پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۲ بهمن ۱۳۸۳، ۱۱:۱۰

نگاهي به كتاب " غير از خدا هيچ كس نبود " - نوشته ي محمدرضا سرشار

پژواك ايران در سرزمين گوته

پژواك ايران در سرزمين گوته

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : مجموعه داستان " غير از خدا هيچ كس نبود " ، بعد از چاپ هاي متوالي درتعداد نسخ بيش ازصدهزاردرجشنواره ي مونيخ آلمان در ماه جاري اكتبر 2004 مورد تقدير قرار گرفته است. كاري كه مي توانست سالها پيشترترجمه شده و دراختيارخوانندگان زبانهاي زنده ي جهاني قرار گيرد.

اين مجموعه داستان ، شامل چهار داستان كوتاه همراه با تصويرگيري عليرضا عمومي است كه در سالهاي 60 - 58 نوشته شده و در چاپهاي مختلف به خوانندگان ارائه شده است. از مشخصه قابل تحسيني كار اين است كه به رغم تاكيد نويسنده بر گروه سني 14-12 سال يعني دوره راهنمايي، و استانها هر يك استعداد خوانده شدن با هر گروه سني و بزرگسالان را نيز برخوردارند.




هرسه داستان كوتاه اول تا سوم، تمام شاكله ي به رسميت شناخته شده درباره ي داستان كوتاه را دارند وسطر به سطر ، برانگيزاننده ي حس كنجكاوي خواننده  . همچنين شگفتني را به شعوروعاطفه ي خواننده ارزاني مي كنند. در سه داستان اين مجموعه و قابل تصميم به مجموعه هاي ديگر، اصولا نوشته هاي محمدرضا سرشار (رهگذر) بيشتر به محورعملكرد قهرمانان تاكيد مي كنند تا اوهام، آرزوها و اي كاش گفتن آنها، بر اين منوال است كه قابليت هاي تصويري نوشتار ايشان بالاتر مي رود. اما اين استيلا كم و بيش مانع از چند وجهي شدن و پيچيده بودن شخصيت ها مي شود. به مفهوم دم دستي، ايشان تيپ ارائه مي دهند تا شخصيت، هر چند كه اين شيوه به خودي خود از بارهنري و ادبي نوشته هايشان چيزي را كم نمي كند. در داستان چهارم از اين مجموعه حامد، پسر ايوب، شخصيت ارائه مي شو كه به تنهايي قابل تحليل از مناظر مختلف را مي طلبد كه ابتدايي ترين آن به تفاهم رساندن و رگويي ها، در زمان سيال (شخصيت در مكاني ثابت در زندگي ذهني متكثرشده درزمانهاي گذشته، حال و آينده عمل ذهني انجام مي دهد) است. سرآمدهاي اين شيوه داستان نويسي در جهان از فالكز تا نويسندگان مطرح آمريكايي لاتين و اروپايي چون مارگريت درواس، مارسل پروسمت و ... هستند. اين شيوه پيش تر با نويسندگانه چون بهرام صادقي درملكوت و سنگر و قمقمه هاي خالي، با ساعدي در واهمه هاي بي نام و نشان با گلشيري در معصوم ها آزموده شده و به كار گرفته شده است .


افراط و تفريط هايي كه گاه براي فرار از تاثيرات مكتب خاص غربي انجام مي شود نتيجه اي غريب به بار مي آورد كه نه چون غربي ها محصول اعتقادي آنان است و نه در بردارنده ي جهان بيني انقلاب اسلامي، در نتيجه كارهايي كه توليد مي شود، ضرب المثل " شتر مرغ " مي شود كه نه مرغ است و نه شتر .

اما آنچه كه در ادبيات داستاني اين نويسنده وجه مميزه مي شود تكرار املانويسي ازآنان نيست. ايشان حامد ميانسال خانواده گرسنه و خود پريشان را كه برابرضرب المثل " شتردرخواب بيند پنبه دانه... " است در نهايت استيصال با كيسه اي طلا روبرو مي سازد كه مدعي ندارد. " من " فاضل و " من " رذل دروني حامد در شرايط جنگ وجدال مرگ و زندگي و معصوميت بكر كودكان و زن او در مي گيرد. در نهايت او جنگ را به نفع من فاضل خاتمه مي دهد. شب را گرسنه سر مي كنند و صبح حامد كيسه طلا را به محل اتراق زوار مي برد و به مرد گم كنده طلا تحويل مي دهد. ايشان نيز كرامت خود را بروز مي دهند و در مقابل پاكي او ده كيسه طلاي نذر شده به حامد مي دهد. با اينكه داستان از حداقل حركت و عمل بيروني برخوردار است. اما چند وجهي بودن شخصيت را به نمايش مي گذارد. با اينكه داستان گفته مي شود و آنهم در عاليترين مرتبه در عين حال تفسير و تشريح آيه كريمه " ذره خيرا يره " است و هم بيان عالي تري است از عرفان سعدي كه بخشش در دوره ها و درياها هم مي تواند برگشت بزرگتري داشته باشد. وجه بارزتر اين شيوه داستاني كه نوشتارداستاني عميقا ديني محمدرضا سرشاررا ازديگرنويسندگان اين سبك متمايزمي كند درآن است كه درجريان سيال ذهن تكيه برهرمونتيك درزبان ( تاويل و قرائت هاي نسبي ) دارد و ازسويي ديگر تكيه برسكولاريسم كه درآن هرمقدسي عادي وهرنويي كهنه مي شود تفسيرمي گردد: خطركردن نويسنده درارائه ي يك داستان تاويل شده درمتون مختلف مذهبي رويكردي نو ومدرن راه را بر ديگر نويسندگان از نسخ ايمان باوران پيموده شده و آسان شده گردانيده است. از .. تفسيرها و منويات متوليان انجمن فرهنگي شهر مونيخ آلمان كه بگذريم مظلوميت نويسنده مبتكر را شاهديم كه به رغم نزديك سي سال ارائه كارهاي داستاني از طرف دوستان همفكر هم به حد شايسته ي درك و تفسير نمي شود .

اسم محمدرضا سرشار مي بايد تكلم و نوشتار اروپايي و يوناني و لاتيني مي داشت تا به استفاده كردن از شيوه ي كارش تاكيد مي شد. هر چند استقبال از كارهاي ايشان تا حد رشك برانگيزي وجود داشته و دارد و آن مربوط به خوانندگان آثارمي شود اما اين همه چيزي از كم كاري منتقدين كم نمي كند. آيا به راستي بايد به اين خرافه معتقد باشيم. ايراني جماعت شيفته راه و رسم مردگان اند؟! دنياي پيرامون مان در حال نو شدن مداوم است. فرهنگ انقلاب اسلامي در ميان نسل انقلاب در حال بارور شدن است اما وظايفي هم در هر حوزه اي اولويت دارند كه با شناخته شدن شان در عصر بي رحمانه ترين رقابتها مي تواند ما را از آهنگ پيشگامي يكي از بارورترين فرهنگهاي جهاني پيش اندازند. مفاهيم عالي و پيامدهاي نوين در هنر و ادبيات داستاني شيوه هاي مدرن گويش و نوشتار را مي طلبد: فرزند زمان خويشتن بودن به فرمايش حضرت علي (ع) است. قرنها پيش سعدي گفته است. فهم سخن گر نكند مستمع/ قوت طبع از متكلم مجوي ... ديگر درعرصه ي اينترنت و ماهواره اي نمي توان به شيوه ي يكي بود يكي نبود داستان نوشت و درباد كلاسيك ها و نام و آوازه ي آنها لم داد. شايسته است راه هاي كشف شده ي پيشگامان به درستي تحليل و ازظرفيت آنها بهره مند شويم. در كارهاي داستاني رضا رهگذربه رغم ديدگاه عميقا مذهبي، جنبه هاي فني داستان نويسي كم ارزش شمرده نشده ، بلكه به آن افزوده شده است. در شرايطي كه ادبيات بعد از انقلاب ازدم دستي ترين شيوه هاي غربي اعم از رئاليسم سيوسياليستي، رئاليسم انتقادي، نائوراليسم و.. استفاده مي برد و نيك مي دانيم هيچ مكتبي بدون آنكه محصول كلي شرايط اجتماعي و شعورتمدني و برخاسته از ايدئولوژي مشخص باشد نمي تواند وجود داشته باشد.


تحليل دقيق آثار نويسندگاني چون سرشار، مي تواند تكيه گاه پژوهشگران قرار بگيرد تا بتوانند با قوت بخشيدن به ابعاد " قصه " كه درادبيات منظوم ومنشور كشورمان بيش از هزار سال قدمت دارد، داستان به طوركلي كه تمدن غربي را خواه ناخواه تبليغ و ترويج مي كند در خدمت فرهنگ ايران اسلامي پيش مي آيد كه مولف با نظريه و انديشه خاص انقلاب اسلامي مسلح ومجهز نيست. فقدان و نتيجه چنانچه مي توانيم در كليت آثار شاهدش باشيم آن مي شود كه بدل ها و نسخه برگردانهاي بيگانه را عرضه كنيم. افراط و تفريط هايي كه گاه براي فرار از تاثيرات مكتب خاص غربي انجام مي شود نتيجه اي غريب به بار مي آورد كه نه چون غربي ها محصول اعتقادي آنان است و نه در بردارنده ي جهان بيني انقلاب اسلامي، در نتيجه كارهايي كه توليد مي شود، ضرب المثل " شتر مرغ " مي شود كه نه مرغ است و نه شتر. زمان آن فرا رسيده است كه هنرمندان ازسرگرداني استفاده از سبك هاي غربي نجات يافته و به  ارائه ي سبك هايي متناسب با شان انقلاب اسلامي روي بياورند .
                                                     ***

گروه فرهنگ و ادب مهر ، درصدد است درفرصت هاي آتي به معرفي ، بررسي و نقد ديگر آثارمكتوب ادبيات در دو حوزه ي داستان و شعربپردازد كه طي سالهاي گذشته منتشرشده ، اما به دلايلي ازنظر كارشناسان ، منتقدان و بعضا مخاطبان مغفول مانده است .   

کد خبر 153403

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha