نكته قابل ملاحظه اين است كه دولت بوش پسر ماهها پيش از وقوع حوادث 11 سپتامبر به اقدامات مشخص و تحريك آميز دربرابر جامعه بين الملل و جهان عرب دست زد كه اين اقدامات عمق اعتقاد وي به اين ديدگاه ( پروتستانيسم ) را منعكس مي كرد.
دولت بوش در زمينه جهاني با پيوستن به معاهده رم مبني بر تشكيل دادگاه رسيدگي به جنايات بين المللي مخالفت كرد درحالي كه دولت پيشين آمريكا (بيل كلينتون ) آن را امضا كرده بود .
بوش همچنين خود را از پروتوكول محافظت از محيط زيست كيوتو كنار كشيد و درسطح منطقه اي نيز حمايت بدون قيد وشرط خود را از آريل شارون نخست وزير اسراييل اعلام كرد و از ياسر عرفات رييس تشكيلات خودگردان فلسطين كه وي را مسوول شكست روند سازش قلمداد مي كرد ، استقبال نكرد.
حوادث 11 سپتامبر فرصت طلايي را براي جناح بازها (جمهوريخواهان ) كه اعضاي آن با حزب ليكود اسراييل در ارتباط بودند ، براي تعديل ديدگاههاي سياست خارجي آمريكا و قرار دادن طرح و انديشه " اسراييل بزرگ " به عنوان جايگاه مركزي ديدگاه هاي سياست خارجي وحلقه اصلي در برنامه "سلطه "آمريكا فراهم كرد.
ودرچارچوب اين ديدگاه ، جنگ هاي آمريكا براي سلطه ( تحت پوشش مبارزه با تروريسم ) به جنگ هاي اين كشور در راستاي منافع اسراييل بزرگ تبديل شد .
محورهاي اصلي اين ديدگاه به شرح زير است :
1- ايالات متحده آمريكا در موضع دفاع مشروع ازخود قرار دارد زيرا اين كشور خارج از مرزهايش با دشمناني مسلح مواجه است و اين مساله بكارگيري نيروي نظامي را بر اساس شيوه اي كه به آن معتقد است براي واشنتگن مجاز مي داند .
2- دشمن اشاره شده لزوما يك دولت مشخص يا حتي سازماني مشخص نيست بلكه شبكه پيجيده اي از تروريسم بين الملل است كه تارهاي اين شبكه مانند شبكه عنكبوتي سراسر جهان را تنيده است و اين مساله پاسخ و مقابله دراز مدت واشنگتن را مي طلبد كه ممكن است سالها به طول انجامد كه اين كار در مراحلي كه شيوه هاي برخورد با اين شبكه در آن متفاوت است، انجام مي شود.
3- آمريكا مبارزه براي خشكاندن ريشه هاي تروريسم را به موجب دفاع از خويشتن لازم مي داند و در عين حال به طور ضمني حق دست زدن به عمليات نظامي و سياسي پيش بازدارنده يا خنثي كننده را بدون نياز به اعطاي مجوز مساله از سوي سازمان ملل متحد براي خود محترم مي شمارد .
4- با توجه به اينكه مجموعه اي كه 11 سپتامبر ساختمان برجهاي تجارت جهاني و پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا ) را هدف حملات خود قرار داد از اعراب و مسلمانان و از اتباع دولتهاي دوست آمريكا به ويژه عربستان سعودي و مصر بوده اند لذا شايسته است كه آمريكا دامنه حملات خود را علاوه بر كشورهاي ياغي و سركش به كشورهاي دوست خود نيز براي مبارزه باتروريسم گسترش دهد.
5- برخي از رژيمهاي سياسي عربي و اسلامي به سازمانها و گروههاي تروريستي اجازه مي دهند كه بر ضد آمريكا و اسراييل دست به اقدامات تلافي جويانه بر ضد اسراييل و آمريكا بزنند لذا اين امر مستلزم تجديد نظر آمريكا در مواضع خود نسبت به اين رژيمهاست .
طبيعي است كه اين ديدگاه توانسته بخش هاي وسيعي از نخبگان آمريكايي را به اين مساله متقاعد كند كه جنگ آمريكا بر ضد تروريسم مستلزم ايجاد تغييرات بنيادين در نقشه و ساختار سياسي فرهنگي منطقه خاورميانه است و اين مساله منجر به اين نتيج اي بود كه مراكز تصميم گيري بدون نياز به تلاش گسترده به آن دست يافتند كه بر اساس مفاد آن، تغيير رژيم عراق با استفاده از نيروي نظامي مقدمه اي براي هرطرح تكميلي جهت عملي كردن اين تغييرات است .
لذا مطابق اين ديدگاه تغيير رژيم عراق و ايجاد يك رژيم "دموكرات " طرفدار آمريكا درآن مي تواند نقطه آغاز بزرگي براي ايجاد نوگرايي و مدرنيته كردن جهان عربي و تضعيف نيروهاي راديكال بويژه ملي گراها و اسلامگرايان مخالف سياست هاي آمريكا در منطقه بوده و پرچم مقاومت بر ضد اشغالگري اسراييل و سياستهاي اين رژيم مي باشد .
مبرهن است كه چنين ديدگاهي مي تواند يك دستور كار قادر به همسو كردن مطالبات طرفداران سلطه طلبي و طرفداران اسراييل در هيات حاكمه كاخ سفيد ايجاد كند.
سيطره آمريكا بر دومين كشور بزرگ نفتي جهان آمريكا را قادر به كنترل و تسلط بر سازمان "اوپك "و ضربه زدن به دولتها و جريانهاي ملي اسلامي منطقه مي كند كه تا پايه هاي مقاومت بر ضد اشغالگري اسراييل فرو ريخته و زمينه براي اجراي "نقشه راهي فراهم كند كه شارون تمايل دارد اين نقشه به صلح منطبق با شروط اسراييلي منجر شود .
در واقع تعريف خاص ما از ماهيت و پيشرفت روابط اسراييلي - آمريكايي ما را به اين نكته آگاه مي كند كه اسراييل بعد از اين پيروزي آسان و سريع آمريكا در عراق ، براي تاثير بر تصميم گذاران آمريكايي ومتقاعد كردن آنان براي اهميت دادن به اجراي استراتژي هدفمند براي نابودي جنبشهاي مقاومت اسلامي در فلسطين و لبنان و رژيم سوريه و رژيم اصولگراي اسلامي در ايران كه آنها را حامي اين گروههاي تروريستي مي داند ، ديگر مشكلي احساس نمي كند .
مفهوم اين استراتژي اين نيست كه ضرورتا بايد اقدام عليه عراق درباره ايران وسوريه نيز تكرار شود و به جاي اين كار بايد تا حد ممكن با ايجاد ترس و وحشت براي طرفهاي مورد نظر آنها را وادار به دادن امتيازات مطلوب اسراييل در روند سازش كرد و اگر اين مساله روي دهد در اين صورت جنگ عراق تنها جنگي كه آمريكا به نفع اسراييل و به نيابت از اين رژيم انجام داد نخواهد بود بلكه سرفصلي براي شروع جنگهاي ديگر در منطقه خواهد بود هرچند احتمال موفقيت اين استراتژي بسيار كم است .
پيروزي نظامي سريع و قابل پيش بيني آمريكا در عراق به اين معنا كه پيروزي سياسي هم به آساني در دسترس واشنگتن است نخواهد بود و آمريكا بايد بداند سوريه و ايران مانندعراق نيستند و بايد اين نكته را درك كند كه بايد براي پيروزي آسان در عراق بهاي سياسي سنگيني بپردازد زيرا اغلب ملتهاي عربي از جمله ملت عراق براي اولين بار متوجه اين نكته مي شوند كه هيچ تفاوتي بين اسراييل و آمريكا وجود ندارد و اين امر تاثيرات زيادي بر آينده و منافع آمريكا در منطقه خواهد گذاشت .
اكنون زمان آن رسيده است كه نه تنها ملت آمريكا بلكه همه ملتهاي طرفدار صلح در جهان بايد اين نكته را درك كنند كه سلطه گروه افراطي در هيات حاكمه آمريكا نه تنها خطر واقعي بر ثبات منطقه خاورميانه بلكه بر همه جهان را تشكيل مي دهند.
به هرحال هيات حاكمه كاخ سفيد اكنون در مرحله امتحان حقيقي قرار دارد آمريكا هم مي تواند به سرعت نيروهاي خود را از عراق خارج كند و از سازمان ملل متحد بخواهد نيروهاي پاسدار صلح خود را براي برقراري امنيت و نظارت بر انتخابات آزاد به اين كشور جايگزين نيروهاي آمريكايي كند و هم مي تواند نقشه راه را گسترش دهد بدون اينكه به شارون اجازه بازي بدهد و كميته چهارجانبه بين المللي (روسيه ، سازمان ملل ، روسيه و آمريكا )را براي تكميل و اجراي فوري اين طرح وادار كند و اگر اين كارها را انجام دهد ثابت مي كند كه شكافي بين نيتهاي آشكار و پنهانش وجود ندارد .
اما بايد گفت كه آمريكا قصد ايجاد دموكراسي درعراق را دارد بلكه رژيم دست نشانده را مي خواهد و شارون نيز دوست ندارد نقشه راه به تشكيل دولت مستقل فلسطيني منجر شود بلكه خواستار دولت فلسطيني وابسته به اسراييل بزرگ است.
حسن نافعه مدير گروه سياسي دانشكده اقتصاد دانشگاه قاهره در پايان مقاله خود مي نويسد : ما يقين داريم كه سياستهاي شارون تغيير نخواهد كرد و هيات حاكمه كنوني آمريكا نيز نمي تواند براي دستيابي به صلح كامل و فراگير بر شارون فشار وارد كند و ما سناريو بدتر را پيش بيني مي كنيم .
روزنامه الحيات در مقاله اي به بررسي و تشريح زواياي پنهان جنگ سلطه بر ضد عراق و نقش انكار ناپذير رژيم صهيونيستي در بروز اين جنگ پرداخته و آن را جنگ آمريكا به نيابت از اسراييل خواند. در ادامه دو قسمت گذشته قسمت پاياني را ميخوانيد.
نظر شما