از " نيـــــل " تا زمـــان
من از سال 1344درخدمت هركسي كه با كتاب ، كتابت ، مولف و ناشر سر و كارداشته بوده و هستم . كارم را سال 1344درانتشارات « نيل » شروع كردم ودوسال آنجا بودم . انتشارات « نيل » درآن سالها از معتبرترين وقديمي ترين ناشران ايراني بود. اكثرنويسندگان ، مترجمان وشاعران ، كتابهايشان را به انتشارات « نيل » مي دادند ؛ رضاسيد حسيني، احمد شاملو، منوچهر آتشي، فريدون مشيري ، نصرت رحماني، آيتي وبسياري از مترجمان ، نويسندگان وشاعران آن روز، كتاب هايشان در نشر« نيل » منتشر مي شد. « نيل » ناشري بود كه خواننده با اسم او آشنا بود واطمينان داشت كتابي كه با اسم انتشارات « نيل » منتشرمي شود، درست انتخاب ، ويراش ، آماده سازي وچاپ شده است .
پس از آن در سال 1346 وارد انتشارات « زمان » شدم وتا سال 1363- چيزي در حدود هفده سال - در اين موسسه حضور داشتم. انتشارات « زمان » در آن سالها هم سنگ انتشارات « نيل » يا بالاتر از آن بود.و بسياري از كساني كه كتابهايشان را انتشارات « نيل » مي دادند بعدها با انتشارات « زمان » مشغول كار شدند. محمد علي سپانلو، غلامحسين ساعدي ، بهرام صادقي احمد مير علايي ، ابوالحسن نجفي ، اسماعيل شاهرودي وبسياري از نويسندگان ، مترجمان وشاعران مطرح آن روزگار آثارشان در انتشارات « زمان » منتشر مي شد.
مكان انتشارات « زمان » در خيابان نادري بود واز سال 1354به خيابان انقلاب ومقابل دانشگاه تهران نقل مكان كرد وبعد از اين جابجايي مديريت داخلي انتشارات «زمان» را برعهده گرفتم ، مسوليت فروش هم برعهده من بود. محيط انتشارات «زمان» براي من حكم دانشگاه را داشت وهفده سالي را كه من دراين انتشارات بودم اگر به دانشگاه رفته بودم ، تا اين اندازه كسب دانش نمي كردم ؛ براي اينكه هر كتابي كه به اين ناشر سپرده مي شد براي چاپ بررسي مي شد كه ترجمه اش خوب است يا نه ، كتاب قابل ارائه است ؟ وخلاصه مفصل بر روي يك كتاب بررسي صورت مي گرفت و درنهايت با لحاظ همه اين موارد كتاب به دست چاپ سپرده مي شد.
وي در ادامه گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر؛ افزود : غالبا كارم اين بود كه ، وقتي كه استاداني چون سيد حسيني ، ميرعلايي ، آل رسول(مدير نشر زمان) ، ابوالحسن نجفي وديگران راجع به ترجمه يك كتاب يا مجموعه شعر صحبت مي كردند شنونده بودم وفكر مي كردم اينجا كلاس درس است وايشان هم اساتيد من هستند واز ايشان مي آموختم وهرگز اين دوران را فراموش نمي كنم . فكر مي كنم آنچه امروز مي دانم از آن دوران در من ته نشين شده است ، من سعي كرده ام كه به بار بنشينم و بياموزم .
تعامل فرهنگي ميان ناشر و مولف
درگذشته يك اصل هميشه در كار نشر وجود داشت واين بود كه اگر نويسنده ، شاعر يا مترجمي مي خواست كتابش را به ناشري بدهد ، بايد خودش را به آن حدي مي رساند كه كارش را به ناشري مثل « زمان » بسپارد.
وي تصريح كرد : نويسنده ، وقتي سراغ ناشر هاي حرفه اي مي رفت مي دانست كه اين ناشر با لحاظ يك سري مقررات و موازين (داخلي ) دست به انتشاريك كتاب مي زند. در آن زمان بيشتر نويسندگان ، مترجمان ومولفان بودند كه به سراغ ناشران مي رفتند وكم پيش مي آمد كه ناشري سراغ نويسنده اي برود، نه مثل امروز كه يك ناشر تا مي بيند نويسنده اي كتابهاي پرفروش داردسريع به سراغ اومي رود واز او كتاب مي خواهند ، قبلا" اصلا" اينگونه نبود . روابط ناشر ومولف به گونه اي بود كه نويسنده يا شاعر، وقتي بايك انتشارات كار مي كرد هميشه كتابهايش را به همان ناشر مي داد ، در مواردي اگر اتفاقي مي افتاد ياناشر ديگري پيشنهاد كار مي داد يا خودش مايل بود كتابش را به ناشر ديگري بدهد آن يك بحث ديگري است . ارتباطي كه بين ناشران ونويسندگان وجود داشت بسيار صميمانه بود وارتباط به گونه اي بود كه هر دوطرف به هم احترام مي گذاشتند . اگر قراربود نويسنده اي كتابش را به ناشرديگري بدهد ، ناشر دوم حتما با كسي كه اولين بار كتاب را چاپ كرده ، تماس واز او اجازه ي اين كار را مي گرفت ؛ با ناشر قبلي تماس مي گرفت ومي گفت كه فلان نويسنده شما كتابي را كه شما چاپ كرده ايد ، پيش من آورده است ، من مي توانم آن را چاپ كنم يا نه؟ وتا اين اندازه ميان خود ناشران هم تعامل فرهنگي وجود داشت.
نظر شما