به گزارش خبرنگار مهر، نهمین نشست دیدار با اهل قلم با حضور ناهید طباطبایی، شب گذشته شنبه 21 آبان با حضور این نویسنده و مخاطبانش در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.
طباطبایی در ابتدای این برنامه گفت: خانواده من افرادی فرهنگی بودند. پدرم با اینکه دندانپزشک بود، به تئاتر و ادبیات علاقه خاصی داشت. از کودکی با تعداد زیادی از افراد فرهنگی و هنری آشنا شدم. معلمهای خوبی هم داشتم و در مدرسه همیشه انشاهایم نمرههای خوب میگرفت. گاهی 4 انشای مختلف با یک موضوع برای بچههای کلاس مینوشتم. فکر نمیکردم این راه را دنبال کنم چون همیشه نویسندگی را یک مورد فرعی میدانستم و فکر میکردم هدفم چیز دیگری است.
وی افزود: درسخوان هم نبودم. این شد که وقتی دیپلم گرفتم فهمیدم اصل همان نویسندگی است که آن را در حاشیه قرار داده بودم. بنابراین رشته ادبیات دراماتیک و نمایشنامهنویسی را انتخاب کردم. مدتی در ادارهای کار میکردم که باعث شد از آقای محمد مختاری چیزهای زیادی را بیاموزم. اولین کتابم را خودم چاپ کردم و دومین را به نشر چشمه سپردم. به همین ترتیب کار کردم تا به وضع امروز رسیدم.
این نویسنده درباره روند ترجمه کتابهای ایرانی در خارج از کشور گفت: این موضوع روند خاصی نداشته است و به نوعی، غافلگیری است. مثلا یکی از دوستانم یک بار با من تماس تلفنی گرفت و گفت کتاب «جامه دران» به ایتالیایی ترجمه شده است. راستش خیلی خوشحال و به اصطلاح سورپرایز شدم ولی با خود فکر کردم یعنی چه؟ این کتاب برای من است. آیا نباید به من اطلاع میدادند؟ دلیل این موضوع رعایت نشدن کپیرایت است.
طباطبایی ادامه داد: بعد از این موضوع من را به ایتالیا دعوت کردند. مردم ایتالیا اصلا شناخت درستی از ما ندارند. آنها فکر میکردند ما عرب هستیم. از من از رفت و آمد شترها در ایران صحبت میکردند و فکر میکردند در چادر زندگی میکنیم یا اگر زنان روسری قرمز سرشان باشد، یک فاجعه در ایران رخ داده است. اما نسل جوانشان ارتباط خیلی خوبی با کتابها برقرار کردند. حتی از این جوانها با معملش که علیه کتابم جبهه گرفته بود، دعوا کرد.
نویسنده رمان «چهلسالگی» درباره ترجمه گفت: به نظرم ترجمه خیلی مفید است. چون ما سطح بالاتری نسبت به دیگر کشورها مانند ایتالیا در ادبیات داریم. چون خیلی فشرده چند نوع زندگی را در انقلاب، جنگ و ... با هم تجربه کردهایم. ترجمه کار سختی است. به نظرم مترجم باید بتواند از هر دو زبان مبدا و مقصد ترجمه کند. فکر کنم در ایران حدود 5 نفر باشند که این کار را به خوبی بشناسند.
وی درباره اقتباس سینمایی از آثار ادبی گفت: اقتباس از آثار ادبی برای فیلم، یک کار مرسوم در همه کشورهاست. از برخی آثار 10 ها بار اقتباس میشود. در ایران هم قبل از انقلاب در سینما، آثار اقتباسی خوبی تولید شدند. فیلمهای بیتا، گاو، آرامش در میان دیگران، یا سریال دایی جان ناپلئون و ... فیلمهایی بودند که هم مردم و هم صاحبان اثر از آنها راضی بودند. چون معمولا صاحب اثر، طی فرایند تولید فیلم اقتباسی راضی، نخواهد شد. بعد از انقلاب، گرایش به ساخت آثار اقتباسی کمتر شد چون بیشتر داستان کوتاه نوشته شد که این موضوع هم به دلایل اجتماعی خاص خودش بر میگردد.
طباطبایی افزود: اولین کاری که میخواستم برای سینما بنویسم، زندان زنان بود که اواسط کار احساس کردم، میخواهند من را کنار بگذارند. در کارهای اقتباسی کارگردان ایرانی، نویسنده اثر را کنار میگذارد. علیرغم تمام قرارهایی که در فیلم چهلسالگی داشتیم، تا آخر نمیدانستم چه میخواهد روی پرده پخش بشود. به نظرم هنوز میشود یک چهلسالگی دیگر ساخت. در ایران بین کارگردان و نویسنده یک واسطه به نام فیلمنامهنویس وجود دارد. اما در کشورهای دیگر کارگردان و نویسنده کتاب با هم فیلمنامه را مینویسند یا حتی این کار گروهی انجام میشود که یکی دیالوگها را مینویسد، یکی فضاسازی میکند، یکی شخصیتپردازی میکند و ...
این مترجم ادامه داد: تاثیر ساخت فیلم «چهلسالگی» بر کتاب این بود که باعث شد 7 نوبت دیگر چاپ بخورد و دیگر این که موجب تلفنهای زیادی به من شد که مرتب میگفتند کتاب بهتر از فیلم بود. یک کتاب در کشور ما اگر خیلی شانس داشته باشد در یک نوبت 3 هزار نسخه چاپ میشود اما وقتی تبدیل به فیلم میشود، عده بیشتری آن را میبینند.
نویسنده کتاب «رکسانا نیستم اگر...» در پاسخ به پرسش یکی از حضار درباره جوایز ادبی گفت: اگر قرار باشد کار اولم جایزه بگیرد، برای کارهای بعدی فلج میشوم. چون معلوم نیست که کتاب بعدی را باید چگونه بنویسم تا موفق شود. در ضمن این موضوع یک نوع اعتماد به نفس کاذب هم به همراه میآورد و بعضی اوقات جشنوارهها مواردی در پشت پردهشان دارند که خیلی هم ادبی نیست. جایزه برای این که فرد برنده چند روز خوشحال باشد، خوب است اما بعد از آن باید به سر کار برگردد.
طباطبایی در پایان در پاسخ به سوالی درباره محمود دولتآبادی گفت: ایشان استاد من بوده است. فکر نمیکنم هیچ کس به اندازه آقای دولتآبادی درباره ادبیات و رماننویسی مصمم باشد. با این حال میبینیم که امروز افرادی را بزرگ میکنند که یک هزارم زحمتهای ایشان را نکشیدهاند.
نظر شما