پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۱۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۱۴

گلایه‌های یک نویسنده غیرتهرانی از چاپ اثرش با هزینه شخصی

گلایه‌های یک نویسنده غیرتهرانی از چاپ اثرش با هزینه شخصی

ایوب بهرام نویسنده و شاعر خوزستانی است که این روزها بعد از هفت سال داستان‌نویسی با دست خالی و پس از چاپ کتابش با هزینه شخصی در تدارک فروش این کتاب بر آمده است.

به گزارش خبرنگار مهر، ایوب بهرام نویسنده و معلم اهوازی است که نزدیک به دو دهه است در کنار تدریس به حوزه شعر فعالیت دارد و طی این مدت با هفته‌نامه‌های محلی استان خوزستان از قبیل فجر، کارون، فرهنگ و نور خوزستان همکاری داشته است و این روزها حکایت انتشار نخستین مجموعه داستان وی نیز ماجرای غم‌انگیزی را طی می‌کند.

بهرام در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به این موضوع می‌گوید: شعر نخستین فعالیت ادبی جدی من بود. شاید برای دلم اول شعر می‌گفتم، اما رفته رفته جدی‌تر شد. در همه آن دوران نیز فکر می‌کردم که شعر ارضایم نمی‌کند. دست و پایم را بسته و خلاصه آن چیزی نیست که من بخواهم با آن فکر و نگاهم را منتقل کنم و همین شد که شروع کردم به داستان نویسی.

صدای بهرام همچنان از پشت تلفن حاکی از حضورش در فضای مدرسه است. صدایش با شلوغی صدای کودکان و نوجوانانی که شاید هر کدام روزی مثل او شوند، آمیخته می‌شود: از سال 83 شروع کردم به داستان‌نویسی. داستان‌ها را هم گاهی در نشریات محلی منتشر می‌کردم، اما رویایی داشتم و آن داشتن کتاب بود؛ تا اینکه تابستان امسال بالاخره کتاب را به ناشر سپردم.

بهرام ادامه می‌دهد: ناشرم اسمش «معتبر» است، اما خیلی ساده به من گفت: من هزینه نمی‌کنم. کتاب را با یک میلیون و 200 هزار تومان پول شخصی خودم برای انتشار به او سپردم. پنج ماهی گذشت و خبر رسید که چاپ شده و حالا باز می‌شنوم که اگر به فکر بازگشت سرمایه هستم، باید خودم دست به کار فروش آن هم بشوم.

بهرام ادامه داد: هفته گذشته در کتابخانه جعفری، محمدی و افق طلایی برای کتاب جلسه رونمایی گذاشتم. چند نسخه‌ای هم به دوستان دادم تا به تهران بیاورند، اما خب می‌دانم که بی‌نتیجه است. با اینکه کتاب مناسب سن نوجوان به بالاست، اما خودم از جنبه مادی‌اش دل کنده‌ام.

نویسنده در ادامه کمی هم درد دل می‌کند و صمیمانه از آن سوی خط تلفن می‌گوید: ای آقا! هم من و هم شما می‌دانیم که کتابخوان این روزها پیدا نمی‌شود. من هم با دانستن همین موضوع تنها به خاطر علاقه‌ام کتاب را منتشر کردم. الان هم می‌دانم که آخر ماجرا چیست. بعضی نسخه‌ها را هدیه می‌دهم و برخی را هدیه می‌گیرند! گاهی هم کسی پیدا می‌شود که برای خواندن کتاب آن را برای دلخوشی من بخرد، اما من خودم معلم هستم. می‌دانم ماجرا چیست.

کد خبر 1475593

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha