پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۸ شهریور ۱۳۹۰، ۹:۵۵

تحلیل مهر/

علل و ریشه های 11 سپتامبر؛ آسیب شناسی یک رویداد مبهم

علل و ریشه های 11 سپتامبر؛ آسیب شناسی یک رویداد مبهم

خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: تاکنون درباره علل و ریشه های حملات تروریستی یازده سپتامبر بحث های زیادی صورت گرفته اما هنوز آسیب شناسی این حرکت بطوری که باید صورت بگیرد انجام نشده است.

ده سال پیش آنگونه که از ظاهر امر پیدا بود تروریستهای القاعده با ربودن هواپیماهای مسافربری آمریکا آنها را به ساختمان های مرکز تجارت جهانی و پنتاگون کوبیدند و همین مسئله پرسش های زیادی را در بین افکار عمومی و محافل کارشناسی برانگیخت.

- تروریست ها چه کسانی و دارای چه سوابق و پیشینیه هایی بودند؟
- علت و انگیزه آنها از این اقدام چه بود؟
-  آیا تروریستها به تنهایی دست به این اقدام زدند یا محفل یا سازمانی پشت سر آنها بود؟
 
اما آنچه که پس از گذشت این سالها بیشتر نمایان شده این بوده است که تروریستها از هر قشر و یا گروهی که بوده باشند، محفل سیاسی، یا سازمانی پشت آنها بوده یا خیر، دارایی انگیزه های خاصی بودند. یعنی دلایلی وجود داشته که این گروه را به چنین اقدام مهمی ترغیب کرده است.
 
این مقوله بر آن است تا دلایل وقوع حادثه تروریستی یازده سپتامبر را با تاکید بر نقش سیاستهای آمریکا در آن مورد بررسی قرار دهد.
 
سیاست های نومحافظه کاران

کارشناسان در سال های گذشته دلایل زیادی را برای وقوع یازده سپتامبر بر شمرده اند، اما یکی از مهمترین این استدلال ها که بیشتر از محافل چپ نشات می گرفت این بود که این رویداد تروریستی معلول اندیشه های نومحافظه کاران برای رهبری و هدایت جهان بود.
 
نومحافظه کاران در بدو ورود خود به کاخ سفید و به ویژه پنتاگون طرح خاورمیانه بزرگتر را پیشنهاد دادند و بر آن بودند تا بدون توجه به خواسته های به حق ملتها نقشه منطقه را تغییر داده تا فضا و حیات سیاسی را برای اسرائیل وسعت بخشند.
 
بی اعتنایی تیم جرج بوش پسر به خواست های مردم مسلمان منطقه و حمایت بی چون و چرای افرادی چون "پل ولفویتز" معاون وقت وزیر دفاع، ریچارد پرل و داگلاس فیث از اعضای ارشد پنتاگون از اسرائیل و تلاش این تیم برای فشار بر کشورهای اسلامی سبب شد تا افراط گرایی در خاورمیانه به اوج خود رسیده و این امر یکی از دلایل بروز احساسات شدید ضد آمریکایی در منطقه شود که در نهایت این احساسات ضد آمریکایی به شیوه ای نادرست در یازده سپتامبر تجلی پیدا کرد.
 
سرخوردگی تروریستها از ادامه حمایت آمریکا
پس از اقدامات تروریستی یازده سپتامبر بلافاصله محافل اطلاعاتی در آمریکا انگشت اتهام را به سوی نیروهای القاعده نشانه رفتند. شاید این روند از آن جهت ناشی می شود که هر آسیب دیده ای ابتدا اتهامات را به گروهها و طیف هایی وارد می کند که به آنها آسیب رسانده و احتمال بیشتر می دهد که طیف مقابل در اقدامی تلافی جویانه دست به این کار زده باشد.
 
این اقدام آمریکا هم از این قاعده مستثنی نبود. القاعده برای مدت یک دهه به طور مستقیم و آشکارا مورد حمایت آمریکا بود و از این گروه در دهه 1970  به عنوان ابزاری برای به زانو در آوردن شوروی در افغانستان استفاده می کرد، اما پس از خروج شوروی از افغانستان و فروپاشی شوروی معادلات جهانی و معادلات قدرت به کلی تغییر کرد و دیگر نیاز فوری و مداوم به حمایت از یک جنبش با مشخصات القاعده از سوی سران حاکدم در واشنگتن حس نمی شد و بیشتر حمایت های مقطعی و ماموریت های ویژه مدنظر بود.
 
در همین شرایط زمانی طالبان با کمک القاعده و با سکوت آمریکا و در سایه حمایت های پاکستان، امارات متحده عربی، و عربستان سعودی در افغانستان به قدرت رسید. فرصت خوبی بود تا این دو گروه چهره ای جدید به نمایش بگذارد که این چهره بستر را در راستای منافع آمریکا به نظور ایجاد تغییرات در شیوه زندگی مسلمانان خاورمیانه و بستری سازی برای خاورمیانه جدید فراهم آورد. اما همین مسئله سبب دردسری هایی نیز برای القاعده بوجود آورد. این گروه که زنده بودن خود را در فعالیت در حوزه های تروریستی می دید خود را به عنوان تهدیدی برای آمریکا مطرح کرد. این گروه در چندین نقطه از جمله در سفارتخانه های آمریکا در کنیا و اوگاندا و حمله به ناو هواپیمابر "یو اس اس کول" در سواحل یمن خود را به عنوان تهدیدی جدی تر مطرح کرد.
 
عدم حمایت آمریکا از این گروه برای توسعه فعالیتهای خود در سراسر جهان سبب سرخوردگی کادر رهبری القاعده شد و در واقع این سرخوردگی بستری مناسب برای پی ریزی عملیات بزرگی به نام یازده سپتامبر شد.

مسئله فلسطین در خاورمیانه یکی از موضوعات مهم در تعامل بین کشورها و گروهها است. بدون شک هر تصمیم درباره سرنوشت آینده خاورمیانه بدون در نظر گرفتن مناقشه اسرائیلی و فلسطینی به نتیجه نخواهد رسید. دولت جرج بوش پس از سال 2001 و روی کار آمدن در تلاش بود تا مسائل پیرامونی مناقشه خاورمیانه را بر مسائل محوری ترجیح داده و با حل این مسائل به نوعی کانون مناقشه را از رونق بیندازد. این اقدام نومحافظه کاران مورد رضایت کشورهای اسلامی و افکار عمومی کشورهای مسلمان نبود به همین دلیل تروریست های القاعده به سادگی توانستند از شرایط حاکم به نفع مطامع خود بهره جسته و اقدام تروریستی خود را در قالب حمایت از ملتهای مظلوم منطقه از جمله فلسطین و عراق تحت تحریم های بین المللی توجیه کنند.
 
حمایت آمریکا از حاکمیت های وابسته
تغییر رژیم های خودکامه عربی و همپیمانان سابق آمریکا از جمله طرح هایی بود که نومحافظه کاران آمریکایی پیش از به قدرت رسیدن در اندیشکده ها بر روی آن توافق کرده بودند، اما با تغییر اوضاع در خاورمیانه و حرکت مردم به سوی اسلامگرایان در برخی انتخاباتها در منطقه آمریکا را به این نتیجه رساند که تحقق "دموکراسی های کنترل شده" در خاورمیانه امکان پذیر نیست.
 
این نتیجه گیری سبب شد تا آمریکا بار دیگر برای یک دهه از حکومت های مرتجع در منطقه حمایت کند و همین اقدام سبب یاس و سرخوردگی گروههایی شد که با سوابق تروریستی داعیه حاکم شرعی بر ملت های منطقه را داشتند. چنین نگرشی در بین گروههای افراطی که شاخص آنها القاعده بود یکی دیگر از اسباب بستر ساز برای حملات تروریست یازده سپتامبر بود.
----------------------
حسین امیری
کد خبر 1398847

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha