به واقع نقطه تلاقی انقلابهای جهان عرب که تاکنون به سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری "بن علی" در تونس، "مبارک" در مصر، "قذافی" در لیبی و به تدریج "عبدالله صالح" در یمن خواهد شد، با تحولات فعلی موجود در بیش از 80 کشور مختلف در سرتاسر جهان در ایجاد جبهه سر سخت مخالفان دیکتاتوری خلاصه می شود.
دیکتاتوری که در کشورهای جهان سوم به ویژه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در استبداد و خودکامگی رژیمهای حاکم دیده می شود و البته در کشورهای غربی به اصطلاح بهره مند از نظام دموکراتیک و لیبرال در نظام نابرابر سرمایه داری ظهور پیدا می کند.
نظامی که در حداقل 200 سال گذشته در غرب حکمفرما بوده و تغییرات و شکافهای جدی در سطح جامعه ایجاد کرده که دیگر برای قشر پایین دستی قابل تحمل نیست. قشری که اتفاقا به درستی در جریان تظاهرات و اعتراضات اخیر خود را 99 درصد از کل جامعه می داند که امورات حیاتی و اقتصادی خود را در دستان اقلیتی یک درصدی داده و دیگر تحمل این وضعیت را ندارد.
به واقع نمی توان تحولات چند ماه اخیر در جهان عرب را از تحولات فعلی اروپا، آمریکا، اقیانوسیه و برخی کشورهای شرق آسیا جدا کرد. در اینجا نقطه اصلی اعتراض به حاکمیت رژیمهای دیکتاتوری است، حال آنکه رژیمهای دیکتاتوری در کشورهای عربی طی دهه های اخیر به تاراج دارایی، ثروت و منافع مردم به نفع خاندان حکومتی و وابستگانش که دایره محدودی را شامل می شود اقدام کرده اند.
در سوی مقابل، رژیمهای غربی و مشابه آنها وجود دارند که با پایه ریزی نظام سرمایه داری به توزیع درآمدها در قشری بزرگتر اقدام کرده اند که البته شاید از دایره تقسیم درآمدها در کشورهای عربی بزرگتر باشد ،اما در نهایت همان یک درصد از کل جامعه را شامل می شود که مردم نسبت به آن انتقادات جدی دارند.
به واقع وجه تشابه کشورهایی نظیر اسپانیا که با جنبش 15 می از آغازکنندگان تحرکات ضد سرمایه داری در غرب بود با کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، ایتالیا، فرانسه، پرتغال، نیوزیلند، استرالیا، ژاپن، فیلیپین و تایوان و دهها کشور دیگر در حاکمیت نظام سرمایه داری خلاصه می شود. اگر این چنین نبود دایره اعتراضات در جهان با این سرعت انتقال پیدا نمی کرد تا همزمان شاهد جلوه اعتراضات مردمی در بیش از 80 کشور مختلف جهان باشیم.
در اینجا نوک پیکان اعتراضات مردم به سیستم دیکتاتوری سرمایه داری است که تداوم آن را بیش از این بر امور زندگی خود غیر قابل تحمل دانسته و برای اعلام مخالفت خود در خیابانها حضور پیدا کرده اند.
تظاهراتهای گسترده مخالفان نظام سرمایه داری و چادر زدن آنها در میادین مهم شهرها اکثر ناظران را به یاد تحولات مصر انداخته است که در نهایت با خداحافظی رژیم دیکتاتوری از این کشور همراه شد. البته تحولات اخیر واقعیت دیگری را نیز در کشورهایی که خود را مهد دموکراسی می بینند، جلوه گر کرده است. در این روزها چگونگی برخورد با معترضان در کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس و ایتالیا نشان می دهد احترام به مبانی دموکراسی در این کشورها تا زمانی قابلیت اجرا دارد که منافع قشر بالادستی جامعه شامل شرکتهای بزرگ، کارتلهای اقتصادی و اقلیت ثروتمند به خطر نیفتد.
در واقع اعتراضات مردمی علیه نظام سرمایه داری به اجرای نمایش دموکراسی در این کشورها نیز پایان بخشیده است، جایی که جبهه مخالفان مردمی 99 درصد از کل اجتماع را تشکیل می دهند، اما رژیمهای حاکم حاضر نیستند به مطالبات آنها توجه کنند و دموکراسی را در توجه به خواسته های همان اقلیت یک درصدی می دانند!
در اینجا همانطور که درباره رژیمهای دیکتاتوری جهان عرب مشاهده شد، به نظر نمی رسد بی توجهی کشورهای غربی به این مطالبات مردمی که چند دهه روی هم انباشته شده راهی مطمئن برای فرار از آنها باشد و بر این مبنا انتظارها برای رسیدن نظام سرمایه داری و دموکراسی ادعایی غرب به خط پایان آنچنان طولانی نخواهد شد.
------------------------------------------------------------------------------
گزارش: محمدعلی تخت رونده
نظر شما