به گزارش خبرنگار مهر، ماموستا عالی مقدمات علوم دینی را به تدریج در مکتب پدرش آموخت و چندی بعد ضمن فراگیری اصول و مسائل مختلف علوم دینی به آموزش و تدریس مسائل دینی به سایر طلاب پرداخت و در سال 1351 پس از اتمام تمامی سطوح دروس حوزوی با حضور علمای برجسته منطقه به صورت رسمی اجازه نامه افتاء در مذهب امام شافعی را دریافت کرد و پس از آن همچنان در کنار پدر خود به تدریس علوم دینی و اقامه نماز جمعه و جماعت در روستا پرداخت. تا آن که پس از مهاجرت پدرش به روستای بیاره از سال 1360 به صورت رسمی جانشین وی شد و کلیه مسئولیت های تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت را بر عهده گرفت.
جنگ تحمیلی و بمباران پیاپی هواپیماهای رژیم بعث عاقبت موجب شد تا ماموستا برهان عالی روستای زادگاه خود را ترک کند و به روستای دیگر مهاجرت کند و پس از آوارگی از روستایی به روستایی دیگر سرانجام در مریوان ساکن شد.
ماموستا عالی در مریوان علاوه بر تعلیم عمومی مسائل دینی به همکاری با آموزش و پرورش پرداخت و درس های بینش اسلامی، فلسفه و منطق را در مدارس و دبیرستان های مریوان به جوانان تعلیم داد و در سال 1376 درامتحانات دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شرکت کرد و مدرک سطح دو را دریافت کرد در سال 1380 بار دیگر در امتحانات تعین سطح موفق به اخذ درجه کارشناسی ارشد شد و از پایان نامه خود با عنوان ترجمه و تحقیق کتاب "لب الا صوال" به خوبی دفاع کرد.
ماموستا برهان عالی از سال 1375 تا زمان شهادت در سنندج ساکن شد و وی در کنار تدریس در آموزش و پرورش، امام جماعت مسجد حاج شیخ محمد در محله آغه زمان بود.
در سال 1377 به درخواست هئیت امنایی مسجد نور شهرک بهاران امامت جمعه مسجد نور را پذیرفت و پس از آنکه مسجد جامع قبا در بهاران احداث شد به اقامه نماز جمعه در این مسجد باشکوه پرداخت و در خطبه های نماز جمعه به ترویج تعالیم دینی و وحدت اسلامی پرداخت خکه به ویژه به رونق و شکوه نمازهای تراویح و دعای شب قدر کمال بخشید تا جایی که عوامل استکبار این رونق را برنتافتند و به امید آن که در وحدت اسلامی و دستاوردهای با شکوه نظام اسلامی خدشه وارد کنند به ترور ماموستا برهان عالی روی آوردند و او را به شهادت رساندند.
لیکن ماموستا چنان روشنی در کار خلق کرده است که دست دشمنان اسلام برای همگان روی شد و با رفتن وی چراغی که افروخته هم چنان نور افشانی می کند.
فعالیت و خصوصیات اخلاقی شهید
شهید برهان عالی یک جهان شور و زندگی بود و پیوسته میان مدرسه و مسجد در تکاپو بود و همان موقع که به ذهن جستجوگر جوانان پاسخ می داد و آنان را از خزائن دانش خود بهره مند می ساخت به سوال های تکراری مردم عادی با متانت و صبر گوش می داد و پاسخ های دلنشین می گفت و استدلال های خود را با کلام بزرگان ادب نظیر حافظ و سعدی و محوی و نالی همراه می کرد تا مخاطب را روشنی بخشد و حلاوت بیفزاید.
به عرفان و تصوف علاقه مند بود و بشر امروز را نیازمند جاذبه های تصوف می دانست تا بتواند تلخی های فن و آهن را بزداید. در سلوک عرفانی تابع طریقت نقشبندیه بود و به سبب روحیه مردمی که داشت در شورای روحانیت و شعبه حل اختلاف های مردمی دادگاه فعالیت های قابل توجهی داشت و خصم های بسیاری را دوست کرده بود.
ماموستا عالی در حالی که از اقامه نماز مسجد تازه به منزل رسیده بود با شنیدن صدای زنگ، به سمت باز کردن درب منزلش می رود که ناگاه دو فرد ناشناسی و وابسته به عوامل استکبار با شلیگ گلوله وی را در سال 88 ترور و به شهادت می رسانند.
نظر شما