۱۵ دی ۱۳۸۳، ۱۳:۰۳

دريدا و ايرانيان در گفت وگوي "مهر" با صاحبنظران

دريدا و ايرانيان در گفت وگوي "مهر" با صاحبنظران

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : روز دوشنبه چهاردهم دي ماه 84 هم انديشي يك روزه اي توسط فرهنگستان هنر و موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و با حضور جمعي از استادان و علاقمندان برگزار شد. به همين مناسبت گروه دين و انديشه اقدام به گفت و گوهايي با برخي از صاحبنظران درباره انديشه هاي دريدا و نقش آن در ايران نمود. آنچه كه در پي مي آيد متن گفت و گوهاي انجام شده است.

پشتوانه اي كه دريدا در چارچوب آن بحث هايش را مطرح كرده در ايران مهيا نيست

دكتر محمد ضيمران در پاسخ به اين پرسش كه اهميت ترويج و گسترش تفكرات دريدا در ايران چگونه است و از آنجا كه مقولات پست مدرنيسم و ساختارشكني انديشه هاي دريدا در كشور ما كه در دل سنت ها قرار داريم چندان محلي از اعراب ندارد چه لزومي بر طرح آن احساس مي شود به خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" گفت : ما علاقمند هستيم كه انديشمندان جديدي كه در غرب مسائلي را مطرح كردند و تاثير گذار نيز بودند را بشناسيم. ما نبايد اين افراد را به حالتي از وحي منزل تبديل كنيم وليكن شناخت انگيزه هاي افرادي مانند دريدا اگر با نگاه علمي و پژوهشي باشد ضرر ندارد كه هيچ بلكه سود هم دارد. اما نبايد انديشمندان جديد را به صورت مريد و مرادي تبديل كنيم. اكثرا در ميان عده اي باب شده فيلسوفي را مطرح مي كنند بدون اين كه آثارش ترجمه شود و انديشه اش بررسي شود وليكن شناخت تفكر و نوآوري هاي متفكريني كه در دنياي غرب هستند اگر يك ايراني اطلاعي از آنها پيدا كند ضرري نمي كند اما نبايد يك چهره را بزرگ كرد و براي تخطئه حريف از آن بهره برد. دريدا هم مانند انديشمندان معاصر جاي كار و بررسي دارد اما نبايد او را به عنوان مرشد و پير قلمداد كنيم.

كارنامه و پشتوانه اي كه دريدا در چارچوبش بحث ها را مطرح كرده در ايران مهيا نيست. به همين دليل حتي اگر اثري از دريدا ترجمه شود چون كه زمينه ها و بسترهايش مشخص نيست كار دشواري خواهد بود 

دكتر محمد ضيمران

ضيمران درباره ترجمه پذيري و يا عدم ترجمه آثار دريدا گفت : مترجمين انگليسي هم از شيوه نگارش دريدا گله مند هستند ولي در واقع آثار دريدا به زبان هاي ديگري نيز ترجمه شده است.اگر مترجمي، شناخت و آگاهي عميقي از آثار دريدا پيدا كرد آنگاه ترجمه امكان پذير است. وي درباره اين كه چرا آثار دريدا مانند برخي از معاصرانش مانند فوكو و بارت به فارسي ترجمه نشده است گفت : مشكل از سخت بودن آثار دريدا است و همچنين كارنامه و پشتوانه اي كه دريدا در چارچوبش بحث ها را مطرح كرده در ايران مهيا نيست. به همين دليل حتي اگر اثري از دريدا ترجمه شود چون كه زمينه ها و بسترهايش مشخص نيست كار دشواري خواهد بود. دريدا مانند فوكو سياسي نيست و آن جذابيتي كه در آثار فوكو مي بينيد در آثار دريدا اصلا مطرح نيست. برخي از آثار دريدا اگر به فارسي ترجمه شود امكان دارد خوانندگانش از تعداد انگشتان يك دست بالاتر نرود براي اين كه فهم آن آثار دشوار است و كسي كه مي خواهد وارد اين جريان شود بايد فلسفه معاصر غرب و فلسفه كهن را به خوبي بداند. بنابراين كسي كه آن مسائل را نمي داند خواندن آثار دريدا نه تنها هيچ فايده اي ندارد بلكه وقتش را تلف كرده است. دريدا ناقد فلسفه غرب است نه سخنگو و توصيف گر فلسفه غرب.

وي در پاسخ به اين پرسش كه مقوله هايي مانند ساختار شكني و انديشه هاي دريدا در كشور ما در حد تئوري باقي مي ماند چرا نمونه هاي عيني آنها را كسي ارائه نمي كند گفت : با مشكلات بسياري روبه رو هستيم به طور مثال نظريه ديكانستراكسيون در ايران اشتباها به ساختارشكني يا ساختار زدايي ترجمه شده است.  ديكانستراكسيون را براي اولين بار هيدگر تحت عنوان ديكنستراكسيون به كار برده بود و دريدا اين انديشه را وارد فلسفه اش كرد و اين شگردي براي فهم عميق مطالب است براي اين كه ما مطالبمان را تعميق دهيم. اما در زبان فارسي ساختار شكني يك بار منفي دارد در حالي كه غرض ساختار شكني بر عكس اين مورد است يعني اين كه رسيدن به انديشه اي و پي بردن به ساحت هايي كه قبلا درباره آن فكر نشده بود. دريدا درچندين مصاحبه اش به يك ژاپني گفته بود كه ديكانستراكسيون بيش از آن كه معناي سلبي داشته باشد معناي مثبت آن مهم است.

دكتر ضيمران در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به اين كه در ايران درباره دريدا با فقر منابع مواجه هستيم برگزاري سمينارها و نشست ها را چگونه ارزيابي مي كنيد گفت : اين ماجرا نقض غرض است وقتي كه ما منابعي در اختيار نداريم درباره چه چيزي صحبت خواهيم كرد البته عده اي كه به زبان اصلي آثار دريدا را خوانده اند مي توانند آراء و انديشه هاي دريدا را به صورت شفاهي مطرح كنند يعني فضيلت اين نشست ها نقل شفاهي خواهد بود كه البته اين شيوه هيچ گاه منبع علمي نيست و قطعا با فراموشي مواجه خواهد شد. من معتقدم كه ابتدا بايد متون در اختيار مخاطبان قرار بگيرد پس از آن نشست هايي را برگزار كنيم اگر چه اميدوارم چنين نشستهايي بتواند لااقل اين اشتياق را در درون افراد ايجاد كند كه به سوي پژوهش در آثار دريدا بروند.  

ژاك دريدا

واژه سازي هاي دريدا بدترين كابوس يك مترجم است

دكتر اميرعلي نجوميان، استاد يار رشته ادبيات انگليسي دانشگاه شهيد بهشتي، در پاسخ به اين پرسش كه دريدا معمولا در ايران با انديشه هاي ساختارشكني شناخته شده است به نظر شما اين نظريه داراي چه معنايي است اظهار داشت : نظريه ديكانستراكشن يا واسازي در نظام فكري دريدا نقشي محوري دارد. دريدا بر اين باور بود كه هر نظام نشانه اي درون خود به واسازي محورهاي معنايي خود مي پردازد. نظريه پردازهاي پساساختارگرا(كه ديكانستراكشن جزء مهمي از آنها است) به نقش مطيع و سامان ده نشانه ها كه در نظام ساختگرا مطرح مي گرديد باور ندارند. هر متن صحنه نبرد نيروهاي دلالت گر متفاوت و متناقضي هست كه هر بار اين نبرد به سود يك يا چند تن از اين نيروها تمام مي شود. دريدا به طور مثال از فلسفه و متون نقدي ياد مي كند كه هميشه خود را از ادبيات مجزا مي ديدند. به زعم وي اين متون هم تلاشي و هم زايش معنا و دلالت را نمايان مي سازد. اساس خوانش ديكانستراكشن بر واسازي تقابل هاي دو گانه افلاطوني استوار است كه در نقد ساخت گرا محور خوانش بوده اند. دريدا به برتري يك سويه تقابل بر سويه ديگر و در اصل به تقابلي بودن دو سويه ترديد دارد. نگاه دريدا در اين خوانش نگاهي پارادوكسي است كه به جاي استدلال "يا اين يا آن" از استدلال "هم اين هم آن" استفاده مي كند.

 هنوز دريدا حتي از ديد نظري هم در ايران مطرح نشده است چه برسد به نمونه عملي خوانش ديكانستراكشن. بايد در آغاز زمينه نظري انديشه او براي منتقدين و انديشمندان ما مشخص و روشن گردد تا بعد انتظار داشته باشيم كه به وجه عملي خوانش واسازي پرداخته شود

دكتر امير علي نجوميان

استاديار دانشگاه شهيد بهشتي در پاسخ به اين پرسش كه چرا مقوله هايي مانند ساختارشكني در ايران در حد تئوري باقي مي مانند و نمونه هاي عيني آنها را كسي نشان نمي دهد گفت : من فكر مي كنم هنوز دريدا حتي از ديد نظري هم در ايران مطرح نشده است چه برسد به نمونه عملي خوانش ديكانستراكشن. بايد در آغاز زمينه نظري انديشه او براي منتقدين و انديشمندان ما مشخص و روشن گردد تا بعد انتظار داشته باشيم كه به وجه عملي خوانش واسازي پرداخته شود. اتفاقا به عقيده من تا به حال اين عجله ما در نقد عملي آراء و افكار فلسفي و انتقادي غرب پيش از آماده شدن زمينه نظري لازم، سبب بسياري از سوء تفاهم ها شده است. اميدواريم كه "هم انديشي دريدا" كه با همكاري مشترك فرهنگستان هنر و موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار مي گردد زمينه نظري لازم را براي بحثها و نقدهاي نظري آتي فراهم آورد.

دكتر نجوميان همچنين درباره اين كه چرا آثار دريدا برخلاف معاصرانشان مانند فوكو و بارت به فارسي ترجمه نمي شود و آيا آثار دريدا ترجمه ناپذير است اظهار داشت : نثر دريدا مانند لاكان بسيار پيچيده تر از فوكو و بارت است. دريدا زبان فلسفي را با زبان ادبي به هم مي آميزد و اين فهم آثار وي را دشوار مي سازد. دريدا هم چنين از دلالت هاي متفاوت براي واژه ها استفاده مي كند و اين ترجمه را مشكل مي كند. مترجم ناچار است به يك دلالت واژه اكتفا كند و در نهايت به توضيح دلالت ديگر درپانوشت بپردازد. بازي ها و پارادوكسهاي كلامي و واژه سازي هاي دريدا مي تواند بدترين كابوس يك مترجم باشد.

وي در پاسخ به اين پرسش كه آثار نويسندگان پست مدرن از جمله ساختارشكنها قابل فهم نيست آيا واقعا اين گونه است گفت : از آنجا كه پسا ساخت گرايي و پست مدرنيسم با منطق فلسفه تحليلي سازگاري ندارد فهم و درك آن دشوار است. متون پست مدرن تلاش مضاعفي از جانب خواننده خود طلب مي كند كه با خوانش معمول و به نسبت منفعل تر متون كلاسيك تفاوت دارد. نقد ديكانستراكشن مانند پست مدرن نه تنها به تناقض هاي كلامي و ناپايداري دلالت واژه توجه دارد بلكه اين سرگشتگي نشانه ها را به نمايش مي گذارد. خود خوانش ديكانستراكشن هم از اين تناقض ها و ناپايداري ها مصون نيست. اگر ما به هنگام خواندن متن به بدست آوردن دلالتي يگانه عادت داشته باشيم خواندن متون پست مدرن مي تواند بسيار عذاب آور باشد.

دكتر نجوميان در پايان در پاسخ به اين پرسش كه برخي معتقدند كه در ايران بحث درباب مقوله هايي مثل پست مدرنيسم و ساختارشكني بي ربط است چرا كه ما در دل سنتها گرفتاريم اظهار داشت : نقش سنت در گفتمان مسلط ايران را نمي توان انكار كرد. اما در عين حال با توجه به نقش رسانه هاي همگاني جديد مانند اينترنت و ماهواره جامعه ايران نيز تحت تاثير اين مقوله ها بوده است. در جهان معاصر همان طوري كه ما شاهد رشد فرهنگ هاي محلي و مخفي هستيم به شكل تناقض آميزي فرهنگ هاي جهاني هم سلطه خود را در جهان گسترش داده اند. اين حركت دو سويه به نظر من حاصل جهاني سازي است. طرح اين مقوله ها در ايران بسيار لازم است اما در عين حال نبايد فراموش كرد كه به جاي تقليد كوركورانه از سبك پست مدرن بايد از پتانسيل هاي آن كه براي ادبيات ايران به همراه مي آورد بهره گرفت. هم چنين طرح نظريه هاي پست مدرن و پسا ساخت گرا مي تواند به فهم جهان امروز و مسائل آن براي جامعه فرهنگي ايران كمك شاياني نمايد.



دكتر فرزان سجودي

ما مستعد اسطوره سازي از دريدا هستيم

دكتر فرزان سجودي، استاد مطالعات زبان شناسي و نشانه شناسي، درباره رويكرد دريدا و پسا ساختگرايان به زبان گفت : اين موضوع هيچ ارتباطي به كشور و يا چيز ديگري ندارد بلكه نوع نگاهي به زبان و جايگاه زبان است و به عبارتي ترديد در وهم قطعيت است كه زبان قصد آفرينش آن را دارد. به همين دليل واژه پساساخت گرايي استفاده مي شود. پسا ساخت گرايي در عين آن كه وامدار مفاهيم بنيادي ساخت گرايي است بسط دهنده و منتقد آن مفاهيم هم هست.

وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا مقولاتي مانند ساختار شكني در ايران در حد تئوري باقي مي مانند و نمونه هاي عيني و عملي آنها را كسي نشان نمي دهد گفت : ما هنوز در اين حوزه ها ترجمه نداريم و با فقر منابع روبه رو هستيم. ترجمه قلمروي است كه انديشه انساني را پيوسته با ديگر مفاهيم  آشنا مي كند ولي بعد از ترجمه قدم ديگري بايد برداشته شود و البته الزاما بعد از ترجمه نيست و آن اين است كه اين مفاهيم هميشه خطر تبديل شدن به يك جور مد و باب روز را دارد. اگر فعاليت بعدي رخ ندهد قطعا به اين ورطه تهي مي افتد. فعاليت بعدي ارائه تفكر انتقادي نسبت به اين مفاهيم است. يعني دروني كردن اين مفاهيم و به كار گيري آنها در تحليل و رويكرد انتقادي به آنهاست نه اين كه مانند كالايي كه از خارج مي آيد در بيرون بايستيم و بگوييم چون از خارج آمده بي نظير است.

وي در ادامه تاكيد كرد: ما بايد همواره ترجمه كنيم و به آن فكر كنيم و رويكرد انتقادي به آن داشته باشيم و سرانجام سهم خودمان را در ارتقاء مباحث نظري در حوزه علوم انساني داشته باشيم. اگرچه هميشه خطر مد شدن و با  واژه ها بازي كردن اجتناب ناپذير است.

دكتر سجودي در ادامه از اين كه دانش نشانه شناسي هم در حال حاضر در كشور ما در خطر  باب روز و مد شدن است اظهار داشت : براي رهايي از اين خير و برون رفت از بن بست مي بايست رويكرد انتقادي مستمر را حفظ كرد. نشانه شناسي را نمي توان از ديگر دانش ها جدا كرد اما وقتي كه افرادي سابقه مطالعات در حوزه نشانه شناسي ندارند و از آن بهره برداري عنواني مي كنند اين عمل يعني مد و لباس روز شدن است. نشانه شناسي در تقابل با ديگر مفاهيم به يك استقلالي رسيده است و ما اكنون شاهد اين هستيم كه از بار معنايي آن كاسته مي شود. من نگران اين مد شدن و تهي شدن هستم. انديشه هاي دريدا هم در حال تبديل شدن به اين ورطه مد و تهي شدن است.

استاد دانشگاه هنرهاي زيبا در پاسخ به اين سوال كه هنوز برخي مدعي اند كه آثار نويسندگان پست مدرن از جمله ساختارشكن هايي مانند دريدا قابل فهم نيست و برخي ديگر نيز معتقدند كه بحث هاي اين گونه افراد در كشور ما بي ربط است چرا كه ما هنوز در دل سنتها گرفتاريم گفت : اين دو نظر مي تواند زمينه اي براي مد شدن و تهي شدن فراهم كند اما من با هيچ كدام موافق نيستم. ما در شرايطي زندگي مي كنيم كه جامعه جوان بسيار گسترده اي داريم و اين جامعه جوان از مظاهر فن آوري جديد و متون جديد بهره مند است. كلام سنتي جاي خود را به كلام متفاوتي داده است كه در وبلاگها و اينترنت ما شاهد آن هستيم. كساني كه چنين حرفهايي مي زنند دچار راديكاليستي هستند كه اين نوع ديدگاه هاي انتقادي به همراه خود مي آورد.

متاسفانه بازي سمينارها در قلمرو اسطوره سازي و يا در زير سايه سنگين اسطوره قرار گرفتن است.  برگزاري نشستها و سمينارها نوعي اداي احترام است ، اتفاق پژوهشي بايد بيرون از اين ماجراها بيفتد  

دكتر فرزان سجودي

وي همچنين در پاسخ به اين پرسش كه محافل علمي ما در موقعيتي قرار دارند كه آثار قابل توجهي از دريدا در ايران وجود ندارد پس چگونه براي چنين افرادي قصد داريم نشستي و مراسمي بگذاريم . ما درمورد كسي كه چيزي از نوشته هاي او را ترجمه نكرده ايم  سر و صدا زيادي به راه مي اندازيم . آيا تصور نمي كنيد با چنين بستر تهي ما به سر منزلي نرسيم اظهار داشت : دريدا در مصاحبه اي گفت كدام دريدا  را شما مد نظر داريد. ما درباره كدام دريدا مي خواهيم صحبت كنيم. آيا دريداي كه پس از مرگش يك هاله اسطوره اي تثبيت كننده اطرافش را گرفته است. من معتقدم كه آنچه او گفته و نوشته بايد ترجمه شود و با ديدگاه انتقادي مورد بررسي و تحليل قرار بگيرد . بايد خود دريدا هم در معرض ساخت شكني قرار بگيرد. متاسفانه بازي سمينارها در قلمرو اسطوره سازي و يا در زير سايه سنگين اسطوره قرار گرفتن است.  برگزاري نشستها و سمينارها نوعي اداي احترام است اتفاق پژوهشي بايد بيرون از اين ماجراها بيفتد.  

                                                                        ژاك دريدا

از منظر دانش ترجمه شناسي آثار دريدا نيز ترجمه خواهد شد

دكتر فرزانه فرحزاد، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي، در گفت و گو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره گسترش انديشه هاي دريدا در جامعه ما و ترجمه آثار وي اظهار داشت : ترجمه آثار دريدا اجتناب ناپذير است نه تنها دريدا بلكه هر فرد ديگري كه تا اين حد در حوزه انديشه و فلسفه توانسته قلم فرسايي كند قطعا آثارش ترجمه خواهد شد. حتي خود دريدا در ابتدا به ترجمه آثارش نظر مساعدي نداشت اما با همكاري خانم استيوك آثارش را به جهان انگليسي زبان عرضه كرد. اما اين كه ما اكنون تاملي داشته باشيم  كه  آيا امكان دارد در فارسي براي اصطلاحات دريدا معادل يابي كرد و حتي آثارش قابل ترجمه است يا نه، به نظر من از وقت چنين صحبت هايي گذشته است چرا كه با سرعت بسياري انديشه هاي دريدا در همه جا چه به صورت ترجمه مطلق و چه به صورت ترجمه ناقص به نوشته ها و كتابهاي ما راه پيدا كرده  اگر چه به آن وسعتي كه در كشورهاي ديگر كار شده اينجا كاري نشده اما در حد معرفي بسياري از افراد در حوزه دانشگاهي دريدا را مي شناسند.

وي در پاسخ به اين پرسش كه تا چه اندازه انديشه هاي دريدا مي تواند در حوزه دانشگاهي جايي داشته باشد گفـت : من تصور نمي كنم كه جايي نداشته باشد بلكه انديشه هاي دريدا بسيار نيز جا گرفته است. دليل آن نيز اين است كه برخي از انديشه ها فراتر از تبليغات عمل مي كند.  از آنجا كه دريدار براي اين قرن است و ما نيز در اين قرن زندگي مي كنيم به او بيشتر توجه داريم و كمتر به ترجمه پذيري و ترجمه ناپذيري آن توجه مي كنيم.

 در مورد آثار دريدا هرچه قدر هم كه بگوييم آثارش ترجمه ناپذير است توانسته به نوشته هاي ما راه پيدا كند. اگر ما درچارچوب نظري مدعي شويم كه فلسفه دريدا ترجمه ناپذير است يعني رسوخ آن در كتابهايمان را  انكار كنيم از قبل نادرستي اين حرف اثبات شده است

دكتر فرزانه فرحزاد

عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي نيزدرباره ترجمه پذيري و ترجمه ناپذيري آثار دريدا اظهار داشت : اين يك بحث كاملا بازي است كه همه چيز در يك سطحي ترجمه پذير و در مرتبه اي ديگر ترجمه ناپذير هستند و اين نگاه شامل همه چيز است اعم از نوشتار و گفتار و انواع ادبي و حتي متن هاي خبري.  اما در مورد آثار دريدا هرچه قدر هم كه بگوييم آثارش ترجمه ناپذير است توانسته به نوشته هاي ما راه پيدا كند. اگر ما درچارچوب نظري مدعي شويم كه فلسفه دريدا ترجمه ناپذير است يعني رسوخ آن در كتابهايمان را  انكار كنيم از قبل نادرستي اين حرف اثبات شده است. از منظر دانش ترجمه شناسي  من معتقدم زبان دريدا بسيار دشوار است  اما بالاخره آثار دريدا نيز با يك فاصله زماني ترجمه مي شود.

دكتر فرحزاد در پاسخ به اين پرسش كه برخي معتقدند طرح مقولاتي مانند پست مدرنيسم و ساختارشكني در ايران بي مورد است چرا كه ما در دل سنت ها گرفتاريم  اظهار داشت : ماجرا اين نيست كه ما كجاييم ماجرا اين است كه جهان كجاست. ما به صورت بخشي از اين جهان در اين سرعت پر شتاب درحال حركتيم و مهم نيست كه جامعه ما تا چه درجه اي سنتي است مهم اين است كه وقتي كه در فضاي آگاهي جهان چيزي حاكم مي شود ما نمي توانيم از آن دور شويم. وقتي كه اين انديشه وارد تفكرات ما شد ما نيز ناچاريم كه به آن توجه كنيم. چيزي در هوشياري جهان جاري است كه ما نمي توانيم از آن دور باشيم منتهي اين كه تا چه اندازه دريدايي باشيم يا نباشيم ابعادي است كه قابل بحث و بررسي است ما هر چه قدر به انديشه ها بي اعتنا باشيم آنها به ما حمله ور خواهند شد. 



ژاك دريدا

بايد مراقب طرح انديشه هاي دريدا باشيم تا دچار سردرگمي نشويم

دكتر محمد رضا شعيري، استاد زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس در گفت وگو با خبرنگار گروه دين وانديشه "مهر" ، در پاسخ با اين پرسش كه ورود انديشه هاي دريدا به محافل علمي تا چه اندازه مي تواند تاثير گذار باشد و آيا امكان بر هم زدن نظم موجود را دارد گفت :  دريدا فيلسوفي است كه در انديشه هايش معني شناسي و زبان شناسي نيز وجود دارد. يعني دريدا فيلسوفي است كه در فلسفه اش از زبان شناسي و معني شناسي و نشانه شناسي بهره جسته است. ما بايد بسيار مراقب باشيم كه اگر انديشه اي از دريدا را مطرح مي كنيم بدانيم كه در كدام حوزه مطرح مي كنيم. چراكه در انديشه هاي دريدا تاملات مختلفي وجود دارند كه مي توان آنها  را به گونه هاي مختلفي  به كار گرفت. 

دكتر شعيري در پاسخ به اين پرسش كه برخي معتقدند مقولاتي مانند پست مدرنيسم و ساختارشكني انديشه اي بي موردي در ايران است چرا كه ما هنوز در سنتها گرفتاريم اظهار داشت : ما بحث هاي  مقدماتي را انجام داديم اگرچه حدود چهل و پنجاه سال تاخير داشتيم اما اگر كتاب هايي درباره مباني معنا شناسي و نشانه شناسي تاليف شود  اين خلاء را پر مي كند . بنابراين وقتي كه اين خلاء پر شد مي توانيم سوار جريانهاي جديدي شويم و آنها را معرفي كنيم و هيچ مشكلي نيست و ما هم نمي توانيم هميشه درگير سنت بمانيم و مسائل جديد را فراموش كنيم چرا كه اين تفكر نيز ما را چند دهه به تاخير مي اندازد.

 ما بايد بسيار مراقب باشيم كه اگر انديشه اي از دريدا را مطرح مي كنيم بدانيم كه در كدام حوزه مطرح مي كنيم. چراكه در انديشه هاي دريدا تاملات مختلفي وجود دارند كه مي توان آنها  را به گونه هاي مختلفي  به كار گرفت 

دكتر محمد رضا شعيري

استاد زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس همچنين در پاسخ به اين پرسش كه آثار نويسندگان پست مدرن و به خصوص دريدا قابل فهم نيست و حتي به زبان فارسي نيز ترجمه نمي شود با توجه به چنين مشكلي آيا مي شود انديشه افرادي مانند دريدا را مطرح كرد اظهار داشت : انديشه هاي گرمس هم در معني شناسي قابل ترجمه نيست يعني اينها در زبان داراي واژگان و اصطلاحات خاصي هستند و ما معادلي براي اين واژگان نداريم بسياري از اينها از لحاظ فني قابل برگردان و ترجمه نيستند . تنها راه حل اين است كه انديشمندان ما اين مباني را بومي كنند و بهترين راه حل براي انديشه هايي كه قابل ترجمه نيستند بومي كردن آنهاست. براي اين كار هم احتياج به فراهم كردن بسترهايي است كه ما در حال انجام چنين كاري هستيم. ما همين كه اعلام كنيم چنين تفكري وجود دارد خود يك قدم مهمي است و قدم بعدي ما بررسي و نقد آن تفكر است. 

 
بسياري از اساتيد با طرح نظريات پست مدرنيسم مخالفند

محمد ميرزاخاني كارشناس ارشد رشته ادبيات فارسي در گفت و گو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره انتخاب پايان نامه اي كارشناسي ارشد در زمينه ساختارشكني در ادبيات  گفت :  از آنجا كه همواره به دنبال مسائل و انديشه هاي نو بوده و هستم، وقتي با ماجراي ساختارشكني روبرو شدم ، شديداً علاقمند شدم كه آن را دنبال كرده و حداقل به بهانه پايان نامه ام در مورد آن مطالعه و تحقيق بكنم . البته همان طور كه مي دانيد در دانشگاه تهران كمتر به چنين موضوع هايي پرداخته مي شود و اغلبِ رساله هايي كه دفاع مي شوند چيزي هستند حول و حوش يك اثرِ ادبيِ فارسيِ معروف يا يك شخصيت برجسته يا مقولاتي از اين قبيل.

وي درباره مسائل و مقوله هايي كه در پايان نامه به آنها پرداخته  اظهار داشت : به صراحت بايد بگويم كه در آغاز كار هيچ چيز براي خودم هم روشن نبود . اين كه الان در پايان نامه چه مطالبي هست ، همه نتيجه آرام آرام پيش رفتنِ كار است . در آغاز فقط قصدم اين بود كه يك ـ دو متن ترجمه كنم و يك ـ دو متن هم خودم به آن بيفزايم . اما وقتي پيش رفتم ديدم اين امر تقريباً ناممكن، و در صورت امكان چندان فايده مند نيست. به همين دليل به اين نتيجه رسيدم كه ابتدا سيري از مدرنيسم تا پست مدرنيسم را بنويسم . بعد از ساختارگرايي تا ساختارشكني را ؛ بعد چند مقاله در تعريف و تبيين ساختارشكني ترجمه كردم . در ادامه تعدادي از كليدي ترين مفاهيم و مقولاتِ موجود در ساختارشكني را تشريح كردم به اين صورت كه هر يك از مفاهيمي چون فارماكون (Pharmakon  )، تقابل هاي دوتايي (binary opposition )  ، رد (trace ) ، و …. را در يك مقاله به قدر نياز بررسي كرده و درباره شان نوشتم . بعد از اين به چند مقولة ديگر پرداختم : داستانِ كوتاهِ “ بختك ” نوشته هوشنگ گلشيري را بر اساس يكي از مقولات ساختارشكني نقد و بررسي ( ساخت شكنانه ) كردم . مقاله اي ديگر نوشتم دربارة مسئله بسيار مهم “ ساختارشكني و ترجمه ” ، چرا كه ساختارشكن ها نظرهاي بسيار خاص و قابل توجهي دربارة ترجمه دارند . مقالة ديگري دربارة نظر چند نفر از انديشمندان و نويسندگان ايران ( مثل رضا براهني ، مراد فرهادپور ، شاهرخ حقيقي ، و … ) دربارة ساختارشكني  نوشتم . يكي ديگر از مقاله هاي پايان نامه ، نقدي بود بركتاب دكتر پورنامداريان با عنوان " در سايه آفتاب " كه به  به ساخت شكني شعر مولانا پرداخته بود . در اين نقد ، فهم نادرست نويسنده را از مقولة ساختارشكني و مسائل پيرامونِ آن نسبتاً مفصل شرح كرده ام . 

ميرزا خاني درباره مشكلات موجود براي نوشتن اين پايان نامه گفت : اولين و اساسي ترين مشكل عدم وجود منابع ومآخذ خوب و معتبر به زبان فارسي بود . اين مرا مجبور مي كرد به منابع انگليسي روي بياورم كه البته كتاب هايي هم كه در ايران مي شد در زمينة ساختارشكني به انگليسي هم پيدا كرد ، چندان زياد نبودند . دومين مشكل عدم اطلاع اساتيد از اين مقوله بود . مشكل بعدي اساساً نظر حاكم بر انديشة خيلي از اساتيد و حتي  فضاي دانشگاه بود . بسياري از اساتيد  با طرح چنين مسائلي مخالفند . به نظر اين اساتيد وقتي ما هنوز در دلِ سنت ها و انديشه هاي كهن خويش دست و پا مي زنيم و گرفتار هستيم هيچ دليلي ندارد بخواهيم به مقولة مدرنيسم يا بدتر از آن پست مدرنيسم بپردازيم . بعضي ديگر معتقدند نوشته هاي نويسندگان پست مدرن اساساً قابلِ فهم نيست . آنها خودشان نفهميده اند چه گفته اند چه برسد به ما . پس وقت گذاشتن براي اين مقولات بيهوده است .

 بسياري از اساتيد با طرح نظريات پست مدرن مخالفند . به نظر اين اساتيد وقتي ما هنوز در دلِ سنت ها و انديشه هاي كهن خويش دست و پا مي زنيم و گرفتار هستيم هيچ دليلي ندارد بخواهيم به مقوله مدرنيسم يا بدتر از آن پست مدرنيسم بپردازيم  

محمد ميرزاخاني

 وي در پايان جايگاه ساختارشكني را در دنياي معاصر اين گونه توصيف كرد : ساختارشكني هم مثل بسياري ديگر از مقولاتِ دنياي معاصر تا به حال حرف و حديث هاي فراواني درباره اش بوده اما اين كه جايگاه دقيق آن چيست و كجاست، پرسش دشواري است . چرا كه اساساً جايگاه خيلي ديگر از مقولاتِ علوم انساني هم به درستي معلوم نيست . به همين سبب مي توان گفت ( به گفته خود دريدا ) ساختارشكني همواره حضور دارد ، هست ، تنها بايد آن را يافت ، قدم به قدم و واژه به واژه بايد به دنبالش بگرديم تا بالاخره حضور همه گيرش را در زندگي و انديشة هر روزة خودمان بيابيم . ساختارشكني  نظريه اي در كنار نظريات ديگر نيست بلكه آمده همة همين چارچوب هاي سخت و استوار ( مثل تعاريف ، تقسيم بندي ها ، مقدمه چيني ها ، نتيجه گيري ها ، تقابل ها ، و … ) را از ميان بردارد . شايد از اين نظر بتوان گفت ساختارشكني يك فرا ـ نظريه  است : نظريه اي بيرون از نظريه ها يا عليه نظريه ها. 

دكتر بهمن نامور مطلق

  "هم انديشي ژاك دريدا؛ از فلسفه تا هنر" بر آن است تا شناختي در حد امكان جامع از دريدا در ايران به دست يابد و از نظرهاي افراطي در خصوص او و آراء اش جلوگيري نمايد. زيرا شناخت ناقص بدتر از نبود آن است

دكتر بهمن نامور مطلق

دكتر بهمن نامور مطلق، دبير فرهنگستان هنر، درباره برگزاري "هم انديشي ژاك دريدا؛ از فلسفه تا هنر" معتقد است : اين مراسم براي تجليل يا بزرگداشت دريدا برگزار نمي شود بلكه فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران و موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه به عنوان نهادهاي عالي هنري - علمي كشور برآن هستند تا زمينه هاي شناخت بيشتر و دقيق تر شخصيت هاي فلسفي و هنري را براي دانش پژوهان و هنر پژوهان  فراهم آورند و از آنجا كه دريدا يكي از برجسته ترين اين شخصيت ها بود در گذشتش را بهانه اي براي برگزاري اين هم انديشي قرار داديم. البته دريدا در كشور ما ناشناخته نيست و گذشته از كساني كه به واسطه كتابهاي لاتين با آثار و احوال او آشنايي دارند ترجمه ها و نقدهايي نيز در خصوص او نوشته شده است و برخي نيز با الهام از تفكرات دريدا آثار هنري خلق كرده اند. در واقع اين نشست بر آن است تا شناختي در حد امكان جامع از دريدا در ايران به دست يابد و از نظرهاي افراطي در خصوص او و آراء اش جلوگيري نمايد. زيرا شناخت ناقص بدتر از نبود آن است. 

وي در ادامه افزود: دريدا داراي چنان جايگاهي است كه هيچ انديشمندي را نسبت به خود بي تفاوت نمي گذارد و همواره متفكران و هنرمندان جست و جوگر آثار و آراء او را خوانده اند و در خصوص او سخن گفته اند. دريدا خود نيز فكر نمي كرد كه واژه ابداعي اش يعني "واسازي" تا اين حد مورد توجه قرار گيرد. دريدا مرزهاي ميان علوم و به ويژه فلسفه و ادبيات را در هم مي ريزد و ادبيات را مادر همه علوم معرفي مي كند.

دكتر نامور مطلق با تاكيد بر اين مطلب كه نقد دريدا نسبت به تفكر انسان غربي موجب شد كه او در مقابل تفكر حاكم دوران مدرن خود يعني مدرنيته قرار گيرد گفت : دريدا همراه با برخي ديگر از انديشمندان جريان فكري انتقادي مدرنيته را شكل دادند كه به پسامدرنيته معروف شد. اين جريان فكري با برخي از سنتگرايان از اين جهت كه در مخالفت با مدرنيته قرار دارند داراي اشتراك است. اما ميان اين دو جريان تفاوتهاي بسياري وجود دارد .

کد خبر 145128

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha