مشكل ازدواج جوانان و تعداد مازاد دخترها نسبت به پسرها موضوع تازه اي نبوده، اما مطرح كردن آن هر از گاهي موجب دل نگراني خانواده ها مي شود . اين روزها همه تقصيرها را به گردن دختر ها مي اندازند و مي گويند آنها توقعشان بالا رفته و لگد به بخت خودشان مي زنند .
60 درصد صندلي دانشگاه را دخترها اشغال كرده اند
هنگاميكه از سال 77 تعداد دانشجويان دختر ورودي دانشگاهها بر تعداد پسران پيشي گرفت شايد مسئولان آموزش عالي از آن به عنوان افتخاري ستودني ياد كرده و بسياري نيز آن را به عنوان شاهدي بر ادعاي عدم نقض حقوق زنان در ايران و برابري فرصت هاي شغلي و تحصيلي در مجامع بين المللي مطرح مي كردند بطوريكه هر گاه سازمان ملل به تكاپوي مسائل حقوق بشر در ايران مي افتاد اين جهش بهترين مدعايي بود كه با افتخار مطرح مي شد .
دخترها در تب و تاب رسيدن به آرزوهايي بودند كه با روياهاي مادرانشان فاصله زيادي داشت اما روند سريع اين تغيير ، بعدها نشان داد كه نمي توان به اين جهش فرهنگي چندان هم سطحي و ساده نگريست ، هر چند اين حركت يعني ورود آزادانه دختران به دانشگاه در نوع خود به عنوان يكي از اميدوار كننده ترين اقدامات در راستاي ارتقاء جايگاه ارزشي زنان در جامعه به شمار رفته و بايد آن را ستود اما روند شتابزده اين حركت طي سالهاي بعد برخي از كارشناسان و صاحبنظران را با اين پرسش مواجه كرد كه آيا ادامه افزايش تعداد دختران ورودي به دانشگاه ها به صلاح آينده جامعه خواهد بود ؟
هر چند افزايش تحصيلات زنان ، افقي بسيار روشن و اميدوار كننده در حل مسائل مربوط به زنان و مقولات تربيتي خانواده محسوب مي شود اما مهم اينجاست كه آيا صرفا با افزايش كمي حضور زنان در دانشگاه مسائل و مشكلات جامعه زنان كه در حال حاضر با چالشها و مسائل عميق و ريشه اي مواجه است حل خواهد شد ، تصور كنيد در صورتيكه اين روند همچنان ادامه پيدا كند در سالهاي آينده جامعه با چه معضلاتي مواجه خواهد شد .
پسران زيادي كه نه تحصيلات عالي قابل قبولي دارند و نه شغل مناسبي ، نااميد از آينده و سرشكسته از رقابت كنكور از يك سو و تعداد رو به افزايش دختران تحصيلكرده با هزارو يك خواسته ريز و درشت از سوي ديگر توازن تعريف شده جامعه را بر هم خواهد زد ، به اين ترتيب مي توان وضعيت خطرناك ازدواج ها و زندگي هاي مشترك پس از آن را پيش بيني كرد ...
قطعا در فرهنگي كه تا ديروز دانشگاه سراب دست نيافتني بود هنوز تحصيلات دانشگاهي و مدركي به نام ليسانس براي دختران افتخاري بزرگ است كه روند رو به رشد اشغال 60 درصدي صندلي هاي دانشگاه توسط دختران مويد اين ادعا است ، ديگر يك دختر ليسانسيه نمي تواند و نبايد با پسري كه از نظر تحصيلات در سطح پايين تري از وي قرار دارد ، ازدواج كند و اگر هم چنين پيوندي سر بگيرد بالاتر بودن ميزان تحصيل دختر همواره در طول زندگي مشترك مايه فخر فروشي زن شده و بنيان زندگي مشترك را تهديد خواهد كرد ، همچنان كه هم اكنون "طلاق" در قشر تحصيلكرده جامعه ما به يك معضل حاد مبدل شده است .
اما در اين ميان كارشناسان و صاحبنظران مسائل اجتماعي مهمترين تاثير منفي افزايش دختران تحصيل كرده در جامعه را افزايش دختران تحصيلكرده مجرد در جامعه مي دانند كه هيچ همطراز مناسبي براي ازدواجشان پيدا نمي كنند و همين امر موجب افزايش سن تجرد در ميان دختران و پسران مي شود كه اين شرايط براي دختران به مراتب خطرناك تر است .
در حاليكه همچنان آمارهاي ضد و نقيضي از سوي كارشناسان در خصوص كمبود و يا زياد بودن تعداد دختران و پسران نسبت به هم ارائه مي شود ، مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي از كمبود 6 ميليون پسر آماده ازدواج با دختران ظرف 20 سال آينده خبرداده و مي گويد : دشوار شدن فراهم آوردن شرايط ازدواج براي پسران از يكسو و افزايش سطح توقعات دختران تحصيلكرده و به طبع آن افزايش سن ازدواج آنها از سوي ديگر ، موجب بر هم خوردن توازن شده و دختران تحصيلكرده همطرازي براي ازدواج پيدا نخواهند كرد .
6 ميليون داماد كم مي آوريم
دكتر سيد هادي معتمدي در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر با بيان اينكه در حال حاضر تعداد پسران يك ميليون بيشتر از دختران است ، اما در مقابل تعداد پسرهاي آماده به ازدواج از تعداد دختران آماده به ازدواج كمتر است ، اظهار مي دارد : عليرغم اينكه ادامه تحصيل و كسب مدارج عالي براي دختران به جهت آگاه تر شدن آنها نسبت به حق و حقوق خود بسيار ضروري تلقي شده و نبايد به هيچ وجه مانع ورود دختران به دانشگاهها شد اما از سوي ديگر بايد هشيار بود كه اين امر به ظاهر مثبت تهديد كننده موضوع ازدواج نشود ، چرا كه در غير اين صورت ظرف 20 سال اينده با مشكل جدي در اين زمينه مواجه خواهيم شد .
وي كمبود تعداد پسران آماده به ازدواج نسبت به دختران آماده ازدواج را ناشي از سخت بودن فراهم شدن شرايط پسران براي ازدواج دانسته و معتقد است : در جامعه ما دختران براي كسب آمادگي لازم براي ازدواج به رضايت والدين و تهيه جهيزيه نياز دارند در حاليكه پسران شرايط سخت تري داشته و بايد شغل ، مسكن ، تحصيلات ، خودرو و ... را به عنوان مقدمات ازدواج خود فراهم كنند ، كه در اين راستا يا بايد فرهنگ جامعه و به خصوص نگرش دختران را تغيير دهيم بطوريكه يك دختر ليسانس همه چيز را در ازدواج با يك پسرداراي تحصيلات ليسانس نديده و با يك جوان ديپلمه هم ازدواج كند و يا اينكه امكان تحصيلات و رغبت پسران را براي كسب تحصيلات عاليه فراهم كنيم تا همطرازي براي ازدواج با دختران پيدا شود .
دكتر معتمدي با بيان اينكه در اينجا به جاي اينكه بحث تعداد ، سن و جنسيت مطرح باشد بحث فرهنگسازي و آموزش دختران مطرح است ، معتقد است كه با وجود تمام اين مسائل باز هم نمي توان و نبايد جلوي تحصيلات دختران را فقط به بهانه افزايش سطح توقع آنها و بالا رفتن سن ازدواج دختران گرفته و تاكيد مي كند : با وجود اينكه در حال حاضر حدود 70 درصد ورودي به دانشگاهها را دختران تشكيل مي دهند اما نه تنها نبايد مانع ورود دختران به دانشگاه شد بلكه بايد به اين امر به ديدي ضروري و واجب نگريست كه موجب آگاه تر شدن زنان به حقوق خود مي شود ، از سوي ديگر با توجه به فرهنگ جامعه ما مبني بر اينكه مردبايد تحصيلكرده تر از زن باشد و يا اينكه اگر مي خواهيد مردي قوي شود بايد زني را ضعيف كرد از جمله تئوري هاي قرون وسطايي است كه ديگر زمان آن گذشته است ، بنابر اين به جاي محدود كردن ورود دختران به دانشگاه فقط بايد در فكر تدوين برنامه ريزي هاي لازم در زمينه تسهيل در فراهم آوردن امكانات براي پسران و ارتقاء سطح آگاهي دختران تحصيلكرده و فرهنگسازي لازم در اين زمينه بود .
وي ادامه مي دهد : متاسفانه ما در جامعه با فرهنگي مواجه هستيم كه در آن دختران تحصيلكرده دانشگاهي به هنگام تشكيل زندگي ، حاضر به ازدواج با پسراني كه تحصيلات كمتري نسبت به آنها دارند، نيستند و همين امر موجب شده كه در سالهاي اخير سن دختران تحصيلكرده مجرد در جامعه افزايش يابد .
دكتر معتمدي معتقد است : رسانه ها و مطبوعات بايد در خصوص اين امر اطلاع رساني هاي لازم را انجام دهند تا جامعه از همين حالا اين خطر را احساس كند و مسوولين و متوليان امرنيز بايد تمام كوشش خود را در جهت ايجاد زمينه هاي مناسب براي ازدواج آسان دختران و پسران را فراهم كنند .
همسرم بايد ليسانسيه باشد
سپيده 26 كارمند يك اداره دولتي چهارسالي است كه درسش را تمام كرده اما هنوز به خاطر برخي دلايلي كه از نظر او كاملا هم منطقي است نتوانسته همسر مناسب خود را پيدا كند.
او مي گويد: من فارغ التحصيل رشته زبان انگليسي هستم، اما تا كنون هيچ يك از خواستگارانم تحصيلاتي بالاي ديپلم و يا فوق ديپلم نداشته اند، اين در حالي است كه دختر خاله ام با داشتن ديپلم همسر مردي ليسانسه شده است.
سپيده مي گويد: من چطور مي توانم با يك مرد ديپلمه كه بار معيارهاي ذهني من فرسنگ ها فاصله دارد، تنها به اين دليل كه سنم بالا رفته و ممكن است از وقت ازدواج و بچه دار شدنم بگذرد ازدواج كنم.
او داشتن تحصيلات عاليه همسر آينده اش را يكي از ملاك هاي انتخاب مي داند و بسيار هم بر آن اصرار مي ورزد و معتقد است داشتن تحصيلات عاليه مي تواند به وجود آورنده تفاهم نسبي بين زن و شوهر باشد.
اما بهاره كياني، 32 ساله ليسانسيه و كارمند بانك در اين باره مي گويد : آن روز ها هر كس به خواستگاري ام مي آمد ، پاسخ رد مي دادم، توقعم از زندگي خيلي بالا بود اما حالا گذشت روزگار به من ثابت كرده كه تحصيلات معيار شعور يك فرد نيست ، از طرفي ثروتمندان بسياري را هم ديده ام كه از نظر اخلاقي صفر بوده اند و به اين نتيجه رسيده ام كه انسانيت از همه چيز بالاتر است .
سپيده و بهاره تنها دو نمونه از خيل عظيم دختراني اند كه به هر دليلي در انتخاب همسر مورد علاقه خود با مشكل مواجه مي شوند. سپيده هنوز هم بر اعتقاد خود مبني بر داشتن يك شوهر ليسانسه اصرار مي ورزد در حالي كه بهاره حالا كه به سن 32 سالگي رسيده و به قول خودش معيارهايش هم تغيير كرده، حاضر است با مردي ديپلمه هم ازدواج كند، اما آيا انتخاب در چنين شرايطي هم مي تواند درست باشد؟
پسرها ديگر دانشگاه را دوست ندارند
به اعتقاد كارشناسان تغيير نوع نگاه دختران به زندگي مشترك و افزايش مطالبات آنها، هزينه بر بودن ازدواج ، دشواري ازدواج دايم و در نتيجه روي آرودن افراد مجرد به ازدواج موقت ، بر هم خوردن تعادل زيستي جامعه، تمايل به ازدواج در سنين بالا ، وابستگي و به استقلال نرسيدن به موقع جوانان قبل از كسب تحصيلات،تشريفات ازدواج ... همگي از جمله عواملي افزايش سن ازدواج در ميان دختران و پسران مجرد محسوب مي شود
دكتر مجيد ابهري با بيان اينكه بحث افزايش دختران و سهميه آموزشي آنها در دانشگاه همواره يكي از مباحث اساسي به وجود آمدن عدم توازن در سطح جامعه تحصيلكرده قلمداد مي شود ، تاكيد مي كند : با توجه به ضد ارزش شدن تحصيلات دانشگاهي براي پسران كه نتيجه بيكاري اقشار تحصيلكرده در حدود 11 هزار پزشك و چندين هزار ليسانس و فوق ليسانس است ، پسران بيشتر رغبت به حضور در بازار كار زودرس را داشته و علاقه اي به كسب تحصيلات دانشگاهي ندارند و در مقابل دختران عليرغم شانس كمتري در اشتغال ، سهميه بيشتري را در دانشگاهها به خود اختصاص مي دهند كه اين عدم توازن موجب بالارفتن توقعات دختران پس از تحصيلات دانشگاهي در امر ازدواج مي شود .
وي مي افزايد : كمبود بازار كار براي دختران تحصيلكرده و به ويژه در شهرستانها موجب افسردگي و ايجاد ناهنجاري هاي روحي و رفتاري درآنها مي شود كه به جاست با رعايت توازن و تعادل در حضور دختران و پسران در دانشگاهها و ايجاد سياست هاي تشويقي در امر تحصيلات دانشگاهي براي پسران ، اين تعادل و توازن را بين نيروهاي دختر و پسر تحصيلكرده دانشگاهي فراهم كنيم .
ابهري با بيان اينكه در فرهنگ سنتي ما بانوان تحصيلكرده تمايل دارند كه همسران آنها از نظر تحصيلات حداقل در سطح تحصيلي خودشان يا بالاتر باشند كه اين عدم توازن موجب كاهش آمار پسران تحصيلكرده از يكسو ، بالارفتن سطح توقعات دختران تحصيلكرده از سوي ديگر و به طبع آن كاهش آمار ازدواج در جامعه خواهد شد، معتقد است : البته در بحث دلايل طلاق نيز عدم تطبيق مدارج تحصيلي زن و مرد يكي از مهمترين دلايل طلاق به شمار مي رود كه فاصله عميق مدرك تحصيلي زن و مرد موجب تفاوت در ديدگاهها وتوقعات آنها از زندگي مشترك شده و زمينه ساز بروز آسيب اجتماعي طلاق را فراهم مي آورد اما بايد اين فرهنگ در جامعه نهادينه شود كه تحصيلات دانشگاهي نبايد به خودي خود مانع از پذيرش ساير معيارهاي نيكو شود يعني اگر دخترو پسري از ده ملاك ازدواج در نه ملاك با يكديگر توافق داشته باشند ، مدرك تحصيلي نبايد به عنوان يكي از معيارها به تنهايي نبايد به صورت سدي براي ازدواج درآيد .
اين در حالي است كه بر اساس تحقيقي كه با همكاري معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در خصوص بررسي موانع ازدواج دختران شهر تهران صورت گرفته بيانگر اين واقعيت است كه افزايش سطح توقع و انتظارات دختران تهراني از همسر آينده خود و به طبع آن پيدا نكردن فرد مناسب از نظر تحصيلات و شغل ، مهمترين مانع ازدواج و افزايش سن دختران تهراني طي سالهاي اخير است .
توقع بالاي دختران، از دست رفتن فرصت ازدواج
دكتر اشرف موسوي در اين زمينه مي گويد : بر اساس يافته هاي يك پژوهش كه با هدف بررسي موانع ازدواج دختران شهر تهران در رابطه با تحصيلات و اشتغال آنها طي 8 جلسه و با حضور دختران تحصيلكرده و شاغل ، دختران ديپلمه و شاغل ، دختران تحصيلكرده و غير شاغل و دختران ديپلمه و غير شاغل با همكاري معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي صورت گرفته،اكثر اين دختران با موانع مشابهي شامل داشتن توقعات بيش از حد در زمينه تحصيلات ، شغل همسر آينده خود و در نتيجه پيدا نكردن فرد مناسب داراي اين شرايط ، مخالفت و سختگيري خانواده با خواستگاران و يا فرد مود نظر دختر ، داشتن تجربه شكست در رابطه قبلي چه به صورت عقد ، نامزدي و يا دوستي در امر ازدواج مواجه هستند .
وي با بيان اينكه زناني كه از زندگي مشترك خود ناراضي هستند ، مانع مهم ديگري در امر ازدواج دختران دم بخت به شمار مي روند ، مي افزايد : زنان ناراضي كه در زندگي خود احساس خوشبختي نمي كنند به هيچ وجه الگوي مناسبي براي دختران دم بخت نبوده و به نوعي نگرش دختران در خصوص ازدواج را به نحو قابل توجهي تحت تاثير قرار مي دهند .
دكتر موسوي ادامه مي دهد : متاسفانه طي سالهاي اخير انتظار جوانان از ازدواج تغيير كرده ولي در مقابل راهكار مناسبي براي رسيدن به ازدواج موفق توسط خانواده و جامعه به نسل جوان ارائه نشده كه ناهماهنگي در اين امربه ايجاد مانعي براي ازدواج وهمچنين ازدواج هاي ناپايدار ختم مي شود .
وي به ضرورت مشاوره پيش از ازدواج براي دختران و پسران و مشاوره خانواده در ميان زوج هاي جوان طي سالهاي نخستين زندگي اشاره وتصريح مي كند : دختران و پسران بايد پيش از ازدواج از خدمات مشاوره بهره مند شوند تا با تاثير هر يك از ويژگي هاي فردي ، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بر تعاملات بين فردي با يكديگر آشنا شده و پس از آن تصميم گيري نهايي را در خصوص ازدواج انجام دهند ، همچنين تجربه نشان داده كه مشاوره و خانواده درماني تا كنون توانسته بسياري از خانواده ها را از افتادن در ورطه طلاق و جدايي دور سازد .
سواري كه معلوم نيست كي مي آيد
هر كسي نظري مي دهد، اما او منتظر نشسته و چشم به در دوخته، اصلا برايش مهم نيست كه اطرافيان چه مي گويند، لااقل اين طور به خودش تلقين مي كند، گاهي كه توي آينه به چهره اش چشم مي دوزد جاي پاي سال هاي از دست رفته را به خوبي بر روي صورتش مي بيند، اما آخر مگر مي شود او كه سالها درس خوانده و زحمت كشيده و به قول خودش كسي شده بتواند با يك مرد ديپلمه كه از قضا در بازار كار مي كند و اصلا هم از احساسات او چيزي نمي داند، زير يك سقف زندگي كند.
او منتظر است مرد آرزوهايش سوار بر اسبي سپيد از راه برسد اما كي ، نمي داند .
نظر شما