به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب داستان واقعی زندگی ماشاءالله آذرفر رئیس اتحادیه کامیونداران در دوران پیش از انقلاب است.
آذرفرو همسرش که بچهدار نمیشدند 21 دختر و پسر را از استانهای مختلف به فرزندی قبول کرده و مانند یک پدر و مادر خوب از این بچهها مراقبت کردند. در این خانه بزرگ که پس از انقلاب مصادره و بیمارستان شد، این بچهها با پدر و مادرشان زندگی میکردند، صبح زود بیدار میشدند، ورزش دسته جمعی میکردند، آنگاه همگی به مدرسه میرفتند و عصر که برمیگشتند گاه با صلح و صفا و گاه در منازعه و رقابت به نوشتن درس و مشقهای خود مینشستند.

و اما داستان کتاب توسط یکی از همین بچهها با نام حسن رحیم پور که سال 1330 به دنیا آمده است، روایت میشود.
آغاز داستان از بازگشت او از سربازی و دیدار مادر است و او اندک اندک وارد زندگی همه برادر و خواهرهای شده و حکایت تک تک بچهها و سرنوشت آنها را بیان میکند. همین طور حکایت سکینه خانم که مستخدم خانه و یاور بچهها بوده است.
مادر، سکینه خانم، درویش علی، منوچهر، یوسف - سهراب، شهریار - ایرج، شاهین، مشمحمد، ارمغان، شهید غلامحسین عبداللهی، داریوس، شهبا - جهانگیر، غزاله- ناهید، خورشید- حسین و ... نام برخی از فصلهای کتاب است.
این کتاب با حمایت بنیاد ادبیات داستانی ایران و توسط انتشارات آرما در شهر اصفهان منتشر شده است.
«شاید فراموشات کنم» اثری است که در حوزه زندگینامه داستانی میگنجد و بیش از 400 صفحه دارد.
کتاب حاضر در شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت 7 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما