پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۱۳ شهریور ۱۳۹۰، ۸:۱۹

فاصله بین اهل فرهنگ و نسل جدید را سیاستمداران پر کردند

فاصله بین اهل فرهنگ و نسل جدید را سیاستمداران پر کردند

ما در ارتباط با نسل بعدی دچار مشکل بودیم و دلیلش هم این است که میان شاعر، نویسنده و اهل قلم و نسل جدید، سیاستمدارها حائل شدند. بچه‌ها به جای آنکه اندیشه‌های انقلاب را از طریق هنر و مجامع فرهنگی بشناسند از طریق مباحث ملتهب سیاسی شناختند و طبیعتا واکنش هم نشان دادند.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: در بخش پنجم از نشست تحلیلی «رویش‌های شعر معاصر» اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، حمیدرضا شکارسری و محمدسعید میرزایی درباره بحث رسانه‌ها و کتاب و کتابخوانی به طرح مباحثی پرداختند که محور اکثر آنها نقد بی‌تفاوتی رسانه‌ای نسبت به مساله فرهنگ و کتاب و شعر بود.

بخش دیگر صحبت‌ها نیز به جشنواره‌ها و کنگره‌های شعر در کشور اختصاص داشت که ادامه این بحث با سخنان میرزایی در بخش پایانی این نشست پی گرفته می‌شود.

میرزایی: در بحث سیاستگذاری جشنواره‌ها و افرادی که سیاستگذاری می‌کنند، لازم است خود شاعر هم دخیل باشد و این خیلی مهم است. از سوی دیگر قانون هم مهم است. ما در زمینه حقوق مولفان فقدان قانون داریم. در فرانسه اگر یک شاعر از شاعر چند قرن پیش هم مضمونی را بدون منبع بردارد، او را محاکمه و جریمه می‌کنند، ولی در ایران شعر خودت را جلوی خودت می‌خوانند و هیچ کاری از دستت برنمی‌آید.

بیابانکی: یا می‌فرستند برای جشنواره‌ای که خودت آنجا داوری!

میرزایی: تئوری آدم و نقد آدم را با تغییراتی استفاده می‌کنند و یا از اصطلاحات آن استفاده می‌کنند و هیچ کاری هم نمی‌توانیم بکنیم. در چنین شرایطی چه ارزشی برای خلاقیت و حرکت‌های شعری باقی می‌ماند؟ ما نیاز به قانون داریم. یک مورد دیگر اینکه جایگاه ژانر شعر در جامعه ما مبتنی بر این است که خود شاعران هدفمند عمل کنند. چرا ژانر شعر در مقایسه با رمان شکست خورده است؟ رمان‌ها چندین چاپ می‌خورند، ولی درباره کتاب شعر کمتر پیش می‌آید کتابی به چاپ‌های متعدد برسد و اگر هم دیدیم که چند کتاب شعر به چاپ‌های متعدد رسیده، برخی از آنها با بده بستان‌های خود شاعران بوده است. وقتی تجدید چاپ کتاب‌های شعر از 5 چاپ بیشتر می‌شود واقعا غیرطبیعی است.

لازم است رابطه شعر با مخاطب بازتعریف شود. اگر یک دوره شاملو آمد مجموعه‌های کوچک چاپ کرد به نیاز مخاطب توجه کرد، ولی چرا الان بچه ها تا 30 غزل می‌گویند، کتاب چاپ می‌کنند؟ کتابی که در یک نشست می‌شود همه آن را در همان کتابفروشی خواند؛ در حالی که یک دیوان را یکباره نمی‌توان تا آخر خواند، بلکه باید با آن دیوان مانوس شد. باید خیلی پرحجم‌تر کار کرد. حتی باید به حجم آثار هم فکر کنیم و خود شاعران تعیین کنند چه می‌خواهند. اگر می‌خواهیم نگاه به شعر متعالی شود، همچون نگاه رهبری، باید یکسری امکانات هم در اختیار شاعران قرار گیرد. مثلا نباید یک شاعر را به تنظیم نامه واداشت. این کمال بی ذوقی یک مدیر است. مدیران ما متاسفانه خیلی ذوق و دغدغه شعر ندارند. با وسیع شدن حلقه‌های شعر در کشور و همگرایی شاعران این شرایط فراهم می‌شود.

بیابانکی: در بحث قوانین، آیا شما معتقدید قوانین نشر کتاب را سفت و سخت‌تر کنیم تا کسی به راحتی نتواند شعر چاپ کند؟

امینی: الان قوانین حافظ حقوق حاکمیت است و می‌گوید تو چیزی نگو که به من بربخورد و حافظ حقوق مولف نیست. کاری ندارد که شعر کسی را دزدیدی و در کتابت گذاشتی، ولی می‌گوید به من نگو بالای چشمت ابروست.

میرزایی: من از قوانین اطلاع ندارم. حقوق نخواندم ولی باید روی این کار شود.

بیابانکی: در کشورهای پیشرفته وقتی یک کتاب منتشر می‌شود، هر جلد آن یک شماره سریال دارد. هر جلد این کتاب به  شبکه مرکزی وصل است تا هر کجا فروش رفت، مشخص ‌شود. برای تجدید چاپ باید شماره سریال دیگری تعریف کرد، ولی در کشور ما این نظام وجود ندارد. کتاب را ناشر 3هزار جلد قرارداد می‌بندد، ولی چندین بار منتشر کرده و شما دیگر نمی‌دانی و یا اینکه در شناسنامه نمی‌نویسد چاپ دوم.

میرزایی: در حال حاضر وقتی یک ناشر به شاعر سفارش می‌دهد که مجموعه‌اش را چاپ کند، دیگر هیچ تعهدی در قبال شمارگان و فروش کار ندارد و گاه 4 سال طول می‌کشد که کتاب‌هایتان را بفروشد، ولی یک ناشر دیگر همان کتاب را در یک سال به چاپ چهارم می‌رساند. آن ناشر تعهدی در این‌باره که سرمایه ذهنی و ذوقی شاعر را بلوکه کرده ندارد و اگر متعهد بود که در فروش آن اقدام می‌کرد.

شکارسری: اگر بخواهم درباره همان جشنواره‌ها و کنگره‌ها نظرم را بگویم می‌توان اینگونه گفت که آخرین کارکرد جشنواره‌ها سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت جماعت است؛ بنابراین کارکردهای کنگره و جشنواره چه ادبی و چه فرا ادبی ایجاد فضا است. نکته اینجاست که در این حیطه دو نوع  فضا ایجاد می‌شود؛ یعنی کنگره و جشنواره ایجاد می‌شود تا فضای ادبی ایجاد کند و دومین حالت ایجاد فضای فراادبی است که چندان هم به ادبیات کاری ندارد؛ مثلاً کنگره شعر دفاع مقدس. این کنگره بیشتر نیتش ایجاد فضا و روحیه دفاع مقدسی است، یعنی یاد و نام دفاع مقدس را با کمک شعر زنده می‌کند.

اینها باید از هم جدا شود که کدام کنگره کارکرد ادبی دارد، کدام کارکرد فراادبی و یا بیرون از ادبیات. نکته اینجاست در کنگره‌هایی که می‌خواهند ایجاد فضای ادبی کنند فراوانی آنها نتیجه و اثر مثبت ندارد بلکه اثر معکوس هم دارد و مخاطب را سردرگم می‌کند و در نهایت همدیگر را خنثی می‌کنند. البته این از مشکلات فضای دموکرات است. وقتی در ادبیات حرف از دموکراسی می‌زنید یعنی هیچ جریانی غالب نیست و هر کدام در فضای خودشان مشغول حکومت هستند، اما وقتی یک جریان را آنقدر قدرتمند می‌بینی که برایش کنگره ایجاد کنی، آنگاه ایجاد یک آنارشیسم می‌کند، ولی وقتی نیت ایجاد جریان ادبی نداری، یعنی همان چیزی که بیشتر در کشور ما اتفاق می‌افتد کنگره و جشنواره موضوعی خواهیم داشت یعنی چیزی خارج از ادبیات هم مدنظر است، آنگاه تعدد کنگره‌ها و جشنواره‌ها به کار می‌آید و فراوانی به آن فضای فکری خاص کمک می‌کند.

بیابانکی: در بحث انتقال گفتمان انقلاب به نسل شاعران امروز اگر حرف ناگفته مانده است، می‌توان آن را جمع‌بندی کرد.

مهر: موضوع پاتوق‌ها و انجمن‌های ادبی به ویژه وضعیت آنها در شهرستان‌ها را هم می‌شود به طور اجمالی به بحث گذاشت و اینکه برای احیای آنها چه کارهایی می شود کرد. در شرایطی که انتشار کتاب در شهرستان‌ها دشواری‌های خاص خود را دارد و همچنین شاعران شهرستانی امکانات کمتری برای چاپ کتاب‌هایشان و طرح آثارشان را دارند، این پاتوق‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

میرزایی: در شهرستان‌ها آنقدر هم انزوا نیست و اگر غزل خوب باشد، در نشریات دولتی استان چاپ می‌شود. درباره انجمن‌های ادبی هم باید گفت، برخی از فضاها همدیگر را خنثی می‌کنند. مثلا فضای مجازی به انجمن‌ها لطمه می‌زند، در حالی که بخشی از شعر، ارتباط بی‌واسطه با مخاطب است و اینکه خواندن شعر چه تاثیری روی مخاطب می‌گذارد. به همین دلیل باید انجمن‌ها را  تقویت کرد تا نمونه‌های خوب شعری تولید شده در آنجا چاپ شود.

مهر: آیا اینگونه نیست که نقش انجمن‌ها ادبی را امروزه فرهنگسراها برعهده گرفته‌اند؟

بیابانکی: بیشتر در تهران اینطور شده، وگرنه در شهرستان‌ها هنوز در کتابخانه‌ها و محافل ادبی نشست‌ها و جلسات شعر برگزار می‌شود که به اعتقاد من این خیلی خوب است.
 
شکارسری: چه فرقی دارد در کتابخانه باشد یا فرهنگسرا؟
 
بیابانکی: برای من سابقه ذهنی بهتری دارد. از قدیم هم فضای کتابخانه‌ها را برای شعر و شاعری فراهم‌تر دیده‌ایم.
 
میرازیی: باید بیش از هر چیز به سمت نخبه‌گرایی برویم تا اینکه بگوییم در یک انجمن و یا کلاس شعر همه باید شاعر بشوند. شعر، هنر مادر است. انجمن شعر فقط شاعر بیرون نمی‌دهد. در همان حوزه هنری که دهه 60 فعال بود، فیلمساز خوب هم بیرون آمد. نباید انتظار داشته باشیم همه شاعر بشوند. ممکن است از کسب معرفت و شعور ادبی، مترجم و یا فیلمنامه‌نویس خوب ایجاد شود. فقط نگاه شعر نداشته باشیم. با این نگاه انجمن‌ها لازم هستند، ولی اینکه کجا باشند مثلا در خانه شخصی یک شاعر باشند یا در یک جای دیگر اینها همه پاتوق فرهنگی هست و خیلی فرقی ندارد. هرقدر دولت بخواهد ساماندهی بکند، مزایایی دارد که یکی‌اش این است که اگر کسی بخواهد تحقیق کند، راحت‌تر این کار را انجام می‌دهد؛ ولی درباره محافل شخصی سخت است؛ مثلا هر کسی نمی‌داند در منزل خانم غزل تاجبخش یک انجمنی هست. جاهای رسمی را راحت‌تر می‌توان پیدا کرد.

بیابانکی: به اعتقاد من، انجمن‌های بزرگ و تاثیرگذار مثل گذشته دیگر نیست، دلیل آن هم این است که آن آدم‌ها دیگر نیستند. وقتی قرار است یک انجمن را اداره کنی، باید خودت ادیب و شاعر باشی و در حلقه‌ای که درست می‌کنی تو را قبول داشته باشند. مرحوم بی‌ریای گیلان (شیدا) ادیب فاضل مشهوری بود که انجمن صائب را راه‌اندازی کرد. آنقدر آدم‌های بزرگ به آن محفل می‌آمدند که بعد از مدتی نشستن در آنجا به مراتبی نیاز داشت و باید تو را تایید می‌کردند و مدارجی کسب کرده بودی. آنقدر مشهور شده بود که آدم‌هایی از خارج می‌آمدند تا یک صبح جمعه بازدیدی از انجمن داشته باشند. ما الان همچین چیزهایی داریم؟ آن آدم‌ها و آن نسل که صرفا به خاطر عشق و تکلیف ادبی، انجمن ایجاد می‌کردند، دیگر نیستند. امروز در برخی موارد همان غم نان و به دست آوردن یک حق‌الجلسه هدف است است.

شکارسری: ما در زندگی امروز اقتضائاتی داریم و زندگی مدرن حد و مرزها و دشواری هایی دارد که خودبخود روی این محافل تاثیر می‌گذارد. این اقتضائات از رفت و آمد در محیط‌های شهری امروز است تا ملاحظات اقتصادی. از سوی دیگر ضرورت این جلسات هم غیرقابل انکار است. شعر امروز تجربه‌هایش جوان است و اکثر آنها هم شاعران جوان هستند که شعر آنها نیاز به نقد و بررسی دارد.
 
ماهیت این جلسات از قدیم تا امروز شعرخوانی و نقد شعر بوده است. حالا به این کار ندارم که نقد شعر در گذشته چطور بوده تا امروز. در هر صورت، نیت تشکیل جلسات خواندن و نقد شعر است و با توجه به غالب جوان بودن جامعه شعری در نتیجه این جلسات لازم هستند، ولی این جلسات 2 گونه هستند؛ آنهایی که هدایت شده و به یک ترتیبی وابسته به حکومت هستند و دومی جلسات آزاد که شخصی اداره می‌شوند.
 
گروه دوم به دلیل ملاحظات مختلف به ویژه اقتضائات زندگی امروز افت کرده و کم کم ناپیدا می‌شود، ولی خاصیتش این بوده که فارغ از نظارت‌های حامیان مالی و حکومتی بوده موضوعات و نقدهای آزاد داشته است. نمونه‌اش کارگاه براهنی است که در زیرزمین خانه خودش تعدادی از علاقه‌مندان را جمع کرد و یکی از مهم‌ترین نحله‌های ادبی دهه 70 و 80 را ایجاد کرد. توصیفی هم نگاه می‌کنیم و کاری به خوبی و بدی آن نداریم. آن جلسات وابسته به جایی نبود و مباحثی هم که در آن مطرح بود، ادبی بود.
 
امروزه البته در همین مجالسی که فرهنگسراها برگزار می‌شود سعی گردانندگان جلسه بر این است که حتی‌الامکان این استقلال را رعایت کنند و این را گام مثبت می‌دانم. ما می‌دانیم ملاحظات و خطوط قرمزی هست، ولی به عنوان گردانندگان این جلسات راه بازی کردن با این خطوط قرمز را بلدیم و سعی می‌کنیم از این امکان که در اختیار ما هست حداکثر استفاده را ببریم.
 
بودن این جلسات چه هدایت شده و چه نشده‌اش از نبودنش بهتر است. من ضرورتی در این نمی‌بینم که جلسات ما حتما محفلی و شخصی باشد. شیوه‌های سنتی از این جهت خوب بوده که همه همدیگر را می‌شناختند و مثلا یکی از دلخوشی‌های ما این بود شیرینی دست‌ساز خانم تاجبخش را بخوریم. خیلی هم نباید حساس باشیم روی محافل شخصی.

بیابانکی: انتقال گفتمان به نسل امروز.
 
امینی: من به این دلیل که کار اصلی‌ام معلمی است، دوباره تاکید می‌کنم، هر تغییری که قرار است ایجاد شود باید از تعلیم و تربیت باشد. دکتر شفیعی به ما می‌گفت مهم‌ترین کتابی که بر کل کشور تاثیرگذار است، کتاب اول ابتدایی است. مهم‌ترین شعرهایی که بچه‌ها می‌خوانند، کتاب‌های درسی است. حال چقدر سلیقه و هوشمندی در انتخاب شعرهای کتاب درسی ما هست و چقدر ملاحظات دیگر؟
 
اگر می خواهیم اندیشه‌های انقلاب را به نسل بعدی منتقل کنیم، بنایش از آموزش و پرورش است. من در یک مجله‌ای همکاری داشتم که برای نوجوانان منتشر می‌شد، ولی نتوانستیم به آموزش و پروزش بقبولانیم که این مجله در مدارس توزیع شود. یعنی اگر قرار است اتفاقی بیفتد باید از اینجا باشد.
 
ما در ارتباط با نسل بعدی دچار مشکل بودیم و دلیلش هم این است که میان ماها که شاعر و نویسنده و اهل قلم بودیم و نسل جدید، سیاستمدارها حائل شدند و بچه‌ها به جای آنکه اندیشه‌های انقلاب را از طریق هنر و مجامع فرهنگی بشناسند، از طریق مباحث ملتهب سیاسی با آنها آشنا شدند و طبیعتا واکنش هم نشان دادند. اگر اندیشه انقلاب را در کلام سیدحسن حسینی و شعر قیصر امین‌پور پیدا می‌کردند، این واکنش را نشان نمی‌دادند، ولی آن را در مباحث سیاسی پیدا کردند و این گسست ایجاد شد.
 
راه درست انتقال گفتمان و اندیشه انقلاب این است که به اهل فرهنگ اعتماد کنند. هر جایی که ما را دعوت می‌کنند، اولش به ما با بدبینی نگاه می‌کنند و به قول میرشکاک به چشم ضدانقلاب بالقوه نگاه می‌کنند که تلاش می‌کنیم آن را به فعلیت درآوریم. وقتی در یک فرهنگسرا جلسه شعرخوانی است، نیاز نداریم ناظر داشته باشیم، بلکه شخصی مانند آقای شکارسری باید ناظر به فعالیت‌های رئیس آن فرهنگسرا باشد، چون اهل فرهنگ است و اهلیت بیشتری دارد. اهل فرهنگ به تعارف می‌گویند که ما خادم شما هستیم. باید به اهل فرهنگ و ادبیات و معلم‌ها اعتماد کنند.
 
امروزه گسستی بین فرهنگ رسمی و مخفی وجود دارد؛ به نحوی که در فرهنگ رسمی این تحمل نمی‌شود که در کتاب درسی آمده «زن زیبایی آمد لب رود». من در این‌باره اعتراض کردم، می‌گویند: آقا در کلاس بخوانیم، زن زیبایی آمد لب رود؟ گفتم شما نگاه کنید بچه‌های ما چه می‌خوانند چه گوش می‌کنند، هنر و ادبیاتشان چه است؟ گفت نه ما در مقابل مقام بالاتر نمی‌توانیم پاسخگو باشیم. همین می‌شود که خواننده این نسل می‌شود، ساسی مانکن. چون این فاصله را ابتذال پر می‌کند. فاصله بین زبان و فرهنگ رسمی و مخفی را ابتذال پر می‌کند؛ چون از لحاظ فرهنگی یک نسل گرسنه که نمی‌ماند و وقتی خوراک مناسب به او ندهیم تغذیه نامناسب می‌کند.

میرزایی: شاعران گذشته هم روزی جوان بوند و نوگرایی داشتند؛ مثل امین پور. آن شاعران هم  تجربه‌های زیادی داشتند، ولی فکر می‌کنم در شعر انقلاب با همه گسست‌هایی که هست اگر امروز اشعار ایدئولوژیک نداشته باشیم، ولی شهودی زیاد داریم که جنبه معرفتی دارد. برای انتقال گفتمان انقلاب به نسل امروز باید دستگاه ژورنالسیم و نقد پویا را بازسازی کنیم تا نمونه‌های خوب آثار نسل امروز را منتقل کند. استعدادهای خوبی هم داریم که به مرور بروز پیدا می‌کنند و شاهد شکوفایی در این ساحت خواهیم بود که شاعرانی داشته باشیم که بگوییم نسل چهارم شعر انقلاب اسلامی هستند.
کد خبر 1398487

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha