به گزارش خبرگزاری مهر،امیل بریه (۱۸۷۶ - ۱۹۵۲) از فیلسوفان و تاریخ دانان برجستهی فلسفه غرب همواره در تلاش بود تا یکی ازجامعترین و مستندترین مجموعههای "تاریخ فلسفه" غرب را جمع آوری کند و با استناد به پیشینهی اندیشهی کهن غرب، تحقیقات خود را بر فلسفهی یونانی (به ویژه فلسفه رواقی و نوافلاطونی) متمرکز سازد تا بدین وسیله موضوعات تاریخمدار و سنت فلسفهی غرب را بر خاستگاهی تاریخی- انتقادی تبیین کند.
البته به اذعان بسیاری از اهالی اندیشه غرب، مجموعهی تاریخ فلسفهی بریه توانسته جایگاه فلسفهی آکادمیک فرانسه را در خانوادهی فلسفه قارهای و تحلیلی تثبیت کرده و به همراه تاریخ فلسفه کاپلستون و راسل دانشآموختگان فلسفه را در بازخوانی تاریخ اندیشه غرب حمایت کند.
"تاریخ فلسفه" بریه در دو بخش مجزا تالیف شده که بخش اول آن در سه مجلد دورهی یونانی، دورهی انتشار فرهنگ یونانی و دورهی رومی، قرون وسطی و دورهی تجدد چاپ شده است. بخش دوم آن با تمرکز بر تاریخ فلسفهی جدید، مشتمل بر چهار مجلد تاریخ فلسفه قرن هفدهم، قرن هجدهم، قرن نوزدهم (نظامهای فکری ۱۸۰۰ تا ۱۸۵۰) و قرن نوزدهم (دورهی نظامهای پس از ۱۸۵۰) و قرن بیستم است.
بخشهای هفتگانهی مذکور با دو ضمیمهی "فلسفه شرق" و "فلسفه بیزانس" که دوستان بریه تالیف کردند، تکمیل شد و بدین ترتیب یکی از مهمترین آثار تاریخ فلسفهی عمومی به زبان فرانسوی منتشر شد. برگردان فارسی چهار جلد نخست از مجموعهی مزبور را علی مرادی داوودی، دکتر یحیی مهدوی و اسماعیل سعادت چاپ کردهاند. ترجمهی اخیر از جلد پنجم (قرن هجدهم) که اسماعیل سعادت آن را ترجمه کرده با موضوعات طرح شده در جلد ششم تاریخ فلسفه کاپلستون نزدیکی دارد با این تفاوت که کاپلستون تمرکز خود را بیشتر بر کانت متمرکز کرده بود و بریه درپی تبیین شرح مبسوط تری از فلسفه قرن هجدهم بود.
تاریخ فلسفه قرن هجدهم در پانزده فصل به آرا و نظریات نیوتن، لاک، بوفیه، بارکلی، لایب نیتس، مونتسکیو، کندیاک، اسمیت، وووْنگ، ولتر، روسو و کانت میپردازد و با بررسی و بازخوانی آرای خداشناسی و اخلاق مبتنی بر احساس درونی و همچنین با بررسی نظریههای نقد تشکیکی هیوم در دورهی مکتب اصالت احساس، دوام عقلی مذهبی و نظریه احساس در دوران ماقبل رومانتیسم، بخش پنجم مجموعه مزبور را تکمیل میکند. به زعم بریه، به رغم اینکه حیات فکری قرن هجدهم در تردد میان ساختارهای فکری و تاثیرگذار الهیاتی لایبنیتس، مالبرانش، اسپینوزا و بر محوریت نظام حیرت انگیز دورانی فلسفه شلینگ و هگل بنا شده بود اما تمثیلی از دوران بازیافت گذشته را برای اهالی اندیشه غرب ترسیم میکرد.
از این رو بسیاری از تاریخ دانان فلسفه نسبت به قرن هجدهم اهمیت چندانی قائل نبودند و در این دوره تنها به مکاتب فلسفه بارکلی، هیوم و کانت اکتفا کردهاند. لذا به زعم بسیاری از مورخان، تنها خاستگاه مهم قرن هجدهم، انحطاط و فروپاشی پیوستهی ساختارهای بنیادین فلسفهی پیشین بود که سعی کرد تا دوگانهانگاری فلسفهی طبیعت و فلسفه روح و ذهن را به واسطهی فلسفه دکارتی، حل کند. بریه در جلد پنجم از مجموعه هفتگانهی تاریخ فلسفهاش کوشید تا بر این مساله و نزاع حاکم فایق آید.
نظر شما