به گزارش خبرنگار مهر، اینجا، پارک شهر در قلب یک شهر چند میلیونی است، ساعاتی قبل از افطار یک روز داغ تابستانی. یکی از 23 بوستان تهران که برنامه «بر آستان جانان» اجرا می شود و در آن جایگاهی و غرفه هایی برپا شده است. چند نفری جلوی غرفه «سریر تراب» ایستاده اند و تماشا میکنند. این غرفه، داستان گِل و آدم است. لیوان، کاسه ای و قدحی از تکه ای گِل شکل میگیرد. یادآور داستان انسان و آفرینشش. چرخ میچرخد و انگشتان هنرمندانه شکل میدهند.
چندمتری آن طرف تر، در «سریر قِصَص» بچه ها مشغول کشیدن نقاشی هستند. دست ها و انگشتان کوچکی که کِشتی و کوسه و دریا می کشند. مسئول غرفه میگوید: امروز برای بچه ها داستان قرآنی حضرت یونس و محبوس شدن او را در دل یک کوسه به اذن خدا گفته ام و آنها هم با ذهن کودکانه خود این داستان را به تصویر کشیده اند. مهتاب براتی با بیان این که به همه بچه هایی که نقاشی میکشند، هدیه ای جایزه میدهیم، میگوید: امروز 60 تا 70 نفر از بچه ها در همین یکی دو ساعت برای مان نقاشی کرده اند که به نظرم استقبال شان خیلی خوب بوده است.
کمی بالاتر از غرفه ها، جایگاه برپا شده است. دختر و پسر جوانی دستها را به آسمان برده اند و حاج آقا غیاث برای زنان و مردانی که جدا از هم روی صندلی ها نشسته اند، داستان عبودیت و بندگی میگوید و مردم را به بهتر و بهتر شدن موعظه میکند. سوال می پرسد و جایزه می دهد. چند متری آن طرف تر، در «سریر بینات»، جوانی با یک روحانی دیگر در حال صحبت کردن است. در غرفه ای که برای مشاوره مذهبی و پاسخگویی به شبهات برپا شده است.
غرفه «سریر تجلی» هر چند کمی خلوت است، اما تابلوهای معرق و قلم کاری روی مس در آن چشم نوازی میکند و تجلیگاه هنر خداوند و بندگان اوست. از اشعار شاعران بزرگ تا «وان یکاد» و «پنج قل» هنرمندانه بر روی فلز بی جان نقش بسته است. در «سریر مصور» دو جوان نقاشی خط میکشند. خطوط و نقشها در کنار هم هنرمندانه آرام می گیرند، تا زیبایی فرهنگ و هنر اسلامی ایرانی را به تصویر بکشند.
روی جایگاه، آوای نی و دف طنین انداخته است که با استقبال مردم روبرو شده است. در کنار غرفه ها، نمایشگاه کتابی نیز هر چند کوچک در اینجا برپا شده است و انسان ها را به خواندن دعوت میکند. کمی آن طرف تر «افطار آسمانی» آماده میزبانی میهمانان ماه میهمانی خداست. هر چه میگذرد، تعداد شهروندان حاضر در برنامه افزایش مییابد به گونه ای که دیگر جایی برای نشستن نیست. شعرخوانی دکتر بختیاری که تمام میشود، نوای دلنشین قرآن در بوستان طنین انداز می شود تا نویددهنده یک روز بندگی دیگر باشد.
در غرفه «سریر قلم» محمد بنی احمدی برای بازدیدکننده ها با قلم و دوات می نویسد. روی برگه ای «علی ای همای رحمت» را با خط نستعلیق مینویسد و به دستی کودکی میدهد. برگه بعد را با خط گرافیک به نام «فاطمه زهرا» مزین می کند و به دست دختر نوجوانی میدهد. ندای اذان که در قلب شهر میپیچد، روی برگه دیگری می نویسد: «بر آستان جانان گر سر توان نهادن، گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد.
نظر شما