پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۸ دی ۱۳۸۳، ۱۴:۵۸

براي جانباز شهيد محمد رجبي ثاني

روايت يك دل سوخته ؛ ابراهيم در آتش

روايت يك دل سوخته ؛ ابراهيم در آتش

گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر : آنچه در پي مي‌آيد مطلبي است كه به بهانه چهلمين روز شهادت جانباز اعصاب و روان محمد رجبي ثاني در آخرين شماره هفته نامه تپش منتشر شده است . حرف‌هايي از سر دلتنگي براي كساني كه افتادند تا ايران اسلامي بايستد.

مهم نيست چه روزي از چه ماهي است. مهم اين است كه باران مي بارد تا ما را به ديار دلتنگي ها ببرد . مثل تك سرفه هاي خشك وزخمي اين مرد تاول زده . اين تك سرفه ها هم مثل غروب يا مثل عصرهاي جمعه، وصله دلتنگي هاي روح شرقي اند. ما را به روزهاي با تو بودن مي برند. حتي اگر آخرين روز از پاييز باشد و من ميان اين خانه هاي مشبك آخرت واين شاخ وبرگهاي خزان زده جزئي از پاييز شده باشم.

بازهم مهم نيست امروز جمعه است و اينجا، ميان اين اهل قبور، در پي تو بگردم. مهم اين است شناسنامه آدمها از روي كاغذ تا اينجا، تا روي اين سنگها هم حك شده اند. شناسنامه مهم است! زن سياهپوشي كه روي اين سنگ زار مي زند و مويه مي كند وناخن روي پوست صورت فرو مي كند،نيز دليل شناسنامه اي دارد. شناسنامه شوهر او را از ياد برده اند. آن را ناديده گرفته و حتي پايمال كرده اند. ديگر نمي خواهند به ياد آورند اين مردان شناسنامه دار را كه مهر سرخ شهيد يا جانباز بر آنان خورده است.

حالا اين مرد با تك سرفه هاي خشك و زخمي و تاول زده، مي خواهد به من يادآوري كند كه PTSD يعني چه؟ اما پيش از آن تاولها و تك سرفه ها به من يادآوري مي كنند كه مجنون فقط  نام  جزيره اي در جنوب نيست. مجنون نام تمام كساني است كه در ديار مردگان به آنها يحي مي گويند. مجنون نام تمام كساني است كه سم تنفس كرده اند، اما پا پس نكشيدند. مجنون نام اين مردان است. دوست محمد رجبي ثاني كه در روزي داغ به وسعت ترس وشجاعت، از يك قمقمه آب نوشيدند. او قبل از آن كه جمعه برسد و ما در غربت جمعه و در حلقه زنده هاي خاموش و نظاره گر، چهلم مجنوني را كه در مجنون نمرد و بين خود ما به شهادت رسيد، به سوگ بنشينيم، از راه رسيد و گفتPTSD ما هستيم. محمد بود. همه آنها را مظلوم ترين جانبازان ناميده اند. 

او گفت ومن اكنون از« تو» مي پرسم .از« تويي» كه مي شناسمت و اي كاش هرگز نمي شناختمت! آيا تو مي داني قفل شدن بدن يعني چه؟ آيا تو از فشار اعصاب كه جانباز آنرا همان فشار قبر مي داند، خبر داري؟ نه خبر نداري. اگر خبر داشتي كه محمد رجبي ثاني را نمي كشتي. اما حالا من به تو مي گويم قفل شدن بدن يعني چي تا شايد در آينده ديگر دستت به خون محمدها آغشته نگردد.

قفل شدن بدن يك بيمار اعصاب و رواني يعني اينكه  قرص هايش را نخورد تا آرام آرام سياهي چون آب او را فراگيرد.فرياد مي كشد و خيال مي كند دارد داد مي زند.چون هيچ كس از اطرافيان فرياد او را نمي شنوند. جانبازان اعصاب و روان به آن فرياد درون مي گويند. فشار شديد به مغز مي آيد. روح از جسم جدا مي شود.... 

- من خودم چندبار گرفتار شدم.انگاري پوست از بدن آدم مي كنند. اصلاً مي ديدم روحم جدا شده. مي ديدم جسدم افتاده و من دارم از او دور مي شوم. داد مي زدم، اما كسي نمي شنيد. يكي بايد آدم را تكان دهد. هر سي دقيقه يا چهل دقيقه يك بار همسرم مرا تكان مي دهد تا دچار آن حالت ها نشوم. اگر بگذرد امكان مرگ بسيار بالاست. ما جانبازان اعصاب و روان با قرص هايمان راه مي رويم...

وبا دست به جيب لباسش مي زند.صداي به هم خوردن آلومينيم قرص ها مي آيد. حالا « تو» فهميدي جانباز اعصاب و روان كيست و بايد با او چگونه برخورد كرد؟

- مردم نسبت به موجي ها آگاهي ندارند.اين قرص ها در دراز مدت صورت او را شبيه معتادان مي كند. هر كس مي رسد مي پرسد چقدر كشيدي؟ و اين زجرآور است. « شهيد محمد پژوهان مهر» به خاطر فشار زندگي و حرفهاي تحقيرآميز مردم خودش را به برق وصل كرد. موجي ها ممكن است به سيستم هاي اطراف آسيب برسانند، اما امكان ندارد به شخص آسيب برسانند. وقتي شنيدم كه محمد هم شيشه خرد كرده، فهميدم چه شده است.

تو اوج موجي شدن بايد بدن را فشار دهي تا از قفل درآيد. در اين مواقع كه قرص هم در دسترس نيست، هر لحظه فشار بالا مي رود. بدن بيشتر قفل مي شود و اگر با شخص موجي برخورد آزار دهنده انجام شود، اين فشار شديدتر مي شود. عقل از كار مي افتد و...

نه گمان نكنم « تو» اين چيزها را بفهمي. حتي اين حرف  را كه...

- همه دلخوشي ما پس از خدا،همين دردهاست. اين دردها ما را زنده نگه مي دارد. بعضي دردها آزار دهنده اند. اين درد ما هم به ظاهر آزار دهنده است، اما يك جورايي شيرين است. چيزي است مثل ابراهيم در آتش...

البته آنها از مدت ها پيش خطر « تو» را احساس كرده بودند. به قول رفيق محمد:ما از سالها پيش احساس خطر مي كرديم. به همين خاطر مجمع جانبازان را در منطقه خود بنا كرديم و الان نيز دويست نفريم. كاش محمد هم قبل از اين،عضو مجمع بود. كاش زودتر مطلع مي شديم تا آنها بدانند با چه كساني طرفند. محمد زنگ خطر بود. بايد جانبازان مجمع هاي مستقلي داشته باشند تا با حفظ اصالت جانبازي، شخصيت آنها نيز حفظ شود. اين قدر در اداره ها تحقير نشوند. جمع شدن آنها در يك جا فرصت سود جويي و برخورد هاي نا جوانمردانه را از آدم هاي نا مرد مي گيرد.

غلامرضا اصلاني جانباز نظر آباد كرج حرفهاي بسيار ديگري گفت. از رنج هايش، از غصه هايش، از روياهايش واز دل مشغولي هايش كه ساز و كوه وخلوت با اوست. بماند براي وقتي ديگر كه حرف هايش را بنويسم براي آنها كه دوست دارند. اين حرف ها ديگر به درد « تو» نمي خورد، چون اصلاً « تو» مي فهمي آنها چرا اين گونه شدند؟

امروز جمعه چهلم محمد است. قطعه 50 بهشت زهرا. پاييز است. حتي كاج‌ها هم به قهوه اي بودن مي روند. در محاصره نگاه هاي مواج شهداي گمنام و با نام ، زني مويه مي كند. دستان سوخته شوهرش را به جماعت يادآوري مي كند. لب پاره و دندانهاي شكسته او را به مردم گوشزد مي كند.غربت ومظلوميت او را به هنگام بودن در زندان و بيمارستان به سوگواران مي گويد. او همسر محمد رجبي ثاني است كه چهلم شوهر شهيدش بدون حضور حتي يكي از دربانان بنياد جانبازان برگزار مي شود. بدون حضور حتي يك نفر از همه كساني كه مرتب پشت بلند گوها نام او را بر زبان مي آورند تا پلكان تكميل شود!

نظام قضايي كشور دستور پيگيري داده است. قرار است مقصران محاكمه شوند. اميد كه چنين شود. 

کد خبر 143107

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha