پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۱۷ دی ۱۳۹۰، ۸:۴۴

سپانلو: وقتی ترجمه خوبی از اثری هست، نیازی به ترجمه مجدد نیست

سپانلو: وقتی ترجمه خوبی از اثری هست، نیازی به ترجمه مجدد نیست

محمدعلی سپانلو در نشست نکوداشت محمد بهارلو گفت: چرا ترجمه‌های خوب دوباره ترجمه می‌شود؟ یکی از ترجمه‌های جدید از داستان‌های همینگوی، 3 فعل پشت سر هم داشت. چرا «پیرمرد و دریا» دوباره ترجمه می‌شود؛ وقتی نجف دریابندری آن را ترجمه کرده است؟

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «عصری با محمد بهارلو» برای رونمایی از چاپ دوم رمان «بانوی لیل» و نکوداشت محمد بهارلو، نویسنده این اثر، پنجشنبه 15 دی با حضور محمود دولت‌آبادی، محمدعلی سپانلو، جواد مجابی، محمد جعفری قنواتی، محمود معتقدی، اسدالله امرایی، سعید عقیقی، یحیی ساسانی، سیروس نفیسی، محسن فرجی و علاقه‌مندان به ادبیات در کتابسرای روشن برگزار شد.

بهارلو در ابتدای این نشست با تشکر از حاضران گفت: وقتی پیشنهاد برگزاری این جلسه مطرح شد، بعید می‌دانستم دوستان فرصت کنند و در آن شرکت کنند؛ مخصوصاً با وجود آلودگی هوا و ترافیک سنگین تهران. از همه دوستان برای شرکت در این جلسه قدردانی می‌کنم.

در ادامه سپانلو به سخنرانی پرداخت و در ابتدای سخنرانی‌اش، هنگامی که دسته‌گل تقدیمی به بهارلو را از مقابلش برمی‌داشتند، گفت: گل به این زیبایی هم در این روزگار مزاحم است.

وی گفت: نزدیک شدن به آثار نویسنده‌ای که چند دهه سابقه کار داشته است، مشکل است. به ویژه که این نویسنده در ابعاد چندگانه فعال بوده و می‌توان از مناظر گوناگون به کارش نگاه کرد و انواع تقرب‌ها را به آثارش داشت. به عنوان مثال نقدهای تاریخی، جغرافیایی، روانشناختی، دانشگاهی و ... همه انواعی از تقرب هستند که می‌توان به آثار بهارلو جست. به نظرم بهترین شکلی که می‌توان با آثار بهارلو روبرو شد، نقد تفسیری است، ولی ترجیح می‌دهم به سبک خودم یعنی به صورت ذوقی با آن روبرو شوم.

این شاعر گفت: امروز صبح یادآوری ِ بجای اسدالله امرایی را در مطلبی می‌خواندم و به ذهنم رسید که یادآور شوم و بگویم که چرا ترجمه‌های خوب را دوباره ترجمه می‌کنید؟ یکی از ترجمه‌های جدید از داستان‌های همینگوی، 3 فعل پشت سر هم داشت. چرا «پیرمرد و دریا» دوباره ترجمه می‌شود وقتی که نجف دریابندری آن را ترجمه کرده است؟ ترجمه جدید «آن سوی رود میان درختان» همینگوی با کلی سانسور منتشر شده است. دلیل این امر چیست؛ وقتی پرویز داریوش یک ترجمه عالی از آن ارائه داده است؟ به نظرم چنین کاری، شرکت در یک جنایت است و به واقع یک جنایت ادبی محسوب می‌شود. اگر قرار است اثری قصابی بشود، حداقل به سراغ ترجمه آثاری برویم که تا به حال ترجمه نشده باشند.

سپانلو ادامه داد: امروز از آثار شکسپیر گرفته تا همینگوی در حال قصابی شدن هستند. چه کسی باید این موارد را گوشزد کند؟ این حرف‌ها را که من نباید بگویم. شما روزنامه‌نگارها باید بگویید. ادبیات یک احترامی دارد. نمی‌شود که مرتب این سطر را بردارید، آن پاراگراف را کم کنید. این کارها نیازی هم به آرتیست بازی ندارد.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت خطاب به محمد بهارلو گفت: ببینم بهارلو! چاپ دوم کتابت که با سانسور چاپ نشده است!

شاعر مجموعه «فیروزه در غبار» افزود: زمانی داستانی را از بهارلو خواندم که از فیلتر سخت هوشنگ گلشیری عبور کرده بود و «حکایت آن‌چه به آب رفت» نام داشت. این عنوان بعدها نام یک مجموعه داستان شد و بعد که آن مجموعه داستان را خواندم، متوجه شدم که بهارلو نویسنده‌ای دقیق و متعهد به کار خودش است. در آن مجموعه چند داستان بسیار خوب وجود داشت که یکی‌شان «سالی دو ماه» بود و درباره کارگرهای نفت بود. توصیه می‌کنم حتما آن را بخوانید؛ چون قصه‌ای است که همیشه می‌توان آن را خواند. ببخشید که من از لفظ قصه استفاده می‌کنم. چون هیچ تفاوتی میان قصه و داستان قائل نیستم.

این مترجم در ادامه گفت: قصه مفهوم کوتاه بودن را هم بهتر منتقل می‌کند. در گذشته وقتی مردمی سخنی با حاکمشان داشتند، مقابل کاخ او تجمع می‌کردند و خلاصه خواسته‌شان را روی کاغذی می‌نوشتند و آن را سر چوبی می‌زدند و بالا می‌گرفتند. به این کار قصه بردن می‌گفتند. این نام از آن زمان مانده است. بنابراین لفظ قصه کوتاه، اشتباه است. قصه در آثار آل احمد و ساعدی به جای Short Story یا داستان کوتاه به کار رفته است. من از لفظ قصه استفاده می‌کنم و پایش هم می‌ایستم. البته باید بگویم که قصه‌گویی با قصه‌نویسی فرق دارد و خوشبختانه رفیق ما بهارلو، قصه‌نویس خوبی هم هست.

سپانلو گفت: اگر کسی بتواند 10 داستان بنویسد که بتوان از آن‌ها لذت برد، در ادبیات ماندگار شوند و از زمان خود فراتر بروند، نویسنده موفقی است. به نظرم باید به یک ایده‌آل‌هایی در این زمینه قائل باشیم. ادبیات و هنر یک بخش الهامی دارند و یک بخش که باید در آن زحمت کشید. الهام آن است که بدون این که موجباتش فراهم باشد، به آن برسی. تخیل هم رسیدن به چیزهایی است که موجباتش فراهم نیست. تخیل مایه ادبیات است. می‌توان گفت در آثار بهارلو می‌توان هر دو جنبه را دید. یعنی هم جنبه الهام که متعلق به شعر و هنرهای شخصی‌تر است و هم جنبه عام که از تخیل نشات می‌گیرد.

مترجم کتاب «کودکی یک رئیس» افزود: تخیل کتابی در ذهن ماست، ولی در نقدهای معاصر ما خیلی کم دیده می‌شود. عیارهای نقد، باید محسوس باشند. نمی‌توان با چنین توجیهاتی که جزو ادبیات نیست، با یک اثر روبرو شد. گاهی اوقات فکر می‌کنیم که برخی نقدها را مغبچه‌ها نوشته‌اند، چون نقدهای مغبچگانی هستند. اگر نقدی، من خواننده حرفه‌ای را تحریک کند تا کتابی را بخوانم، آن نقد فوق‌العاده است. کتابی را که چنین نقدهایی درباره‌شان نوشته می‌شود، بخوانید؛ چون اگر انگیزه‌ای در شما به وجود بیاورد، می‌توانید آن کتاب را دوباره ببینید.

سپانلو در این قسمت از سخنانش گفت: هر وقت در سخنرانی‌ها کسی خمیازه می‌کشد، من بحث را جمع می‌کنم. این تجربه را از دوران معلمی‌ام دارم. خواهشم از دیگران هم این است که به خمیازه دیگران توجه کنند. چون این موضوع، مشخص می‌کند که بحث به دل حضار می‌نشیند یا حاضران با تو رودربایستی دارند، اما بهانه گردهمایی امشب، چاپ دوباره «بانوی لیل» است. آقای بهارلو شما کتابی هم به نام «عروس نیل» دارید. ظاهرا با قافیه کار می‌کنی!

وی در ادامه گفت: در کارهای بهارلو،‌ راز و رمز وجود دارد. در آخر این کتاب هم می‌بینید که کلمه مروارید چه نقشی بازی می‌کند و با ما به بیرون کتاب می‌آید. این یک ارزش در کارهای ادبی است که بعد از اتمام داستان، قسمتی از آن از کتاب خارج شود و خواننده را رها نکند. نقد بر یک اثر ادبی را می‌توان از مناظر گوناگونی نوشت، ولی می‌توانیم 3 عنصر اصلی را برای نقد در نظر بگیریم که عبارت‌اند از زبان، سبک و جهان‌بینی که به‌ آن الهام می‌گویند. زبان برای خودش کلیتی دارد، اما در سبک به چیزی می‌رسیم که غربی‌ها به آن جهش می‌گویند. آن‌چه در کار این رفیق ما مهم است، این است که زبان را به اعتبار سبکش ساخته است.

این نویسنده گفت: محمود دولت‌آبادی اینجاست. خوب است که اشاره کنم ویژگی کلیدر این است که پیشکش عاشق است. این پیشکش عاشق از خود زبان کلیدر درآمده است. چنین زبانی، می‌تواند جزء زبان رسمی ما بشود؛ به شرطی که با نوآوری همراه باشد. در آثار بهارلو، خواننده درگیر ماجرایی می‌شود که اگر لفظ رئالیستی را برایش به کار نبریم، می‌توان گفت توجیه عقلی دارد و پایانش چیزی دارد که در انسان باقی می‌ماند. پیشنهاد می‌کنم این کتاب را بخوانید چون من نمی‌توانم این‌جا همه رمزهای کتاب را باز کنم.

سپانلو ادامه داد: البته کتاب باید رمز داشته باشد و باید رمزهای کتاب را باز کرد. یعنی نباید ادبیات مصرفی باشد. «بانوی لیل» کتاب خوبی است که به دل می‌نشیند و می‌توان مزایای آن را برشمرد؛ ولی مزایایش متعلق به خودش است. این کتاب یک قصه بلند است یعنی یک Long Short Story. چون داستان بلند به نظر من یعنی رمان.

کد خبر 1502805

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha