پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۱۶ بهمن ۱۳۸۳، ۱۵:۰۹

گروه دين و انديشه "مهر" بررسي مي كند : محقق و متفكر ؛ بحثي در نسبت پژوهش و تفكر

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : چه در زبان فارسي و چه در زبانهاي ديگر مفاهيم محقق و متفكر ، دو گونه از نخبه را معرفي مي كنند. در اين مقال سعي مي شود ضمن مشخص كردن نقاط افتراق اين دو مفهوم نسبت ميان آنها به بحث گذاشته شود.

مفاهيمي كه مبين تخصصهاي گوناگونند فراوانند : پزشك ، مهندس، اديب، دانشمند، كارشناس، فقيه، كتابدار، جامعه شناس و روانشناس همه اصطلاحاتي هستند كه متخصصان يك يا چند شاخه از دانش بشري را نشان مي دهند. در اين ميان البته دو واژه محقق و متفكر نيز فراوان به كار مي روند و به طيف يا طيف هايي از پي جويان دانش اطلاق مي شوند كه بر حوزه هايي از معرفت بشري مسلط اند. اگر تنها معارف انساني را مدنظر داشته باشيم و علومي را كه موضوع آنها انسان است بكاويم بين محقق علوم انساني و انديشه ورز علوم انساني البته تمايزاتي مشاهده مي شوند كه تأكيد بر آنها براي روشن شدن مرزهاي ميان دو مفهوم محقق علوم انساني و انديشه ورز علوم انساني سودمند است.

محقق علوم انساني بيشتر گردآور است ، در حالي كه انديشمند بيشتر با داوري سروكار دارد. در محقق، ديدن و شنيدن قاعده است و در انديشمند، انديشيدن و تأمل كردن. مورخي كه مبادرت به تحقيق در قبال حادثه اي تاريخي مي نمايد و منابع و مراجع را مي كاود محققي است كه مبتني بر اصول و روش به تحقيق مشغول است و كار وي البته بسي مغتنم و لازم است ، اما گستره فعاليت كاوش وي با متفكري كه خواهان يافتن منطق حاكم بر حادثه تاريخي و سنجش اين منطق با قواعد حاكم بر ديگر پي آمدهاي تاريخ بشري است متفاوت است. اين اما بدان معنا نيست كه يك محقق با داوري و سنجشگري بيگانه باشد بلكه سخن همه بر سر قاعده بودن مشي و روشي خاص است و در اينجاست كه متفكر را بايد بيشتر داور دانست تا گردآور.

محقق با صفت كشف شناخته مي شود . او كاري جز آن ندارد كه در مقام يك ناظر بي طرف ، پديده هاي اجتماعي و انساني را از روي شواهد و نشانه هايي همانطور كه هستند بنماياند و به مخاطبان خود منتقل كند. ولي متفكر را بيشتر با صفت خلق مي شناسيم. اين امر البته با سلاح اصلي متفكر كه همان نظريه است صورت مي گيرد. نظريه مستلزم فراتر رفتن از مقام كشف و دست يازيدن به مقام خلق است كه هرچند بسي به كشف هاي محقق نيازمند است اما چيزي بيش از آن را داراست. يك انديشه ورز از جهت خلق نظريه بسيار محتاج دستاوردها و كاوشهاي محققان است و بدون وجود آنها، داده ها و مواد نظريه خود را از دست مي دهد ولي به سنجش و تحليل فراوان نياز است تا نظريه اي - كه هويت انديشه ورز با آن عجين است - ابداع شود.

تقدم و تأخر محقق و متفكر ، امري مهم را در زمينه پژوهشگري امور نمايان مي سازد و آن نكته اين است كه متفكران دانشهاي انساني معمولاً پس از ظهور محققان فراوان ظهور مي كنند. تا محققان فراواني يافت نشوند كه در زمينه هاي انساني كاوش كنند ، به داده هايي دست يابند و آنها  را در گستره عمومي بپراكنند ، ظهور انديشمندان محقق نخواهد شد. بزرگان انديشه بشري همه افرادي بوده اند كه بر روي كوچك هاي فراواني سوار شده اند و محققان فراواني حوزه هاي زيادي را كاويده اند تا چند انديشه ورز با مدد گرفتن از تحقيقات آنها توانسته اند نظريه هايي را ابداع كنند و به جوامع بشري تحويل دهند. افلاطونها، ارسطوها، دكارتها و كانتها از اين ديدگاه نه تنها انديشمنداني هستند كه بسيار بر جامعه خود تأثير گذاشته اند كه جرياني كه راه انداخته اند محصول جمع بردارهاي فراواني از تحقيقات و پژوهشهاي خرد و كلان بوده است.

دولتمردان و سياستگذاران فرهنگي جامعه، وظيفه پروراندن انديشه ورزان و متفكران را ندارند چرا كه معدودي از آنها در هر جامعه اي وجود دارند و بسي شرايط بايد جمع شوند تا انديشه ورزي پا به عرصه فعاليت بگذارد. سياستگذاران فرهنگي جامعه بايد زمينه مساعد پژوهش و تحقيقهاي محققان را فراهم سازند و به امر پژوهش در عرصه هاي گوناگون بها دهند كه اين خود از مهمترين دلايل بروز بزرگان انديشه و تفكر خواهد بود. از اين رو، اين گونه مي توان گفت كه اگر فرهنگي متفكري بزرگ نداشته باشد اين امر ناشي از بها ندادن كافي به امر پژوهش و زمينه هاي پرورش آن است. پس راهي جز بها دادن به تحقيقات و پژوهشهاي خرد و كلان حوزه هاي گوناگون انساني براي شكوفايي فرهنگي - كه بزرگان انديشه و تفكر مهمترين نمود آنند - وجود ندارد. پس اگر متفكر را نمي توان خلق كرد مي توان با دست زدن به سياستهاي فرهنگي در پروراندن محققان موفق بود كه اين قشر خود متفكران و انديشه ورزاني عميق را تحويل جامعه مي دهد.

ايران زمين نيز از آن جهت به داشتن بزرگان انديشه مفتخر است كه در تاريخ خود محققان فراواني را ديده است. بوعلي و صدرالدين شيرازي بسي كتاب تحقيق را فراروي خويش داشته اند كه با تكيه بر آنها به ابداعات نظري دست يازيده اند. در ذهن و زبان ما البته ديدي نخبه گرا نسبت به تاريخ و تمدنمان موجود است و بسياري از ما اين گونه مي انديشيم كه يك شبه و با وجود استعدادهاي فراواني مي توان به تفكر دست يازيد. تفكر مسبوق به تحقيق است و تحقيق بيش و پيش از آن كه با وجود هوش سرشار و استعداد در زماني كوتاه محقق گردد با "روحيه تحقيق" گره مي خورد و اين امر البته بحث مهم " مديريت تحقيق" را به ميان مي آورد كه جاي آن در جامعه فكري و علمي ما خالي است. 

کد خبر 154863

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha