به گزارش خبرگزاري مهر "قدمگاه" ازآن فيلم هايي است كه دروهله نخست به نظرمي رسد تا كارگرداني قصد ساختن فيلمي ديني - مذهبي را دارد كه در درون آن اعتقادات ديني تبليغ و نشر مي شود. اما حقيقت اين است كه اين فيلم اثري اجتماعي با درونمايه ديني به شمار مي رود كه اساس آن را تقابل ميان جهل انسان هايي را نشان مي دهد كه خود را مرجع تمامي اتفاقات اطراف شان مي دانند. در برابر افرادي كه تلاش دارند تا حق، عقل و انصاف را در كنار ساير صفات انساني حفظ كنند و در راهي قدم بگذارند كه در نهايت سادگي به زلالي دل و پاكي روح آنها منجر مي شود.
روستايي كه در اين داستان به آن اشاره مي شود، به مصداق مشتي نمونه خروار، نمادي از جامعه بزرگ ما است. البته شايد بتوان اين ايراد بزرگ را به مضمون و پرداخت اين فيلم گرفت كه اثر شخصيت ها را به اصطلاح سياه و سفيد است و آدم ها به شكلي نشان داده شده اند كه يا در سياهي به سر مي برند (مانند شخصيت اسي و پسر خاله اش ) و راه به روشنايي و نور ندارند يا در نهايت زلالي و پاكي هستند (مانند شخصيت اصلي داستان رحمان و آقا رجب) و پا را از دايره نيكي به هيچ وجه بيرون نمي گذارند. اما موضوع اين است كه تمامي شخصيت هاي داستان فيلم، يك صفت مشترك دارند و آن سادگي بيش از اندازه آنها است.
اين طور به نظر مي رسد كه شخصيتي مانند "حاجي" يا حتي" اسي برق كش" به هيچ وجه ساده نيستند و افرادي زرنگ و بد دل به شمار مي روند يا حتي تمامي زن هاي اين شهر كوچك، انسان هايي سنگ دل و بدبين هستند كه فقط و فقط به خاطر خودشان و به اين جهت كه مي ترسيدند "گوهر" با يكي از شوهران آنها رابطه داشته باشد، دست به قتل يك زن باردار زده اند. اما موضوع اين جاست كه اين افراد بيش از اينكه دچار پليدي روح باشند، افرادي ساده لوح هستند كه از سرجهل دست به اقدام مي زنند. آنها بيش از آنكه بخواهند با ديگران عناد بورزند، يا اصولا" قبل از فكر كردن، دست به اقدامي بد يا خوب بزنند، براساس غريزه خود عمل مي كنند و وجه احساسي شان بر وجوه منطقي و عقلي آنها برتري چشمگيري دارد و همين مساله پاشنه آشيل رفتار و اعمال اجتماعي آنها به شمار مي رود.
مصداق ديگر اين نگاه را مي توان در داستان اثر جستجو كرد كه به اندازه شخصيت هايش ساده و احساسي است. اين فيلم بيش از آنكه بخواهد تفكر بيننده را برانگيزد و او را پس از اتمام فيلم به فكر وا دارد، او را با قصه اي خطي و بسيار ساده كه از كمترين پيچيدگي برخوردار است، چنان درگير احساسات و عواطف داستان مي كند كه حتي در برخي از دقايق اشك بيننده اش را هم در مي آورد.
به گزارش خبرگزاري مهر داستان اين فيلم درباره جواني بي كس و تنها به نام رحمان است كه به وسيله تمامي اهالي ده بزرگ شده است و از سرنوشت پدر و مادرش اطلاعي ندارد و تصور مي كند كه يك بچه سر راهي است. رحمان نذر دارد تا 10 سال مداوم به محلي به نام قدمگاه برود كه بين اهالي مشهور است امام زمان (عج) به آنجا قدم گذاشته اند. در سال دهم آن حضرت بر رحمان ظاهر مي شود و از قرضش به يكي از اهالي سخن مي گويد و از رحمان مي خواهد كه به روستاي خود بازگردد. بازگشت اين جوان به روستا و ملاقات با امام زمان ( ع) شرايط را دشوار مي سازد ...
در اين فيلم مسايل مذهبي ابزاري براي پوشاندن ضعف كارگرداني يا حتي وسيله براي شعار دادن هاي رايج نيست. بلكه بستري است كه در قالب آن، كارگردان بر لطافت و قداست با ماهيت الهي تاكيد مي كند كه در دوران پر آشوب امروز ما، بيش از هر زمان ديگري مي تواند دستاويز بشر براي دستيابي به آرامش و رهايي از مسايل و مشكلات باشد. همين مساله باعث مي شود تا بيننده خود را گرفتار مشتي حرف هاي تكراري و شعارگونه نبيند و به دليل جذابيتي كه قصه از آن برخوردار است تا پايان داستان به تماشاي سرنوشت رحمان بنشيند و احساس خستگي هم نكند.
همچنين جذابيت و تحريك احساسات مخاطبين هم باعث مي شود تا ريتم بسيارآرام فيلم براي بيننده كم حوصله امروز آزار دهنده نباشد. مخاطبيني كه عادت به تماشاي فيلم هايي دارند كه از تحرك و تعليق زيادي برخوردار است و ترجيح مي دهند كه به سرعت هزار توي قصه را طي كنند تا به نهايت داستان و سرنوشت شخصيت ها پي ببرند. دراين فيلم اتفاقا" ريتم كند آن يك خصيصه مثبت به شمار مي رود. چون تماشاگر به اندازه كافي زمان دارد تا با شخصيت هاي داستان آشنا شود، بخشي از زواياي روح آنها را شناسايي كند و فلاش هايي كه در داستان به برخورد اهالي با گوهر اشاره دارد، تاثير عميقي بر ذهن و ديده او بگذارد.
اصولا" گره اصلي داستان كه رفتار ناپسند اهالي روستا ناشي از طرز تلقي شان نسبت به گوهر (مادررحمان) را شكل مي دهد، با هوشمندي و دقت زيادي طراحي و ارايه شده است. چنان كه مساله ديده شدن امام زمان (عج) به وسيله رحمان به هيچ وجه اين مساله را تحت تاثير قرار نمي دهد و هر كدام از بخش هاي داستان دركنار هم و درعين حال به صورت پيوسته به گونه اي پيش مي روند كه به نفي همديگر منجر نمي شوند. به عبارت ديگر، حركت وحشيانه و غيرانساني كه اهالي روستا فقط به خاطر سوء تفاهم بزرگي كه برايشان پيش مي آيد، نسبت به گوهر روا مي دارند، به صورت تصاويري گنگ و پراكنده به گونه اي ارايه مي شود كه بيننده را براي سر درآوردن از اين تصوير كه به صورت سياه و سفيد و بي هيچ توضيحي ناگهان در بر پرده ظاهر مي شود و به صورت يك پازل تا پايان ادامه مي يابد كه به زاده شدن رحمان از مادر مرده اش منجر مي شود، به خاطر وجود ريتم كند فيلم بسيار برجسته مي شود.
انگيزه اهالي روستا از قتل يك زن باردار، جدا از مساله اي كه به آن اشاره شد، بر يك نكته مهم ديگر صحه مي گذارد كه همان پيش داوري دور ازعقل است كه گاه به يك فاجعه منجر مي شود. زن هاي روستا در حسادت به زني كه بيوه است و تمامي مردان روستا به او نظر دارند، به رفتاري دست مي زنند كه حاصل قضاوت نادرست و پيش داوري عجولانه آنها است. اين افراد بي آنكه گناهي از اين زن سر زده باشند و بدون داشتن هيچ مدركي فقط به اين خاطر كه زن پس از فوت شوهرش بارداريش مشخص مي شود او را به شكل بدي به قتل مي رسانند و براي اينكه اين رفتار غير انساني خود را به نوعي جبران كنند، با مخفي كردن موضوع از رحمان به او محبت مي كنند كه شايد تا حدودي گناه خود را جبران كرده باشند.
اما در كنارهمه خصوصيات مثبتي كه براي فيلم برشمرده شد، شايد پايان بندي فيلم بيش از ساير بخش ها تاثير گذار باشد. پايان اين فيلم به هرشكل ديگري مي توانست باشد، اما شكل نماديني كه فيلم با مشخص شدن معصوميت رحمان و مادرش به خود گرفت و او بالاخره اين اجازه را پيدا كرد تا به چلچراغ دست بزند و درآخرهم اسب كه نمادي از نجابت و پاكي است، پيام آور رفتن رحمان به جايي بهتر است، به جرات مي توان گفت مناسب ترين پايان بندي براي اين اثر به شمار مي رود. يا نقاشي نماديني كه حركت رحمان را به سمت نور نشان مي دهد، شايد بهترين شكل پايان اين قصه مي تواند باشد.
به گزارش مهر فيلم سينمايي "قدمگاه" نشان داد كه با استفاده درست ازتكنيك، به كارگيري ساختاري مناسب با مضمون و سايرعوامل توليد به خوبي مي توان فيلمي ارايه كرد كه هم از جذابيت لازم برخوردار باشد و هم حرفي براي گفتن داشته باشد. دراين بين از بازيگرداني عسگرپور درفيلم نبايد غافل بود كه تاثيربه سزايي برقصه گذاشته است. بازي بسيار خوب رضا كيانيان كه همانند بيشتر آثارش يك بازي روان از خود ارايه كرده و به خوبي وجوه شخصيتي حاجي را براي بيننده ملموس ساخته است، در كنار بازي پر تحرك محمد رضا داود نژاد و علي رضا اوسيوند باعث شده است كه بيننده در هر لحظه با وجهي از داستان مواجه شود. در اين بين، بازي درخشان و زيباي بابك حميديان در نقش رحمان بالاتر ازانتظاراست. بازي كه او درصحنه مواجه شدن با امام زمان (عج) در كنار حوض از خود نشان مي دهد يا ساير پلان هايي كه معصوميت و مظلوميت اين شخصيت را بسيار خود به نمايش مي گذارد، اين فيلم را به عنوان يك اثر قابل اعتنا در سينماي ايران تبديل كرده است.
در اين فيلم از فيلمبرداري و نور پردازي هم به خوبي استفاده است. فضاي خاكي و ساده روستا با استفاده از نماهايي كه بيش از همه جلوه هاي خوب آن را به تصوير مي كشد، صميميت قابل توجهي را به بيننده اش انتقال مي دهد. نور پردازي به خصوص در صحنه هايي كه مربوط به شب است و معمولا" فيلمبرداري نامناسب در شب يكي از ايرادهاي مهم بيشتر فيلمهاي ايراني به شمار مي رود، دراين فيلم با دقت و مهارت خوبي به مدد نورپردازي مناسب انجام شده است.
فيلم سينمايي "قدمگاه" دراصل، اثري اجتماعي - اعتقادي است كه با زباني ساده و صميمي، مسايل اجتماعي را مطرح مي كند و با بياني جذاب و فراگيردر زيرساخت خود به مساله توجه امام زمان (عج) به امور پيروانش اشاره دارد.
نظر شما