به گزارش خبرنگار اعزامی مهر به مدینه منوره، وقتی میشنوی که فلسفه زیارت دوره در مدینه منوره به توصیه امام جعفر صادق (ع) برمیگردد که میفرمایند:«به دیدن آثار به جای مانده از دوران رسول الله (ص) در مدینه بروید»، بهتر میفهمی که چرا وقتی حاج آقا عسکری دارد محدوده حفر خندق پیرامون شهر مدینه و منطقه احد و میدان جنگ و ... را برای جمع شرح میدهد، اشک در چشم همه حلقه میزند و هر چه جلوتر میروی و بخشهایی از تاریخ مدینه و حضور پیامبر گرامی اسلام (ص) توصیف میشود، بیشتر دلت میخواهد که زیارت دوره ادامه داشته باشد و حاج آقا عسکری همچنان با صبر و حوصله به احساست لگام بزند و معرفتت را نسبت به آنچه که رخ داده است بیشتر کند.
هتلها، فروشگاهها و ساختمانهای بلندمرتبه هیچکدام نتوانستهاند و شاید هیچ وقت نتوانند تاریخ زنده مدینه را محو کنند. هنوز هم وقتی از کنار بقایای خندق و محل دفن پیکر شهدای "حره" و "احد" میگذری، میتوانی هیاهوی آنانی را که خندق حفر میکنند بشنوی و صدای چکاچاک شمشیرها را در میدان جنگ احد...
اولین جایی که از کنارش عبور میکنی، مسجد مباهله است و بعد مسجد ابوذر یا سجده؛ جایی که اولین بار خداوند به پیامبرش وحی کرد که «هر کس بر تو درود فرستد، بر او درود میفرستم و هر کس به تو سلام کرد، به او سلام میکنم.» وحالا دلت میخواهد از اینجا تا آخر دنیا برای آخرین فرستاده خداوند صلوات بفرستی؛ نه به قصد معامله با پروردگارت که برای خود رسول الله (ص) که حالا به کنار مسجدش آمدهای.
تا به مسجد بعدی برسی حاج آقا عسکری قصه آمادگی پیامبر برای نبرد با سپاهیان ابوسفیان قبل از جنگ "احد" را شرح میدهد تا میرسد به مسجد شیخین یا درع (زره). پیامبر( ص) در این مسجد نظر جوانان شهر مدینه را برای مقابله با دشمن در بیرون شهر میپسندد. در این مسجد زره میپوشد و آماده جنگ میشوند.
میشنوی که پیامبر (ص) با چه دشواری خود و سپاهیانش را پس از مشورت به دامنه احد میرساند و با چه تدبیری کمانداران را بر جبل «رمات» میگمارد تا غافلگیر نشوند و باز هم ساخت و سازها و بناهای مزاحم نمیتواند مانع از آن شود که خود را در بطن حادثه تجسم کنی. ولی چگونه میتوانی تصور کنی که وقتی سواران خالد بن ولید به جنگاوران سرمست از پیروزی پیامبر(ص) تاخته و آنان را به شهادت میرسانند، چه بر رسول خدا (ص) گذشته است. معرفتی باید تا شاید بهره لازم را از این یاد آوری ببری.
به منطقه احد که نزدیک میشوی نوشتهای روی دیوار توجه ما را جلب میکند. کلامی از پیامبر گرامی اسلام (ص) پیش از آنکه کوهستان احد قاب چشمانت را پر کند، میخوانی: همه ما کوه احد را دوست داریم و احد هم ما را دوست دارد. از پشت پردهای از اشک میخوانی. لگام احساس را برمیداری. «احد هم ما را دوست دارد.» شاید این معنا را کمی جلوتر که از اتوبوس پیاده میشوی و با تردید خودت را به نزدیکی شکاف کوه احد که جان پیامبر را پس از زخمی شدن در میدان احد نجات میدهد میرسانی، بهتر بفهمی. با چند دقیقه بالا رفتن از دامنه کوه خودت را میرسانی به آن جان پناهی که حضرت علی (ع) پیامبر را پس از زخمی شدن به آنجا هدایت میکند و احد مهربان اینگونه جان خاتمالنبیین (ص) را نجات میدهد.
یکی از اعضای گروه که جلوتر از بقیه خود را به درون جان پناه رسانده است دیگران را برای استشمام رایحهای دل انگیز دعوت میکند و به راستی که بوی گل وگیاه فضا را آکنده است.
محمدرضا ورزی کارگردان مجموعههای تاریخی مانند «تبریز در مه»،«مشروطه» و... تقریباً از اولین کسانی است که خود را به پناهگاه میرساند. شیفته و برافروخته شاید به این میاندیشد که اگر دوربین بود و قصهای و مجالی، آنچه که قرنها پیش بر رسول الله (ص) گذشته است چگونه به تصویر کشیده میشد؟
در بازگشت از زیارت دوره، دقایقی با او هم کلام میشوی. میگوید هنوز باورش نشده است که به مدینه آمده و امروز هم باور نکرده که قدم در پناهگاه پیامبر(ص) گذاشته است. او به زمان بیشتری نیاز دارد که به عنوان یک هنرمند خود را بازیابد. آفتاب در آستانه پنهان شدن است که از کوه سرازیر میشوی و عزم رفتن میکنی. دلت را جایی همین نزدیکی جا میگذاری شاید نزد همان پسرک ژندهپوشی که در کنار پناهگاه پیامبر (ص) با کلام فصیح عربی دعا میخواند: «اللهم ارجعنا الی هذه المقام الطاهر سالمین غانمین.»
نظر شما