پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۷ شهریور ۱۳۹۰، ۹:۲۶

عطر و طراوت، یادگاری ماندگار از پدر گل کرمان

عطر و طراوت، یادگاری ماندگار از پدر گل کرمان

کرمان - خبرگزاری مهر: ششم شهریور نقطه پایانی بر زندگی بزرگمردی بود که پس از گذشت سالها از وی به عنوان پدر گل محمدی کرمان و پایه گذار هنر و پرورشگاه صنعتی یاد می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، دو سال پیش، پاییز نیامده، بهار عمر کسی خزان شد که نمی توان همتایی برایش یافت؛ او بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

ششم شهریورماه 88 بود که همایون صنعتی زاده نقطه ای بر پایان زندگی سراسر پرافتخارش گذاشت و رفت.

همایون وقتی رفت 84 ساله بود و تازه بعد از نبودنش، بنا به عادت دیرینه مان، یادمان آمد که او که بوده و حالا هم  با جای خالی او روزگار می گذرانیم و کارمان شده یاد کردن از او آن هم فقط در سالگشت عروجش.

همایون صنعتی زاده اگر چه متولد 1304 تهران است اما سالهای آخر عمرش را بیشتر در کرمان گذراند. او نه تنها در حوزه فرهنگ و هنر بلکه در تجارت کارنامه بسیار درخشانی از خود بر جای گذاشته که از همه خوبیهایش کرمانیها بیشتر نفع برده اند.

پرورشگاه صنعتی هنرکده مرد هنرپرور

او در کرمان پرورشگاهی ساخت که خانه استاد علی اکبر صنعتی زاده، نقاش و مجسمه ساز برجسته ایران بود، جالب اینکه وی نام خانوادگی تمام کودکانی که در این پرورشگاه رشد کردند را صنعتی زاده گذاشت، شرکت گلاب گیری زهرا را هم در اواخر دهه پنجاه شمسی تاسیس کرد.

صنعتی کسی است که ایده و پشتیبانی انتشار دایره المعارف مصاحب (نخستین دانشنامه فارسی)، راه اندازی چاپخانه افست، چاپ کتابهای درسی در ایران و افغانستان و مدیریت سازمان کتاب های جیبی از جمله کارهای مهمش در زمینه کتاب و نشر بوده است.

مدیریت انتشارات فرانکلین در تهران که بسیاری از آثار برجسته ادبیات جهان توسط مترجمان آن (کسانی همچون نجف دریابندری و کریم امامی) به فارسی ترجمه شد نیز با صنعتی زاده بوده است.

صنعتی پیشگام مبارزه با بی سوادی در ایران

صنعتی زاده در موسسه فرانکلین برای اولین بار در صنعت نشر ایران حق کپی رایت بین المللی را رعایت می کرد و برای چاپ ترجمه کتاب هایی که انجام می داد با ناشر اصلی تماس می گرفت و با پرداخت مبلغ کمی به عنوان کپی رایت حق ترجمه آن کتاب را در ایران به دست می آورد.

در حوزه تجارت هم او پایه گذار تعدادی از بنگاه های تجاری و مراکز صنعتی و کشاورزی معتبر بود که هنوز اسم و رسمی از آنها به گوش می خورد؛ شهرک خزر شهر در مازندران، کاغذسازی پارس، کشت مروارید در کیش، رطب زهره، گلاب زهرا و تعدادی دیگر نام تجاری و بازرگانی که همه به نوعی با فکر و سرمایه صنعتی زاده پایه گذاشته شده است.

نام او همچنین به عنوان یکی از پیشگامان مبارزه با بی سوادی در ایران ثبت شده است.

صنعتی در جوانی به بندرعباس و از آنجا به هندوستان و استانبول رفته و خرج سفرهایش را با کار کردن می پرداخته است او بعد از ده سال کسب تجربه در اروپا و روسیه به ایران بازگشته است.

صنعتی زاده در سال81 وقتی که در  آپارتمان موقتش در چلسی لندن بوده با یکی از خبرنگاران خارجی مصاحبه ای انجام داده است. او در آن زمان مشاور یک سازمان غیردولتی در آلمان بود که در پروژه آزمایشی در زمینی به مساحت 32 هکتار در افغانستان مبادرت به کاشت گل محمدی کرده بود.

در آن مصاحبه صنعتی زاده از خاطرات گوناگون زندگی اش سخن به میان آورده است؛ در آن گزارش درباره او نوشته شده که "او یک میلیونر ایرانی است که هر تابستان می توان او را در کرمان - شهری در جنوبشرقی ایران - یافت؛ زمانی که برداشت محصول از گلستانهای گل محمدی آغاز می شود. برای مشاور حقوقی به لندن می آید و زمستان ها به بندعباس قشلاق می کند".

صنعتی در آن مصاحبه درباره زندگی گفته است که "هرچه در زندگی رخ می دهد، اتفاقی است من 81 بار چرخش سیاره زمین به گرد خورشید را دیده ام و هر آنچه که در این مدت رخ داده، تصادف بوده است".

او گفته که تیزهوشی و فراست خود را از پدربزرگش به ارث برده؛ " پدربزرگم فردی ساده و بی هیچ تحصیلاتی بوده که به عقیده اش می توان به جهان نگریست و فهمید چه چیزی در حال وقوع است. پدربزرگم به این نتیجه رسیده بود که ایران برای پیشرفت نیازمند دو چیز است؛ دانش و صنعت و او خود نیز به صنعت بسیار علاقمند بود و شاید به همین دلیل است که صنعتی را به عنوان نام خانوادگی خود انتخاب کرده است. این نامی بود که خود برگزید و همزمان با آن نیز پرورشگاهی تاسیس کرد".

پیشگام هنر در ایران

همایون درباره پیشینه هنری خانوادگی خود نیز چنین گفته است؛ "در سال1331 نمایشگاهی از هنرمندان اکسپرسیونیست در تهران ترتیب داده بودم. وابسته فرهنگی سفارت آمریکا به آنجا آمد و به من گفت که موسسه انتشاراتی فرانکلین بر آن است که یک شعبه انتشاراتی در ایران تاسیس کند. من هم به او از علاقه همیشگی ام به کتاب گفتم. چند روز بعد آنها پیشنهاد تصدی این کار را به من دادند. من هم گفتم که هیچ چیز درباره کتاب نمی دانم. آنها به من گفتند که به همین دلیل است که شما را انتخاب کرده ایم چون نمی خواهیم چهار سال وقت صرف از بین بردن عادات بد چاپ و نشر در ایران بکنیم".

او افزوده پس از آنکه پیشنهاد آنها را رد کردم موسسه فرانکلین از من خواست از آدرس پستی دفترم برای ارسال بسته هایش استفاده کند. چندی نگذشت که چند بسته رسید. بعد از دو هفته کنجکاو شدم و بسته را باز کردم. حاوی کتابهای ساده ای برای کودکان و نوجوانان و با چاپ رنگی بود. آنها را پیش یک ناشر بردم و گفتم فرض کن من اینها را ترجمه کرده ام حق تالیفش را می پردازی؟ و او در پاسخ چکی نوشت و به من دادم و من شدم متصدی فرانکلین در ایران".

صنعتی به مدت 16سال مدیر برنامه های موسسه فرانکلین در ایران بود و در این مدت ترجمه هزار و 200 عنوان اثر را ساماندهی و مدیریت کرد.

ترویج کشت گل محمدی در لاله زار/ تبدیل خشخاش به گل محمدی

همایون بعد از مرگ پدرش در سال1352 وارث و مسئول پرورشگاه خانگی شد که دارایی هایش در آن زمان چند هزار هکتار زمین تقریبا خشک در لاله زار حدود194 کیلومتری کرمان بود. بسیاری از کشاورزان در آن زمان در این منطقه به کاشت خشخاش برای بازارهای داخلی مشغول بودند و درآمد خوبی داشتند اما وی به فکر کشت جایگزینی افتاد.

خودش در این باره گفته است: "دلیل این فکر من، باز هم پدربزرگم بود چون او از تریاکی ها بدش می آمد و آنها را به خانه اش راه نمی داد. من متوجه شده بودم هر چه در آن منطقه می روید عطر و رایحه ای بسیار قوی دارد. مثلا با ناهار ظهرم در آنجا نعناع می خوردم و شب در کرمان هم با شامم نعناع می خوردم ولی بوی این دو نعناع کاملا متفاوت بود. این فکر به ذهنم رسید که بایستی در این زمینها عطر و بو پرورش دهم و به بو به عنوان یک کالای بازرگانی بنگرم. می خواستم به این فکرم محک بزنم و تنها چیزی که به ذهنم رسید گلاب بود که در ایران مصرف همگانی داشت. سپس به کاشان(مرکز پرورش گل محمدی) رفتم و یکصد نهال گل خریداری کردم".

اسانس گل محمدی کرمان برتر از کاشان

18 ماه بعد وقتی از سوی آزمایشگاهی در کرمان اعلام شد که متوسط اسانس گلبرگهایی که من پرورش دادم 50 درصد بهتر از کاشان است بر آن شدم که به پرورش گل محمدی به عنوان یک کسب و کار بنگرم. کشاورزان منطقه در ابتدا گمان می کردند دیوانه ام که نمی خواهم خشخاش بکارم. ولی من پافشاری کردم و با دست خالی و بدون هیچ کمکی بوته های گل را کاشتم".

صنعتی بعد از آن به دلایلی به زندان افتاد. صنعتی در این باره اظهار کرده "حق آب در ایران خیلی اهمیت دارد. من به زندان افتاده بودم و کشاورزان منطقه هم اجازه نمی دادند مزرعه من آبیاری شود. اگر زندان نبودم نمی گذاشتم این اتفاق بیفتد. آن بوته های گل را من با دستان خودم کاشته بودم و مثل فرزندانم بودند. در همین زمان نیز اتفاق عجیبی رخ داد؛ علیرغم نبود آب، بوته های گل خشک نشدند و همین امر تاثیر زیادی بر کشاورزان گذاشت. وقتی از زندان آزاد شدم دهها مزرعه گل محمدی دیگر هم در آن منطقه به وجود آمده بود".

و حالا بعد از گذشت این همه سال، گلستان های گل محمدی لاله زار و شرکت گلاب زهرا به بازویی توانمند برای اقتصاد کرمان تبدیل شده است...

امروز ششم شهریورماه دو سال است که همایون نیست اما یاد او و کارهای نیکش تا همیشه ماندنی است...

کد خبر 1394951

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha