نام شناسنامه اي وي ، " بيژن دايي چي " است ، دايي چي نام روستا و زادگاه اين شاعر است . " پيراهني از آه ، برايت دارم " و " رنگ انار " نام دو مجموعه شعرهاي زهرايي و آييني از اوست ، ارژن همچنين پيشنهاد دهنده ي شيوه ي " فراغزل " است كه در سال 1378 در اولين كنگره ي غزل معاصر اعلام شد .
اين شاعر و منتقد ادبيات در گفت و گوبا خبرنگارفرهنگ و ادب مهر ، درخصوص علت علاقه ي خود به سرودن رباعي و تلاش در اين قالب ادبي و شعري گفت : رباعي ، چهار ديواري اختياري من است ، چهارخطي كه بسيارخط خطي كرده ام ، چهار برگي كه شناسنامه ي من است و هوايي كه در آن نفس مي كشم ، كاغذ چهارگوشي كه بسيارش سياه كرده ام تا به سپيدي برسم رباعي طوفان كلمات است طوفان در قوطي ، چراغ جاوديي كه گرد و خاك فراموشي اش به خاموشي اش نمي كشاند.
بيژن ارزن درادامه با انتقاد از كم توجهي اهالي ادبيات به اين قالب شعري كهن افزود : سالهاست كه متاسفانه فتيله ي رباعي را پايين كشيده اند ، نفتش را هم ريخته اند ! شايد خاموشي شود ، البته اين اسب چموش لگدزن ، سوار خودش را مي خواهد .
وي تصريح كرد : ما در روزگارتكثر و تخصص به سر مي بريم ، هر شاخه اي ازهنر، هزار شاخه شده است و براي دريافت هر شاخه مي بايست پروانه وار شاخك هاي حسي قوي داشت ، ديگر دوران ديوان سرايي و هرچه سرايي به سر آمده است.
ارژن خاطرنشان ساخت : ما در دوران كوچك سازي به سرمي بريم و اين كوچك سازي درتمام زمينه ها گسترش پيدا كرده است ، ازخانواده گرفته تا ارتباط اجتماعي و وسايل ارتباطي و هزار وسيله ي ديگركه روز به روز كوچكتر مي شوند ، درعصر حاضر كسي ديگر وقت خواندن شعرهاي بلند آنچناني را ندارد ، نكته ي ديگر اين كه مي بايست در اين قالب حرفي براي گفتن باشد ، اين جام چهارخطي را هر كسي نمي تواند تا آخربنوشد.
اين شاعر رباعي سرا در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به شيوه ي پيشنهادي خود براي شاعران امروز ( شيوه ي فراغزل ) اظهار داشت : " فراغزل " اگر چه نام غزل را يدك مي كشد اما جرياني است فرا قالبي ، تمام صحبت من در فراغزل ، شكستن ديوار مصرع و آزاد شدن جمله است تا بتواند به صورت سيال ازمصرعي به مصرع ديگر و از بيتي به بيت ديگر حركت كند .
وي اضافه كرد : " فراغزل " ، برداشتن مرزهاست ، همان كاري كه دراروپا انجام شد و من جدا ازغزل ؛ در رباعي و مثنوي هم به اين شيوه كار كرده ام ، البته ناگفته نماند كه ما در ادبيات ، ابيات موقوف المعاني و مدرج را داريم كه نمونه هاي بسيار ابتدايي فراغزل هستند.
ما در كشوري زندگي مي كنيم كه هيچ جايي براي ثبت انديشه ها به صورت تاريخ ادبياتي وجود ندارد به كجا شكايت برد شاعري كه انديشه هايش را مي برند و با نامي ديگر و دركتابي ديگر روانه بازارمي كنند ؟ |
وي گفت : " فراغزل " جريان متفاوتي است كه متاسفانه دچار سرقت هم شده است ، ما در كشوري زندگي مي كنيم كه هيچ جايي براي ثبت انديشه ها به صورت تاريخ ادبياتي وجود ندارد به كجا شكايت برد شاعري كه انديشه هايش را مي برند و با نامي ديگر و دركتابي ديگر روانه بازارمي كنند ؟ البته خوشحالم از اين كه جامعه ي ادبي خود سره را از ناسره جدا مي كند.
با معيارهاي شعر سپيد ، غزل را رد مي كنند و با موازين غزل ، سپيد را سياه مي بينند ! شما به دنياي نقاشي نگاه كنيد ؛ هيچ آدم عاقلي بامعيارهاي مينياتور كوبيسم را نقد نمي كند ، كوبيسم دنياي خودش را دارد و معيارهاي نقد خودش را ، كلاژ هم همينطور . |
وي افزود : در تنهايي دو نفره ميان منتقد و مولفه هيچ فاصله اي نيست ، البته اين دو نفر مي توانند دو شاعر ابتدايي باشند، يا دو استاد برجسته يا استادي و شاگردي ، هيچ فرق نمي كند مهم اين است كه منتقد با اثر بيگانه نباشد و شاعرحرف منتقد را بفهمد چرا كه بسياري از نقدها از سرناآگاهي ست تا آگاهي ، ديگر اينكه ما هر قالبي را در ان قالب و هر سبكي را در آن سبك نقادي كنيم اما متاسفانه درادبيات معاصر كمتر به اين نوع نگاه بر مي خوريم .
ارژن تصريح كرد : با معيارهاي شعر سپيد ، غزل را رد مي كنند و با موازين غزل ، سپيد را سياه مي بينند ! شما به دنياي نقاشي نگاه كنيد ؛ هيچ آدم عاقلي بامعيارهاي مينياتور كوبيسم را نقد نمي كند ، كوبيسم دنياي خودش را دارد و معيارهاي نقد خودش را - كلاژ هم همينطور - اي كاش ما هم قدرت همزاد پنداري داشته باشيم تا بتوانيم وقتي قصيده اي خراساني را مي شنويم ، آن را با معيارهاي قصايد خراسان نقد كنيم .
نظر شما