به گزارش خبرنگار فرهنگي " مهر" وي در آغاز سخنراني خود گفت : من نه اهل سياستم و نه مورخ ، من دانشجوي فلسفه هستم . براي سخنراني در اين همايش به خود گفتم كه آيا مي توان از موضع فلسفه درباره تاريخ مشروطيت سخن گفت ؟ با توجه به سخنان دكتر حداد عادل ، به نظر مي رسد كه ما درباره تاريخ مطالعات كمي داشته ايم . ما در پنجاه سال بعد از مشروطيت كتابهاي فراواني درباره مشروطيت داشته ايم ، ولي امروزه ما بسيار كم به تاريخ مي پردازيم . من در اين سخنراني قصد اداي احترام به تاريخ را دارم .
وي افزود : مورخان به معرفي حادثات مي پردازند ، ولي مورخ فقط وقايع نويس نيست و تاريخ محدود به وقايع نويسي نمي شود . تاريخ چيست؟ مورخ كيست؟ متجد دان ، فكر تاريخي را مربوط به دوران تجد د مي دانند و آن چه را پيش از اين دوران نوشته اند، ادبيات مي نامند . به عبارت ديگر، هرجند تاريخ نويسي از زمانهاي گذشته وجود داشته ، ولي فكر تاريخي متعلق به انديشه تجد د است . اين تفكر كه از عناصر مدرنيته است ما را به اين فكر مي اندازد كه آيا پيشينيان ما نيز چنين مي انديشيد ند ؟
داوري گفت : يكي از دقيق ترين مباحث درباره تاريخ را ارسطو بيان كرده است . ارسطو در طبقه بندي اي كه از علوم مي كند تاريخ و هنر را در يك طبقه مستقل قرار نداده است ، وي تاريخ و شعر را در يك طبقه قرار داده است . چه مناسبتي ميان تاريخ و شعر وجود دارد كه ارسطو آنها را در يك طبقه قرار داده است ؟ ماده شعر مخيلات است ، در حالي كه مورخ درباره وقايع صحبت مي كند . به نظر ارسطو، مخيلات داراي مرتبه وجودي اي برتر از محسوسات اند ، مشكلي كه ارسطو با آن روبرو است اين است كه جزئيات داراي اهميت نيستند ، و مورخ به چيزي جز محسوسات نمي پردازد ، در حالي كه فيلسوف بايد بپرسد و طرح مساله كند .
وي ادامه داد : تاريخ چيزي نيست كه ما بتوانيم آن را تغيير دهيم ، تاريخ ملك اشخاص نيست . تاريخ آن چيزي است كه ماندگار است ، مانند شعر . مورخ نمي تواند همه وقايع را بنويسد ، مورخان بزرگ ، همگي، ماندگاري و امر ماند گار را نگاشته اند ، مورخ مانند فيلسوف به جلوه هاي ناماند گار توجهي ندارد . وقتي به تاريخ مشروطه مي پردازيم ، چون حادثه به ما نزديك است كار دشوار مي شود ، ما درباره ايران باستان كه از آن دوريم نيز داراي مشكل هستيم . به عبارت ديگر، هم دوري و هم نزديكي به وقايع ، محقق و مورخ را دچار مشكل مي كند .
دكترداوري در پايان سخنراني خود گفت : مشروطه فقط يك نهضت سياسي نبود كه فرمانش را مظفرالدين شاه امضا كرده باشد ، سياست مهمترين شان زندگي بشر است . ما معمولا دو نوع تاريخ مشروطه نوشته ايم ، ما چون نظر سياسي داريم در تاريخ مشروطه نويسي يا به دفاع از موضع ديني مشروطيت و حمايت از جناح روحانيت پرداخته ايم ، و يا از منظر پوزيتيويستي ، كه نظر رسمي تاريخ نويسي است ، به مشروطيت نگاه كرده ايم . اين منظر ( نگاه پوزيتيويستي) هرچند مدعاي پوزيتيويستي دارد اما نسبت به وقايع بي نظر نيست . من هيچ تاريخي را درباره مشروطيت نخوانده ام كه مانند بيهقي به وقايع تاريخي نظر كرده باشد . شما وقتي بيهقي را مي خوانيد نمي فهميد كه نظر وي درباره وقايع چيست . ما به مورخ و تاريخ نياز آشكار داريم ، نه تنها نياز علمي ، بلكه نياز عملي .
نظر شما