به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد رمان «ظلمات» نوشته محمدعلی علومی، عصر دیروز پنجشنبه 8 دی با حضور حسن محمودی، فرحناز علیزاده و نویسنده اثر در فرهنگسرای اخلاق برگزار شد.
محمودی در این برنامه گفت: فارغ از همه ویژگیهایی که این رمان دارد، باید یک بحث را دربارهاش مطرح کنیم و آن بومینویسی در ادبیات داستانی است. آیا میتوان روی این کار صرفا یک برچسب بومی زد؟ یک بحث انحرافی در سالهای اخیر در زمینه ادبیات بومی مطرح بوده است و آن آوردن یک سری اصطلاحات بومی و جغرافیایی در داستان است. به همین دلیل هم اغلب داستاننویسانی که بومینویس نامیده میشوند، اثر ماندگاری در این زمینه ندارند.
وی افزود: این که میگویم این داستانها در اقلیت قرار میگیرند، به این دلیل است که عناصر داستان در این آثار در اقلیت است و خواننده باید به خود زحمت بدهد و یک سری اصطلاحات و اسامی به خصوص را بخواند. دوستانی هم که بر این نوع بومینویسی تعهد دارند، میگویند ما را تحویل نمیگیرند و نسبت به ادبیات شهری مظلوم هستیم. اما کتاب «ظلمات» سند خوبی بر این مدعی است که اگر یک داستان بومی به گونه صحیح نوشته شود، میتواند ماندگار شود.
نویسنده «قصههای آبی» گفت: در شاهکارهای ادبی جهان هم میبینیم که مخاطبان مجذوب نوشتهای میشوند که یک جغرافیای خاص را در بر میگیرد. حالا این جغرافیا یا ساخته ذهن نویسنده است و یا یک جغرافیای مستند است. بنابراین همه ما میتوانیم به شهادت رمانی که محمدعلی علومی نوشته است، در این زمینه رمانی ماندگار بنویسیم. من وقتی «ظلمات» را میخوانم، اصلا فکر نمیکنم که برای آن دسته از مردم بم است که امروز دیگر نیستند. یا احساس نمیکنم که قرار است مناسبات کویر را بشناسم.
محمودی ادامه داد: مهم این است که وقتی خواندن کتاب را آغاز میکنم، با یک سری شخصیت آشنا میشوم و یک داستان پیش روی من است. «ظلمات» قبل از این که یک نقشه توریستی به من بدهد، من را با پیشینه فرهنگی خودم آشنا میکند. آن بخشی هم از اثر که متاثر از جهان اسطورهای است، بخشی از فرهنگ مکتوب کهن ما را از شاهنامه تا دیگر اساطیر و بخشی هم از باروهای مردمی را به ما نشان میدهد.
این منتقد گفت: آدمهای داستان هم کسانی نیستند که برای هزار سال پیش باشند. افرادی هستند که اگر مقداری از تهران بیرون بروید، میتوانید با آنها روبرو بشوید. علومی داستانی را دستمایه رمانش قرار داده است که سندیت دارد و در برههای از تاریخ کشورمان اتفاق افتاده است ولی کار علومی را باید از سندسازی جدا کرد. این رمان هم ماندگاری دارد و هم اینکه اگر متعلق به هر اقلیمی باشی، میتوانی آن را بخوانی و با آن ارتباط برقرار کنی. برخلاف برخی اقیلمینویسهای امروز که روی گویشها و اصطلاحات تمرکز دارند.
محمودی در بخش دیگری از این نشست گفت: هر متنی هنگام نوشته شدن، قراردادهایی را رعایت میکند. اگر متنی به قراردادهایی که از اول نگارش آنها در نظر دارد پایبند باشد، متن موفقی است. یک نکته این که به نظرم نویسنده این کتاب بر سر انگیزه برخی روایتها تردید دارد و این یکی از نکات ضعف کتاب است. در ابتدای صحبت وقتی به ادبیات بومی اشاره کردم، منظورم این نبود که این رمان بومی است بلکه هدفم این بود که مشخصههای ادبیاتی را بگویم که بتواند از یک بوم یا اقلیم بگوید. به نظرم علومی از یک اقلیم و بوم خاص فاصله گرفته و ادامه دهنده راه آثاری مانند «هزار و یک شب» و یا آثار قصهگوی نظامی شده است.
نویسنده کتاب «از چهلسالگی میترسم» گفت: آقای علومی در پایان کتاب یک یادداشت نوشته است که ای کاش آن را ننوشته بود و موارد نقد به آن وارد است. در کل اگر به قول میلان کوندرا بپذیریم که داستان یک کشف و شهود است، من مخاطب با متن این داستان که آقای علومی در مقابلم میگذارد به یک کشف و شهود در جهان هستی میرسم.
نظر شما