اين شاعر و نويسنده درسه سالگي ، شاهد جدايي پدر ومادرش ازيكديگر بود ، پس به ناچار، همراه با برادرش بايلي به استامپس رفت تا نزد مادر بزرگش زندگي كنند.
اين گزارش حاكي است كه وي با كتاب " من مي دانم كه چرا پرنده هاي قفسي آوازمي خوانند ... " به شهرت رسيد ، كتاب فوق الذكر، نخستين اثرادبي اوست كه به نوعي به شرح حال زندگي خودش پرداخته است ونام آن را ازكتاب دلسوزي پل لارنس - شاعرسياه پوست ديگري الهام مي گيرد. او نامزد دريافت جايزه ي پوليتزر در سال 1972 شد ، همچنين دكتراهاي افتخاري بسياري از دانشگاههاي مختلف دريافت كرد ، نيزجايزه ي مطبوعاتي خانه ي زنان درسال 1976 به اين شاعرو نويسنده اهدا شده است ، آنجلو به چندين زبان ؛ مانند انگليسي ، فرانسوي ، آفريقايي و ... تسلط دارد .
شعري از مايا آنجلو
عشق نيست ؟
قابله ها و
كفن ها
خوب مي دانند
كه زايش دشوار است
و مرگ ، فرومايه است
و زندگي تنها آزموني در اين ميانه است
چرا با شكايت و غرولند
سفر مي كنيم
چون هياهويي
در دل ستارگان ؟
آيا بعدي گم شده است ؟
بعد گمشده عشق نيست ؟
***
معرفي آثار :
مي دانم كه چرا پرنده هاي قفسي آواز مي خوانند 1975
به نام من گرد هم آييم 1974
خواندن رقصيدن و مانند كريسمس شاد بودن 1976
و قلب يك زن 1981
همه افراد بشر به كفشهاي سفر محتاجند 1986
آواز بر شده بر گردون2002
اشعار
مجموعهكامل اشعارمايا آنجلو 1994
راهبه چرا نمي خواني؟ 1983
هنوز مي توانم برخيزم 1978
خدايا ! بالهاي من زخمي است 1975
جرعه اي نوشيدني خنكم بدهيد دارم مي ميرم 1971
نمايشنامه
هنوز مي توانم برخيزم 1976
آژاكس1974
كمترينشان 1966
كاباره آزادي 1960
مقالات
حتي اختران هم تنها به نظر مي رسند 1998
نظر شما