به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، دومين نشست " نظريه هاي فلسفي هنر و زيبايي شناسي" در حاشيه سمينار كانت و با حضور دكتر مرتضي قاسمپور، استاد دپارتمان فلسفه دانشگاه كلن آلمان، درموسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد.
وي در اين نشست با اشاره به استعلايي بودن مقوله هنر گفت : كاري كه هنر مي كند انسان را به فرا انسان رهنمون مي سازد و در اين پرسه هميشه انسان در راه است و به او يادآوري مي شود كه در راه باشد. يعني اين كه هيچ گاه به انتهاي راه نمي رسد.
دكتر قاسمپور عرصه هنر را مملو از حقيقت شناسي و شناخت شناسي دانست و گفت : رابطه بين هنر و حقيقت چيست؟ اين سوال مهمي است كه آيا هنر مي تواند انسان را به حقيقت برساند؟ در يونان باستان مناقشات بسياري بر سر اين مقوله بوده است و افلاطون اين كشمكش را به اوج خود رسانده كه ميان هنرمندان و شاعران از يك سو و فلاسفه از سوي ديگر اين جدل بوده كه كدام يك انسان را به حقيقت مي رساند. اين سوال در عصر حاضر نيز مطرح بوده به طور مثال براي هگل فلسفه است كه انسان را به حقيقت مي رساند و هنر در زير مجموعه فلسفه قرار دارد.
استاد فلسفه دانشگاه كلن در ادامه افزود: آيا درون و احساس ما مي تواند به حقيقت دست پيدا كند يا عقل ما به اين مسئله راه پيدا خواهد كرد؟ سوال اين كه حقيقت چيست و آيا حقيقت متافيزيكي است يا فيزيكي مسئله حائز اهميتي در مقوله زيبايي شناسي است. در تاريخ فلسفه شيوه هاي مختلف از حقيقت و تفاسير گوناگون از آن ياد شده است و آنچه كه افلاطون و هيدگر مي گويند با يكديگر متفاوتند.
دكتر قاسمپور با اشاره به اين سوال كانت كه آيا شعور و عقل آدمي توانايي اين را دارد كه به آن سئوالاتي كه طرح مي كند برسد يا خير گفت : كانت مي گويد سوالاتي در جهان وجود دارند كه انسان آنها را مطرح مي كند اما قادر به پاسخگويي آنها نيست و مي بايست سكوت كند. شناخت ما تابع محدوديت است و هر شناختي بايد مرزهاي خود را بشناسد به همين دليل سوال اصلي كانت اين نيست كه جهان چيست بلكه مي گويد ما چگونه مي توانيم جهان را بشناسيم. بعدها هرمنوتيك به اين سوال پاسخ داده و به بحث محدوديت ما از شناخت پرداخته است.
وي در ادامه سخنانش با طرح اين مسئله كه آيا هنر وظيفه و يا تعهدي دارد يا خير اظهار داشت : يكي از نظريه هايي كه مطرح مي شود اين است كه هنر بايد يك حقيقتي را مطرح كند و اين نيز از معضلات زيبايي شناسي است كه مدتهاي طولاني بدان پرداخته شده است و شخصيتهاي مختلف به اظهار نظر درباره آن پرداخته اند. تز بنيادي و مهم هنر براي هنر در برخورد با اين پرسش به وجود آمده است كه هنر وظيفه مند نيست و وظيفه اي در مقابل مقولاتي مانند: اخلاق، اجتماع، دين و سياست ندارد و هيچ چيزي نبايد خارج از عرصه هنر، هنر را وظيفه مند كند. اگر چه يكي از مقدمات طرح اين پرسش برعهده كانت بوده و او با استقلال هنر و زيبايي شناسي تز هنر براي هنر را فراهم كرد.
قابل ذكر است كه آخرين جلسه نشست "نظريه هاي فلسفي هنر و زيبايي شناسي" روز دوشنبه 14 دي ماه برگزار مي شود.
نظر شما