به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر ، اسماعيل آباد معين روستايي در جنوب شهر تهران نقطه فراموش شده اي است كه با 270 خانوار ساكن آن در معرض انواع آلودگي هاي آب ، هوا و بهداشتي قرار دارد. بيش از يك سال است كه مردم اين منطقه با مشكل آب آلوده روبرو هستند و مسوولين پس از كشيدن اين موضوع به رسانه ها تنها يك كار كردند و آن اينكه كشيدن يك خط لوله اب ازداخل آب پالايشگاه به مركز روستا توانسته اند ، آب شرب اسماعيل آباد را تامين كنند. در كنارتلمبه هاي آب با انداختن يك كبريت افروخته ، شعله هاي آتش زبانه مي كشند و هر آن ممكن است حادثه اي شكل گيرد. كودكان اين منطقه از انواع بيماريهاي پوستي ، ريزش مو و مشكلات تنفسي رنج مي برند.
در يك جمله اسماعيل آباد انباري از مواد منفجره است كه تنها يك سهل انگاري كوچك كافي است تا جان 270 خانواده ساكن آن به خطر بيفتد.
مدير تنها مدرسه ابتدايي اسماعيل آباد با اشاره به وضعيت آب منطقه در سال گذشته مي گويد: پارسال شير آب را كه باز مي كرديم، آب سبز رنگ خارج مي شد. اوج آلودگي آب به تابستان گذشته برمي گردد كه مدرسه ما خوشبختانه تعطيل بود و ما از مشكلات آلودگي آب دور بوديم.
درحال حاضر ازداخل پالايشگاه يك خط لوله آب شرب به روستا كشيده شده و با همين يك لوله ، آب شرب كل منطقه و اين مدرسه تامين مي شود.
وي در ادامه مي افزايد: اهالي منطقه براي استحمام ناچارند از همين آب آلوده به نفت استفاده كنند به همين دليل ريزش مو در بين بچه هاي مدرسه شايع است.
محمد علي هوايي (سالار) كشاورز 70 ساله اسماعيل آبادي كه براي گذران زندگي سبزيهاي سر زمين خود را به اهالي مي فروشد و مي گويد: 55 سال پيش زمان مصدق از سربازي فرار كردم و به اين ناحيه آمدم . آن وقتهاهمه اهالي اين روستا اكثرا كشاورز بودند. من نيز چندين هكتار زمين كشاورزي خريدم و در اين منطقه مشغول كشاورزي شدم، اما درسالهاي اخير با توسعه پالايشگاه علاوه بر اينكه خيلي از زمينهايم را از دست داده ام ديگر براي كشاورزي آب مناسب هم نداريم .الان مدتهاست كه موتور چاه كشاورزي به خاطر آلودگي نفتي خوابيده است.
وي درادامه مي گويد: سالي كه چاههاي ما نفت داد و آب منبع مركزي روستا كه تامين كننده آب شرب كل منطقه بود آلوده به نفت شد، ما نمونه آب را به آزمايشگاه پالايشگاه برديم. وقتي آلودگي آب را تاييد كردند يك خط لوله آب شرب ازداخل پالايشگاه براي اين روستا كشيدند كه ما اين يك لوله آب را با 5 شير بين 5 قسمت روستا تقسيم كرده ايم و اهالي با همين تعداد شير ، آب آشاميدني خود را تامين مي كنند.
يكي از دامپروران روستاي اسماعيل آباد صحبتهاي سالار را قطع مي كند و مي گويد: شما مي توانيد به دامداري ما هم سري بزنيد و از نزديك آبي را كه براي دام استفاده مي شود، را ببينيد . فقط كافي است يك كبريت افروخته بر روي آب بيندازيد تا كل سطح آب شعله ور شود. اين آب آلوده به نفت نه تنها به خورد سبزيهاي منطقه مي رود ، بلكه دامها را نيز بيمار كرده است.
سالار باناراحتي ادامه مي دهد: آب قناتهاي منطقه را نيز چون ازداخل پالايشگاه مي گذرد نمي توانند كنترل كنند. شركت نفت تنها كاري كه كرده زدن يك حلقه چاه جديد كمي دورتر از موقعيت قبلي بوده است . با اين حال آب اين چاه هم به دليلي نزديكي مخازن پالايشگاه به حريم روستا بزودي آلوده خواهد شد.
دستهايم را بر چشم سايبان مي كنم و به دودكش بلندي كه دهانه آن شعله ور است و در افق دود سياهي بر جا مي گذارد ، خيره مي شوم. اين دودكش كارخانه آجر پزي است كه درآن گاز سولفورسديم مي سوزد و وارد هواي روستا مي شود.
يكي اززنان منطقه با نااميدي مي گويد: در طول يكسال گذشته آن قدر خبرنگار و عكاس و فيلمبردار به اينجا آمده اند و گزارش تهيه كرده اند كه از پاسخ دادن به سوالاتشان خسته شده ايم . اما هيچ كس نيست كه به اين گزارشات ترتيب اثري بدهد و براي اهالي روستا قدمي بردارد.
وي مي گويد : شوهر من كشاورز است به خاطر آب آلوده همه درختها و سبزيها از بين رفته اند. زمين ما ديگر مثل گذشته ها پرمحصول نيست.
وي در ادامه مي گويد: من خودم يكي از قربانيان آب وهواي آلوده اين روستا هستم و كاهش مشكل ما به آلودگي اب ختم مي شد، ولي در اين روستا هزارو يك مشكل ديگر هم وجود دارد . گازهايي كه از دودكش كارخانه ها خارج مي شوند. براي ما و بچه هايمان مشكلات تنفسي ايجاد كرده اند.
بوي مشتمئز كننده اي كه درهواي روستا پراكنده است توجهم را جلب مي كند .يكي از اهالي دراين باره توضيح مي دهد: اين بو از فاضلاب روستاست . فاضلابها در مخازني جمع مي شوند و شبها وقتي موتور را روشن مي كنيم به داخل جويها و كانالهايي كه از كوچه هاي روستا مي گذرند سرازير شده تا به خارج از روستاهدايت شوند.
وي درادامه مي گويد: براي كشاورزي از همين آب استفاده مي كنيم كه گفته مي شود آبهاي غسالخانه تهران نيز وارد اين فاضلاب ها مي گردد.
پيرزن ديگري از اهالي اسماعيل آباد به من نزديك مي شود و ملتمسانه مي گويد: تو رابه خدا مسئولين فكري به حال اهالي اين روستا بكنند. هر روز صبح وقتي از خواب بيدار مي شويم و براي اقامه نماز به سمت مسجد مي رويم بايد بوي گند اين فاضلابها را تحمل كنيم.
يكي ديگر از ساكنين روستا مي گويد: وقتي منطقه مسكوني است وكشاورزي و دامپروري شغل ماست، چرا پالايشگاه نبايد با رعايت فاصله مناسب از حريم روستا مخازن نفتي را احداث كند؟ از طرف ديگر ما به خاطر گازهايي كه از دودكش كارخانه آجرپزي خارج مي شود نمي توانيم ده دقيقه روبروي باد هستيم.
دختركاني كه آب مي برند
دختر بچه هاي روستا درحالي كه دبه هاي پلاستيكي شان را در دست دارند به سمت شيرهاي آب شرب كه تعدادشان در سطح روستا تنها 5 عدد است نزديك مي شوند تا ساعتي انتظار بكشند و با فشار كم آب به تدريج ظرفهايشان را پر كنند شيرهاي آب شرب به يك خط لوله آب كه ازداخل پالايشگاه مي ايد ، متصلند.كلا در سر هر كوچه اي تنها يك شير آب وجود دارد.
مرضيه يكي از اين دخترها است او مي گويد: من دوبار در روز صبحها زود وغروب براي بردن آب به اينجا مي آيم اين آب فقط براي خوردن است ما مجبوريم باهمان آبهاي آلوده حمام كنيم.دوستانم موهايشان خيلي مي ريزد و زبر شده است . يكي ديگر از دوستانم هم بدنش لكه هاي قرمز زده كه دكتر گفته حساسيت است.
آلودگي هوا ، مشكلي ديگر
محمد حاج قربان عضو شوراي اسلامي روستا مي گويد: اين روستا از سه طرف توسط مخازن نفتي مسدود شده است . مخازن با ديوار خانه ها تنها 9 متر فاصله دارند. به طور كلي مشتقات پالايشگاه به 37 نوع مي رسند كه دردرون اين مخازن ذخيره مي شوند.آبها از كنار اين مخازن مي گذرند و به دليل پوسيدگي و نشتي مخازن آلوده مي شوند.وقتي آب رابا تلمبه به سطح زمين مي آوريم بر روي سطح آن نفت شناوراست.
تنها يك جرقه كوچك براي شعله ور شدن اين آب كافي است در ضمن ضايعات پالايشگاه سوزانده مي شوند و يكي از اين ضايعات گاز سولفورسديم است . از سوختن اين گاز هوا نيز بسيار آلوده است به طوريكه اغلب اهالي با مشكلات تنفسي روبرو هستند.
پسر بچه اي كه در نزديكي ما ايستاده و به صحبتهاي ما گوش مي دهد مي گويد: آن روزي من كنارتلمبه كبريت زدم ، يك مرتبه آتش گرفت . چند تا درخت هم آن طرف تر سوخته اند.
حاج قربان ادامه مي دهد: اين وضعيت براي اهالي روستا خيلي خطرناك است به دليل نزديك مخازن به خانه هاي روستا تنها يك شعله كوچك براي انفجاري بزرگ كافي است اين درحالي است كه به طور استاندارد در اطراف روستا تا شعاع 5 كيلومتري نبايد هيچ مخزني احداث شود.
به همراه عضو شوراي اسلامي اسماعيل آباد به يكي از كارگاههاي رنگريزي پارچه مي رويم تا از نزديك آبي را كه با آن كار مي كنند ، ببينيم . مسئول كارگاه مي گويد: ما باتلمبه از چاه آب مي كشيم ، اما اين آب به همراه نفت است. بعضي وقتها آنچنان به نفت الوده شده كه بر روي پارچه تاثير مي گذارد و كار را خراب مي كند.
او بايك ظرف مقداري از آب را به گوشه اي مي ريزد و آتش مي زند و شعله هاي آتش تا دقايقي زبانه مي كشند و وحشتي را كه اين مردم با آن خو گرفته اند،درذهن خسته شان تداعي مي كند. كمي آن سوتر زنان روستا جمع شده اند تا بلكه از سختيها و مشكلاتشان براي هزارمين بار بگويند اين اميد كه لااقل اين بارنتيجه اي بگيرند.
يكي از زنان روستا با اشاره به عمارت مخربهاي كه درست در مركز روستا قرار گرفته مي گويد: مشكل ما فقط آب وهواي آلوده نيست . علاوه بر آب و هواي الوده شما به انبوه زباله هايي كه دراين خرابه ريخته شده و كسي هم اقدام به جمع آوري آنهانمي كند ،نگاهي بيندازيد .
وي درادامه مي گويد: همين چند روز پيش يكي از موشهاي فاضلاب دست فرزندم را گاز گرفت وهنوز هم جاي زخم آن بر دست فرزندم باقي است . در انتها به همراه محمد حاج قربان به زمينهاي كشاورزي منطقه نيز سري مي زنيم.
وي با اشاره به نهر فاضلاب كه لبريز زباله است ،مي گويد: درحال حاضر چون آب قنات و چاهها بلااستفاده است ، به ناچار براي كشاورزي از آب فاضلاب استفاده مي كنيم. اين آبها سبزيجات ما را سيراب مي كنند.
اسماعيل آباد را درحالي ترك مي كنم كه غمي سنگين قلبم رامي فشارد. در مسير بازگشت به سخنان وزير رفاه مي انديشم : " بايد همه مردم از رفاه نسبي برخوردار شوند."
نظر شما