به گزارش خبرنگارگروه دين و انديشه "مهر" دكتر غلامرضا اعواني، رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، در نشست موسسه گفت و گوي اديان درباره "منطق ايمانيان، منطق اهل ايمان" سخن گفت.
وي در ابتداي سخنان خود با ذكر شعري از شيخ بهايي كه ميگويد: چند خواني منطق يونانيان / منطق ايمانيان را هم بخوان، گفت: عدهاي منطق يونانيان و منطق ايمانيان را در برابر هم قرار ميدهند و آن دو را قابل جمع نميدانند و ميگويند اين دو با هم متناقض اند. عده ديگر برعكس، معتقدند اين دو منطق با هم تناقض ندارند و قابل جمع هستند. با تأملي در اين شعر به نظر ميرسد شيخ بهايي نيز آن دو را قابل جمع ميداند، اما با تأملي ديگر دانسته ميشود كه او اين دو را در برابر هم قرار داده است، زيرا در مصرع اول بيان ميكند كه تا چه اندازه ميخواهي منطق يونانيان را بخواني و بعد توصيه ميكند كه منطق ايمانيان را هم بخوان. به نظر ميرسد در اين شعر مقداري ايهام وجود دارد.
دكتر اعواني در ادامه سخنان خود با اشاره به اين حقيقت كه ميان فرهنگ يوناني با اديان ابراهيمي هميشه تقابل وجود داشته است، دليل آن را اين نكته دانست كه خاستگاه هر دو آنها در يك حوزه مديترانهاي واقع شده است.
وي سپس به اين نكته اشاره كرد كه وجود اين تقابل باعث پيدايش كلام شد و نيز فرهنگ يونانيمآب از طريق تمدن يهود، مسيحي و اسلامي رشد پيدا كرد و ادامه حيات داد.
استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي گفت : ژيلسون در پاسخ به كساني كه دين و ايمان را در برابر عقل قرار ميدهند، اين سوال را مطرح ميكند كه آيا دين محض عمل است، يا نظر هم ميتواند در آن دخالت داشته باشد و افزود: البته ژيلسون با اين نظر كه دين محض عمل و منافي با نظر است، مخالف است.
ژيلسون ميگويد: كساني كه ميگويند دين مسيح در اوائل تاريخ خود هرگز جنبه نظري نداشته چه قصدي از اين سخن دارند؟ مسيحيت را به صورتي كه اينان ادعا ميكنند ـ كه گويي آيين محض عمل بوده و با هر گونه بحث نظري منافات دارد ـ در كجا ميتوان يافت.
دكتر اعواني گفت : طبق اين ديدگاه نظر كردن در ذات دين است و ما نميتوانيم دين را از فكر و نظر خالي كنيم، اما اين گرايش در همه اديان ابراهيمي وجود دارد و كمتر در اديان غيرابراهيمي مثل زرتشت و اديان هندي كه در آنها دين عين خرد است و در برابر خرد قرار نميگيرد، ديده شده است.
رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران سپس با مقايسه آراي ترتوليان، متفكر و متكلم مسيحي با آنسلم قديس، متفكر قرن دهم ميلادي گفت : ترتوليان ميگويد من ايمان دارم، زيرا ايمان داشتن بيمعني و محال است. يعني لازم نيست من بفهمم به چه چيزي ايمان ميآورم. همان صرف ايمان داشتن كافي است. در مقابل او، آنسلم قديس مسئله ايمان را با فهم ارتباط ميدهد و ميگويد ايمان وقتي ايمان است كه در آن فهم باشد. ايمان آغاز است و پايان آن مؤدي به فهم دين ميشود. ايمان حقايقي است كه بايد آن را مورد فهم قرار داد و اين حقايق از طريق وحي در اختيار ما قرار گرفته است.
اعواني افزود: از نظر آنسلم ايمان متقدم بر فهم است، يعني ما نخست بايد ايمان بياوريم تا بفهميم. ايمان آوردن حقايقي را در دسترس ما قرار ميدهد كه بدون آن اين حقايق قابل فهم نيست.
دكتر اعواني گفت : منطق ايمان با فهم دين ارتباط دارد. نميشود از منطق ايمان صحبت كنيم، بدون اين كه از فهم دين سخني به ميان آوريم، زيرا از حكمت الهي به دور است كه چيزي را بر ما تحميل كند كه قابل فهم نيست. به علاوه عقل و خرد انسان برترين قوه ادراكي اوست و خداوند قوه اي بالاتر و برتر از فهم در انسان ايجاد نكرده است. پس به نظر نميرسد كه اين قوه برتر در دين معطل بماند. بنابراين دين فهم و اساس فهم است.
اين استاد دانشگاه سپس با توسل به آراي غزالي، متفكر و عارف اسلامي به طرح اين سوال پرداخت كه چطور ميتوانيم ادعا كنيم به فهم دين نائل آمدهايم، چه روشي براي فهم دين وجود دارد، چه كساني در جست وجوي فهم دين هستند و راه رسيدن به حقيقت دين كدام است؟
وي سپس افزود: غزالي از چهار طايفه متكلمان كه خود را صاحب رأي و نظر در دين ميدانند؛ باطنيه كه دعوت پنهاني ميكردند؛ فيلسوفان كه از طريق منطق و برهان به حقيقت ميرسند و بالاخره عرفا (يا صوفيه) كه خود را خاصان حضرت حق ميدانند و مدعي مشاهده و مكاشفه حقايق هستند، نام ميبرد و ميگويد وجود متكلمان در هر ديني براي دفاع از آن دين و پيراستن آن از شكوك و شبهات لازم است، اما منطق ايمان و حقيقت نزد آنها نيست، زيرا از يقينيات استفاده نميكنند، بلكه به مشهورات و مسلمات متوسل ميشوند و طالب حقيقت دين نيستند.
استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي گفت : از نظر غزالي فيلسوفان نيز حقيقت و منطق ايمان را نزد خود ندارند و او برخي از آنها را زنديق ميداند، برخي را طبايعه ميداند كه نفس را فاني ميدانند و به خلود نفس قائل نيستند، بنابراين با اين كه قائل به خالق هستند، معاد را باور ندارند. وي درباره الهيون ميگويد درست است كه آنها به حقيقت رسيدهاند، اما بقاياي كفر و زندق هم در آنها ديده ميشود.غزالي ميگويد در ميان طوايفي كه درباره آنها تحقيق كردهام، عرفا تنها طايفه اهل حقيقت هستند و ميتوان از طريق عرفان به حقيقت رسيد.
رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران گفت : دليل غزالي بر اين مدعا اين است كه علومي مانند كلام و فلسفه از بيرون به دين نگاه ميكنند، نه از درون، اما عرفان تنها مكتبي است كه به تعبير او اهل تحقيق اند و دين در آنها متحقق شده و معرفتي كه به يك عارف دست ميدهد، معرفت تصوري، تصديقي و مفهومي نيست؛ عرفان حاصل ايمان يقيني به خداوند است. غزالي ميگويد من به يقين دانستم كه طايفه عرفا سالك طريق حقند و سيرت آنها بهترين سيرتهاست، راه آنها بهترين راه و خوي آنان پاكيزه ترين خويهاست.
دكتر اعواني در پايان سخنان خود اين سوال را مطرح كرد كه آيا فهم دين با مباني مدرنيته سازگار است؟ آيا ما ميتوانيم با عقل مدرن، مثلاً با عقل هيوم و يا كانت دين را فهم كنيم؟ و گفت : در اين مجال قصد پاسخ گفتن به اين سوال را ندارد.
نظر شما