به گزارش خبرنگار مهر، دعایی در این مراسم گفت: صفارزاده اگر میخواست، میتوانست متمکن شود. او هم از نظر خانوادگی و هم از نظر موقعیت اجتماعی و مسئولیتهایی که داشت میتوانست تمکن بیشتری داشته باشد، ولی زندگی سادهای را در آپارتمان اجارهای 40 تا 50 متری اطراف میدان فلسطین برگزید و اوقاتش را به مطالعه و فعالیتهای ادبی و فکری و به همان اندازه هم به معنویات اختصاص داد.
وی افزود: گاهی اوقات میدیدم که انگشتری را از این انگشت بیرون آورده و با ختم اذکار مختلف در آن انگشت میبرد. ساختمانی که آپارتمان اجارهایاش در آن قرار داشت، مصادرهای بود و یکی از سازمانها بعد از مدتی به صفارزاده اعلام کرد این ساختمان مصادرهای است و شما باید مبلغ اجاره را به شماره حساب سازمان واریز کنید. او با تقیدی که داشت هم مبلغ اجاره را برای حساب آن سازمان واریز میکرد و هم آن مبلغ را برای صاحبخانه میفرستاد.
مدیر موسسه اطلاعات ادامه داد: در همان زمانها بود که صفارزاده تصمیم گرفت اشعار تازه سروده شدهاش را اول در اختیار روزنامه اطلاعات بگذارد. یک نکته دیگر هم این که روحیاتش با رو زدن و برقراری رابطه با مسئولان برای راه افتادن کار، همخوانی نداشت. همانطور که گفتم او حالات معنوی داشت و زیاد میشد که مشغول به قرائت قرآن و ختم ذکرهای مختلف باشد. زمانی به من گفت در این حالات معنوی به موارد عجیبی برمیخورم که من را به شک انداخته که آیا در معنویت افراط میکنم یا خیر.
دعایی افزود: صفارزاده گفت به دنبال فرد مورد اعتماد و یک مراد میگردم تا شرح این حالم را به او بگویم و جواب بگیرم. این شد که به فکر افتادم ملاقاتی برای او با امام خمینی (ره) ترتیب بدهم. با هماهنگیهایی که انجام شد قرار بر این شد که من او را به محضر امام خمینی (ره) ببرم. ایشان از من پرسید آیا برای رفتن به حضور امام خمینی (ره) چادر به سر کنم یا نه؟ ایشان چادر به سر نمیکرد، ولی حجابش کامل و اسلامی بود. من گفتم امام خمینی(ره) بانوان غیرچادری را هم به حضور میپذیرند. وقتی به کوچههای جماران رسیدیم، صفارزاده با درختها سخن میگفت و با آنها نجوا میکرد که خوش به حالتان که سایهتان بر سر چنین مردی است.
وی گفت: وقتی به در ورودی جماران رسیدیم، صفارزاده چادر نمازش را از کیفش بیرون آورد و آن را به سر کرد. وقتی به محضر امام خمینی(ره) رفتیم، بعد از چند دقیقه من آنها را تنها گذاشتم تا صفارزاده مسائل و حالاتش را برای امام (ره) تشریح کرده و جواب بگیرد. وقتی از جماران بیرون آمدیم، گفت از امام خمینی (ره) خواستم مرا شفاعت کند. صفارزاده در طول عمرش برای هیچ شخصیتی شعر نسرود؛ مگر دو شخصیت؛ یکی دکتر علی شریعتی که بعد از شهادتش برایش شعری سرود و دیگری هم بعد از قیام امام خمینی(ره) بود که شعری برای ایشان سرود و آن شعر را از طریق یاران امام(ره) برای ایشان در پاریس فرستاد.
دعایی در پایان سخنانش گفت: من این افتخار را دارم که بر پیکر طاهره صفارزاده نماز خواندم و در آن نماز با اعتقاد گفتم: خدایا! تو شاهد باش که ما جز پاکی از او ندیدیم.
ساعد باقری در این برنامه گفت: امیدوارم خواندن قرآن در برنامههایمان، فقط برای آغاز جلسات و دادن وجهه رسمی به آنها نباشد.
وی درباره طاهره صفارزاده گفت: نخستین بار که با اشعارش آشنا شدم، میتوانم بگویم که با شعرهایی عجیب روبرو شدم. شعر «کودک قرن» او درباره قرنی است که در فساد و انحطاط غوطهور است و این مسائل از زبان یک کودک بیان میشود. زمانی با اشعار او آشنا شدم که هنوز جوان بودم و نیما و دیگر شاعران معاصر ایران را نمیشناختم.
باقری ادامه داد: امیدوارم نشست امشب، پرده و شاید پتویی را که جلوی پنجرهها را گرفته به کنار بزند و فرصتی داشته باشیم تا علاوه بر ادای دین به صفارزاده، یک بازشناسی هم از این شاعر محترم داشته باشیم.
این شاعر در بخش دیگری از سخنانش گفت: هر کلامی را اگر در جغرافیای خودش به کار نبریم، از دروغ بدتر است. عدهای بدون اینکه ابتدا و انتهای اشعار صفارزاده را در نظر بگیرند، با خواندن چند بیت از وسط شعرهایش، نظر میدهند و به آثارش ایراد وارد میکنند.
در این برنامه شاعرانی مانند فاطمه سالاروند، حسین جنتی و مریم جعفری به شعرخوانی پرداختند.
افشین علاء هم در این برنامه گفت: میخواهم در این برنامه یک تقلید ناشیانه از قیصر امین پور بکنم و بگویم بیشترین تاثیری که در زندگی هنریام از یک زن گرفتهام، از زنده یاد صفارزاده بوده است. همه ما با تلاوت قرآن مانوسیم. من هم با صدای تلاوت قرآن مادرم بزرگ شدهام، اما مادری که شیوه روبرویی عمیق با قرآن را به من آموخت، طاهره صفارزاده بود.
وی افزود: از بخت من، در نوجوانیام اشعار کتاب «سفر پنجم» به دستم رسید. در آن زمان نوجوانی بودم که با شعر آشنایی زیادی نداشتم. وقتی این شعرها را خواندم، با این که با شعر آشنا نبودم این شعرها به نظرم جور دیگری آمدند. یکی از آفاتی که به آن دچاریم، این است که وقتی صحبت از مضامین دینی و مذهبی میشود، ذهنها به سمت آرشیوی از کلمات تکراری میرود. ما برای هر معصومی آرشیوی از کلمات مشخص و تکراری آماده کرده ایم. مثلا برای امام رضا (ع) ضامن آهو، کبوتر حرم، غریب و یا برای حضرت زهرا (س) گل یاس، کبود، پهلوی شکسته و ...
این شاعر در ادامه گفت: حتی جوانهای نوگرا هم فکر میکنند برای سرودن شعر مذهبی باید از این کلمات بهره ببرند، اما صفارزاده به همه آموخت که میتوان فارغ از این دلمشغولیها که البته زیبا هستند و باید حفظ شوند، افقهای وسیعی را به مخاطب نشان داد که از زاویهای برازنده به دیانت نگاه کند و این زن بسیار دلیر بود؛ چون این کار را سالها پیش از انقلاب شروع کرد. آن هم شاعری که در فضای روشنفکری طلوع کرده بود. با این حال هیچ کس نتوانست منکر مقام والای ادبی او در شعر مدرن شود.
علاء گفت: این یک نعمت خدادادی است که اگر چیزی در چنته نداریم، اما دغدغه اندیشه دینی را داریم. خانم صفارزاده هم توانست نه با ادعا و نه با شعار که با سرودن شعر از این مشرب و عقیده دفاع کند.
راکعی در این برنامه گفت: طاهره صفارزاده دارای حس قوی فراماده برای انسانی است که شاعر و زن است و در این قرن زندگی میکند و خیلی ساده از احساسش و صدای اذان صحبت میکند. با خود فکر میکنم واقعاً چه چیزی باعث شده که به شخصیت چند بعدی صفارزاده، با وجود آن همه خدماتش پرداخته نمیشود. امیدوارم ما بتوانیم آنطور که وظیفه انجمن شاعران است، به این شاعر بپردازیم.
وی افزود: بعضی افراد به لحاظ شخصیت، برخی به لحاظ شعر و بعضی به خاطر هر دو مورد توجه هستند. صفارزاده از گروه سوم است. بعد از کودتای 28 مرداد سال 32، شعر رئالیسم اجتماعی به 3 دسته رئالیست سوسیالیستی، سمبولیک اجتماعی و مقاومت دینی. صفارزاده در شعر مقاومت دینی یکی از شاعران مطرحی است که تعدادشان به عدد انگشتان دست هم نمیرسد.
مدیرعامل انجمن شاعران ایران ادامه داد: سیر تکاملی شعر او از مرحله رمانتیک و به لحاظ فرم و محتوا در قالبهای سپید شکل میگیرد و با محتوای خاصی که شعر اجتماعی مذهبیاش دارد، از دهه 50 به بعد به عنوان یک شاعر برجسته مسلمان نوگرا مطرح میشود. به خاطر ظرفیتهای درونی و ژرفاندیشی که در فلسفه دارد، مطالعات وسیعی در حوزه قرآن و دین را تجربه میکند که در کنارش تجربیات بینالمللی در شاخه زبان و ادبیات و مطالعات جنبشهای جهانی و ضد استثماری و استبدادی را میاندوزد.
راکعی گفت: همه این موارد در کنار هم باعث میشود که در عرصه شعر دینی و آیینی، آثاری مدرن و ارزشمند ارائه بدهد که در مقابل دیگر آثار که گرایش دینی و مذهبی ندارند، قد علم کند. شعرهای او بسیار ارزشمند هستند؛ چون نظر بسیاری از منتقدان را جلب کرده و به زبانهای بسیاری در جهان ترجمه شدند. صفارزاده یک چهره تاثیرگذار نه در سطح ملی که در سطح جهانی است که بزرگترین خدمتها را به معنویت کرده است.
وی گفت: صفارزاده در سالهای آخر عمرش شدیدا درگیر ترجمه قرآن به دو زبان فارسی و انگلیسی بود. تلاشش واقعا عاشقانه بود. این که گفتم وجود او ابعاد مختلفی داشت، به این دلیل بود که هم نویسنده خوبی بود و هم پژوهشگر و هم مترجم بود که لقب خادمالقرآن را کسب کرد. او یکی از کتابهای اصول اولیه ترجمه را نوشت که در واقع یک آموزش کارگاهی ترجمه بود که بسیار برای دانشجویان و اساتید ترجمه مفید بود.
شاعر مجموعه شعر «ناخنکی به زندگی» ادامه داد: او مجلهای را هم به کمک جهاد دانشگاهی منتشر میکرد. به یاد دارم یک بار به چه عشقی به دانشگاه الزهرا آمده بود تا تعدادی از این مجله را در اختیار دانشجویان قرار دهد. متاسفانه به این تلاشهای ارزشمند او چندان بها داده نشد. یک بار از او پرسیدم این مجله را چگونه منتشر میکنی و گفت همه کارهایش را خودم انجام میدهم. به همین دلیل من بیشتر یک شماره از آن مجله را ندیدم.
راکعی افزود: طاهره صفارزاده در همه این سالها، از حضور در محافل و مراسم اهدای جوایز ابا داشت و به دلیل صراحت لهجه، اشعار دینی و عقایدش در سال 55 از دانشگاه اخراج شد. او سالها در انتشارات سمت زحمت کشید. هرجا که بود خالصانه و با عشق تلاش کرد.
نظر شما