به گزارش خبرنگار مهر، این روز که در تقویم رسمی کشور هرساله سرآغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده فرصتی است که در آن به بازخوانی هشت سال عشق بازی و ایثار مردم شهرهای جنوبی استان خوزستان در مقاومت در برابر دشمن تا بن دندان مسلح بعث برپردازیم.
بی شک بازخوانی و کشف زوایای پنهان جنگ هشت ساله علیه ایران برای نسل جوان می تواند آنقدر آموزنده باشد که به این راحتی فرصتهایی مثل هفته دفاع مقدس را از دست ندهیم و آن را به زمانی برای نمایش رشادتهای رزمندگان در جنگ تبدیل کنیم.
این جنگ هشت ساله در کنار تمام کابوسهایی که برای مردم شهرهای جنگی به خصوص خرمشهر و آبادان داشت ولی آغازگر اقتدار حکومت تازه شکل گرفته ایران اسلامی بود که در ابتدای پیروزی انقلاب وارد یک جنگ تمام عیار و به عبارتی دوره فشرده ای از تمرین مقتدر بودن و روی پای خود ایستادن شد.

مقاومت 40 روزه مردم خرمشهر با ابتدایی ترین اسلحه های جنگی و حتی سلاح سرد در مقابل دشمن بعثی و متوقف کردن آنها برای اشغال زودهنگام این شهر و مقاومت مردمی در منطقه ذولفقاری آبادان بی شک زیباترین لحظه های جنگ را آفرید و ثابت کرد مردم ایران از هر نژاد، قوم و مذهب که هستند تا پای جان از وطن خود دفاع می کنند.
رحمان صادقی که در آن هنگام یک جوان 20 ساله بود در خصوص آغاز جنگ می گوید: هیچکس به غیر از مردم آبادان و خرمشهر نمی تواند واقعیت اصلی جنگ و هجوم وحشیانه دشمنی بی رحم را لمس کند.
وی ادامه داد: بسیاری از مردم تمام خانه و کاشانه و زندگی خود را یک شبه رها کردند و به شهرهای دیگر رفتند، روزهای عذاب آوری بود که امیدوارم دیگر برای هیچ انسان مسلمانی تکرار نشود.

کریم بچاری یکی از کسانی که در هنگام آغاز جنگ در آبادان حضور داشت در مورد خاطرات زمان جنگ می گوید: هواپیماهای عراقی، آبادان به خصوص پالایشگاه و اطراف آن را به شدت بمباران کردند، خانواده و فامیل همه رفتند شهرهای دیگر ولی من که آن زمان 16 سال داشتم به همراه برادرم در شهر ماندیم چون تمام دار و ندارمان در خانه مانده بود و خارج کردن آن مشکل بود.
پالایشگاه آبادان اولین هدف بمباران

صادق پناهی نیز در مورد حال و هوای آغاز جنگ در خرمشهر می گوید: هنوز 19 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که صدام ناقوس جنگ را به صدا در آورد، ما هم که هنوز از پیروزی انقلاب خوشحال بودیم و توانسته بودیم با چوب و سنگ در خرمشهر علیه رژیم شاه قیام کنیم تحمل هجوم دشمن بیگانه به خاک خود را نداشتیم و یادم می آید در همان روز اول با برخی از همفکرانم به دنبال اسلحه بودیم تا در مقابل هجوم دشمن به شهر مقاومت کنیم ولی اسلحه ای یافت نمی شد، تا اینکه گفتند در یکی از مناطق خرمشهر با تحویل شناسنامه تفنگ برنو می دهند، ما هم این کار را کردیم ولی این تفنگ آنقدر قدیمی و پوسیده بود که حتی 10 تیر هم با آن شلیک نکردم و مجبور شدیم در پشت جبهه به دفاع بپردازیم.
کاظم حزباوی هم که روزهای آغازین جنگ در اهواز حضور داشت، عنوان می کند: اوج بی کفایتی دولت بنی صدر در جنگ برای همگان کاملا مشهود بود زیرا در حالیکه دشمن در همان هفته اول به نزدیکیهای شهر اهواز رسیده بود و تعدادی از نیروهای نظامی و بسیجی به شدت در مقابل آنان مقاومت می کردند، زندگی عادی در اهواز در جریان بود، تاکسیها کار می کردند، مغازه ها باز بودند و نانواها هم مثل روزهای عادی نان پخت می کردند و هیچ اعلام خطری برای تخلیه شهر و پناه گرفتن مردم در مکانهای امن از سوی دولت اعلام نشد، فقط خدا خواست دشمن نتواند وارد شهر اهواز شود چون قتل عام عظیمی صورت می گرفت.
خوزستان با تقدیم 16 هزار و 600 شهید در جنگ تحمیلی بیشترین نقش را در این جنگ ایفا کرد و هر کدام از خانواده های خوزستانی به نوعی شهید، جانباز و آزاده ای را در خانواده خود دارند.
نظر شما