشد و گروه ديگر لزوم ديني جهاني را پيشنهاد مي كنند البته وجود اين دين جهاني خود ديني ديگر در كنار اديان قبلي است.
دين مربوط به اعتقاد دروني است ، و شيوه بيروني زندگي تنها نتيجه آن است. تلاش انسانها براي ايجاد ديني جهاني ناموفق خواهد بود. اما برقراري حكومت و دين آسماني حقيقي انشاءالله در آينده تحقق خواهد پذيرفت |
حال فرض كنيم كه دين جهاني صورت گيرد، در آن صورت از سه شكل خارج نخواهد بود. 1) يكي از اديان رايج دنيا جايگزين اديان قومي هر ملت مي شود، 2) مجموعه اي از نكات اساسي و اصلي تمام اديان درست شود و در اختيار مردم جهان قرار گيرد، و 3) ديني كاملا جديد و متفاوت با بقيه اديان درست شود. در صورت اول بايد ديني باشد داراي عقايد، اعمال و شعائر و داستانهاي مذهبي كه اشتياق و غريزه ديني همه مردم دنيا را به موثرترين شكل ارضا كند و برتر از ديگر اديان موجود باشد. اما مي دانيم كه پيروان هر دين آن چنان پيوندي با آن دارند كه جدا ناشدني است و آن را كامل ترين و ارضا كننده ترين دين دنيا مي دانند. به طور مثال، راد ها كريشنا دين هندويي را برتر مي داند و جرج گالوي دين مسيحي را و .. اما آيا دين هندويي يا مسيحي از عقايد، شعائر و داستانهاي مذهبي قومي برخوردار است كه به نحو موثري قادر باشد عقل و دل همه مردم مذهبي دنيا را ارضا كند. پس امكان دين جهاني در شكل اول به نظر بسيار مشكوك است. در شكل دوم آيا مي توان تلاش كرد نكات مشابهي را در اديان جمع آوري كرد و تبديل به يك دين جديد نمود. آن هم عملي نيست زيرا پيروان يك دين كه به تناسخ معتقدند و پيروان ديگر فقط به عالم برزخ و رستاخيز و يا گروهي به يك خدا و گروه ديگر به مجموعه خدايان مونث و مذكر، هرگز نمي توان آنها را كنار هم گذاشت و وادارشان كرد كه به برزخ يا به تناسخ اعتقاد نداشته باشند. به طور كلي دين اساسا موضوع اعتقاد دروني است و نمي توان چيزي را از بيرون و به طور مصنوعي بر انسان مذهبي تحميل كرد. راه حل سوم نيز غير عملي است زيرا آن نيز ديني جديد در كنار اديان ديگر خواهد بود. پس وجود دين جهاني به هر يك از سه شكل فوق نشان دهنده پايان دين حقيقي خواهد بود. زيرا دين جديد بدون اساس و بن است و لباس بيروني بيش نخواهد بود. دين موضوعي است مربوط به اعتقاد دروني و شيوه بيروني زندگي تنها نتيجه آن است. پس تلاش انسانها براي ايجاد ديني جهاني ناموفق خواهد بود. اما برقراري حكومت و دين آسماني حقيقي كه انشاءالله در آينده تحقق خواهد پذيرفت جز با مدد و خواست خداوند يكتا صورت نخواهد گرفت زيرا او يكي است و راهش نيز يكي مي باشد.
* دين شناسي تطبيقي به چه افق فكري مي انديشد؟
هدف دين شناسي تطبيقي فقط بررسي و تطبيق غير مغرضانه اديان در كنار يكديگر است تا هر چه بيشتر پيروان اديان را به يكديگر نزديك نمايد نه اين كه بر نقاط ضعف يا قوت هر دين تاكيد كند |
- همانطور كه گفته شد هدف دين شناسي تطبيقي فقط بررسي و تطبيق غير مغرضانه اديان در كنار يكديگر است تا هر چه بيشتر پيروان اديان را به يكديگر نزديك نمايد نه اين كه بر نقاط ضعف يا قوت هر دين تاكيد كند. كاملا روشن است كه بدون آشنايي كامل نسبت به اديان مورد بحث نمي توان به اين هدف نائل شد . پس قدم اول شناخت كامل هر دين و قدم دوم در كنار هم قرار دادن نقاط مشترك و قدم سوم نقاط افتراق اديان است تا بتوان جلوي بسياري از اختلافات و منازعات ميان پيروان را گرفت و در محيطي توام با آرامش و صفا در كنار يكديگر زندگي كنند. همانطور كه فبلا هم اشاره شد اين منازعات ميان قشريون و متشرعين بيشتر اتفاق مي افتد تا ميان عرفاي اديان زيرا دعوا بر سر لباس ظاهري است و نه باطني.
* وضعيت دين شناسي تطبيقي را در كشور ما و ديگر كشورهاي جهان چگونه است؟
در ايران اگرچه در سالهاي بسيار دور افرادي مانند ابوريحان بيروني و داراشكوه تلاشي اندك در جهت تطبيق اديان شناخته شده صورت دادند ولي دين شناسي تطبيقي ، به شكل علمي ، تنها چند سالي است كه در ايران آغاز شده است |
- دين شناسي در كشورهاي غربي سالهاست كه آغاز شده است. در ابتدا به سبب تعصبي كه نسبت به دين خود- مسيحي- داشتند كمتر به فكر مقايسه اديان بر مي آمدند ، ولي با گسترش ارتباطات، كم كم رفتار تعصب آميز خود را كنار گذاشته بيشتر به نقاط ضعف و گاه نقاط مشترك مي پرداختند و اين كار حدود يك قرني است كه انجام مي گيرد. اما در ايران اگرچه در سالهاي بسيار دور افرادي مانند ابوريحان بيروني و داراشكوه تلاشي اندك در جهت تطبيق اديان شناخته شده صورت دادند ولي به شكل علمي آن تنها چند سالي است كه در ايران آغاز شده زيرا تحصيل در رشته اديان و عرفان در دانشگاه هاي ايران به نيم قرن هم نمي رسد و مقايسه علمي بين آنها علمي است نو كه متخصصين امر را به خود جلب كرده است و اكنون تعداد بسيار اندكي كتابهاي تطبيقي اديان در ايران به چاپ رسيده است.
نظر شما