پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۱۷ اسفند ۱۳۹۰، ۹:۰۳

صدای پای عمو نوروز در کوچه ها؛

دغدغه های کارگران نظافتچی/ می خواهم شرمنده فرزندان یتیمم نشوم

دغدغه های کارگران نظافتچی/ می خواهم شرمنده فرزندان یتیمم نشوم

مشهد - خبرگزاری مهر: صدای قدم های خسته آخر سال، خش خش کشیدن روزنامه بر شیشه، آرامش دستمال گردگیری بر پیکر اجسام خانه و صدای سالی که به اندازه یک چشم بر هم زدن در حال گذر است در مشهد به گوش می رسد.

به گزارش خبرنگار مهر، به گوش می رسد نجوای اسفند ماه و دلهره کارهای نیمه تمام آخر سال و صدای آشنای خانه تکانی همان صدایی که مادران و زنان خطه آفتاب را وا می دارد تا با با تکاندن غم ها و کدورت ها از دل و گرفتن گردهای نشسته بر طاقچه سالی کهنه را بدرقه کنند و با جلا دادن تصویر خسته آینه جان تازه ای به چشم های روشن آبگینه دهند.

زنگ خانه تکانی در پایین و بالای شهر

این روزها در حوالی شهر ما زنگ خانه تکانی و زدودن گرد و غبار از تن سرد و زمستانی خانه در پایین و بالای شهر به تفاوت تابش آفتاب و مهتاب به صدا درآمده است.

حالا این جا در این نقطه مرتفع با دست های مهربان مادر بزرگ یا با همت بلند مادر گرد و خاک ها تکانده نمی شود و این جا کمی آن طرف تر از کوچه شقایق در یکی از خانه های مرتفع بالای شهر چشمان آن کارگری که در طبقه شانزدهم در حال سابیدن لکه های سرامیک خانه ای اعیانی است تفاوت رنگ ها را به خوبی نشان می دهد.

در این روز و روزگار با اندکی قدم زدن و عبور از مناطق بالا و پایین شهر می توان تفاوت رنگ ها را به خوبی  احساس کرد؛ می توان احساس کرد که این جا در این شیب بلند، خانواده های مرفه ترجیح می دهند با پرداخت چند برگ سبز و قرمز کار خانه تکانی را به کارگران خدماتی بسپارند.

اجاق خاموش کارگران روشن می شود

دراین روزها صاحبان کاخ های بلند گرد و غبارهای نشسته بر در و دیوار را به دستان ترک خورده کارگران می سپارند و کارگران نیز مسرور و خوشحالند از اینکه در این روزها می توانند پولی بدست آورند و یخچال خالی و اجاق خاموششان را که مدتی است رنگ گوشت ندیده روشن کنند.

آری این کارگران در اسفندماه کار و بارشان سکه است و با کارگری در خانه های ویلایی بالای شهر عرق از پیشانی هایشان سرازیر می شود و کار می کنند تا روزهای خوب خویش را با دلخوشی رزقی حلال به ثمر برسانند.

 نرگس صبوری یکی از کارگرانی است که برای تامین مخارج زندگی اش به ویژه در شب عید کوله بارش را بر دوش می کشد و راهی منازل مردم می شود تا گردها را بگیرد او می گوید: کار می کنم و باز هم کار تا شاید بتوانم با پولی که بدست می آورم شرمنده فرزندان یتیمم نشوم، می خواهم برای عیدشان همان لباس هایی را که دوست دارند بخرم.

او که چهار سال پیش همسفر زندگیش را در یک حادثه رانندگی از دست داده ادامه می دهد: می خواهم همان لباس هایی را که بچه مایه دارها بر تن می کنند برای فرزندانم خریداری کنم.

او می گوید: بعد از مرگ همسرم من برای فرزندانم هم پدر بودم و هم مادر و درست از همان موقع برای تامین مخارج زندگی در خانه های مردم شستم و رفتم تا دستم را جلوی احدی دراز نکنم.

وی می افزاید: دیدن برق شادی در چشم های کودکانم مرا بیش از هر چیزی خوشحال می کند و این عید نیز دلم را بیش از همیشه برای کار کردن در خانه های مردم دلگرم کرده چون به این فکر می کنم که باید برای کودکانم سنگ تمام بگذارم.

او در حالی که با دست هایش لکه های شیشه ها را پاک می کند می گوید: دوست دارم وقتی کودکانم بزرگ شدند آنقدر درس بخوانند و تلاش کنند تا مهندس و دکتر شوند و مانند مادرشان کارگری و کلفتی نکنند.

یکی دیگر از کارگران نیز می گوید: هر چند که دست هایم این روزها دچار لرزش و خستگی شده اما بازهم کار می کنم تا شرمنده زن و بچه ام نشوم.

علی صادقی با اشاره به مبلغی که برای خانه تکانی دریافت می کند، ادامه می دهد: برای یک روز کامل خانه تکانی 20 هزار تومان دریافت می کنم که این مبلغ به تصور بسیاری از افراد گزاف است اما زحمتی که ما می کشیم در برابر این پول ناچیز است.

وی سپس با بیان اینکه تمیز کردن در و شیشه و پنجره و یا شستن قالی دیگر برایم عادت شده می افزاید: اوایل  که کارگری می کردم احساس سرخوردگی داشتم اما حالا به این فکر می کنم که باید به فکر تامین مخارج زندگی و شاد کردن فرزندانم آن هم نزدیک عید باشم.

گیس هایم را در راه کارگری و کسب لقمه ای نان حلال سفید کردم

او می گوید: امروز به این نتیجه رسیده ام که تنها چیزی که خجالت دارد و عار و ننگ بوده دزدی و از در و دیوار خانه مردم بالا رفتن است.

 یکی دیگر از کارگران نیز همان طور که قالی گل قرمز با حاشیه های نقش دارش  را با عشق می شوید و بر بام های خسته و ترک برداشته ی خانه ای پهن می کند می گوید: گیس هایم را در راه کارگری و به دست آوردن لقمه نانی حلال سفید کردم و امروز خوشحالم که سالم و درست زندگی کردم.

وحید فاضلی با بیان اینکه وضع کسب و کار کارگرها در روزهای پایانی سال خوب است، می گوید: نزدیک عید که می شود سر کارگرها شلوغ می شود اما در روزهای عادی سال رونق کار به این خوبی نیست چرا که در روزهای پایانی سال نه تنها قشر مرفه که حتی اقشار عادی جامعه نیز از کارگرها برای تمیز کردن خانه کمک می گیرند.

 

فرزندانم شغل من را ننگ می دانند

او با اشاره به اینکه فرزندانم با کار من مخالف هستند و از شغل کلفتی من ننگ دارند، گفت: دوست ندارم فرزندانم از کار من خجالت بکشند اما چاره ای نیست باید کار کرد تا بتوان پولی هر چند ناچیز بدست آورد.

او با دستان ترک دارش در حالی که دیوارهای خسته را نمدار و تمیز می کند، ادامه می دهد: خرج زندگی کارگرها در اسفندماه خوب است اما در سایر روزهای سال وضعیت مطلوبی ندارد و ما دلخوشیم به همین روزهای پایانی سال تا بتوانیم اهل خانه را خوشحال کنیم.

او با بیان اینکه در سال های گذشته زنان و مادران خانه دار خود از اوایل اسفند به تمیز کردن خانه اقدام می کردند، می گوید: به نظرم در آن روزها عطر و بوی عید بیشتر در کوچه ها می پیچید چرا که با گذر از هر کوچه و محله فرش هایی را می دیدی که توسط زنان و مادران شسته و بر بام های خانه  آویز می شد و یا اینکه زنانی را می دیدی که به تمیز کردن شیشه می پرداختند.

فاضلی ادامه می دهد: در سال های قبل بسیاری از زنان معتقد بودند که هیچکس به اندازه خودشان نمی تواند در تمیز کردن خانه دقت بالایی داشته باشد اما در حال حاضر زمانه فرق کرده و بانوان ترجیح می دهند تا کارهای منزلشان را به دست کارگرها بسپارند.

اما طعم عید و خانه تکانی در میان طبقات پایین تر جامعه حال و هوای زیباتری دارد و من امروزاز دور به برج‌های بلند چند طبقه و مجتمع‌های عظیم مسکونی نگاه می‌کنم منظره شهری مدرن و پیشرفته جلوی چشمانم قرار می‌گیرد که خیلی زیبا به‌نظر می‌رسد، اما از کنار بزرگراه فقط باید به آن دوردست‌ها نگاه کرد چون زیر پایم منظره دلچسبی ندارد.

زیرپایم پر است از آلونک‌های کوچک و نامرتبی که نمی‌شود به آنها گفت خانه این جا زندگی رنگ دیگری دارد ولی لذت خانه تکانی در میان این آلونک ها طعم عید نوروز واقعی و به یاد ماندنی را می دهد.

و حالا من با گذر از مناطق حاشیه ای چشم در چشم مادرانی می شوم که چادرهاشان را به کمر بسته اند و هر کدام مشغول کاری هستند یکی جارو به دست گرفته و حیاط خانه را می شوید و یکی لکه های نشسته بر شیشه ها را آرام آرام با دست های مهربانش می زداید تا همانند دلش صاف و زلال شود.

یکی از مادران قدیمی و سنتی حاشیه شهر که دوست دارد خود برای آمدن عید نوروز خانه را تمیز کند همان طور که با دست هایش در سرمای زمستان قالی را برای شستن پهن می کند می گوید: کارگرها نمی توانند به خوبی خودمان گرد خانه و قالی را بتکانند و ما هر ساله عادت کرده ایم تا خودمان برای تمیزکاری دست به کار شویم.

اما در پس نگاهش درد نداری و فقر بهانه ای می شود برای گفتن این جمله و شاید این زنان و مادران نمی خواهند چهره همسرانشان از فقر شرمگین شود.

یکی دیگر از زنان با صلابت حاشیه که با دست هایش در تشت رخت چنگ می زند می گوید: شستن و تمیز کردن جزئی از زندگی است و من گله ای از خانه تکانی ندارم.

او ادامه می دهد: اما گله من از تبعیض و اختلاف هایی است که در جامعه موج می زند، تفاوت ها و اختلاف هایی که بوی عدالت نمی دهد.

قالی های شسته شده و آویخته بر دیوارهای سادگی، زندگی های حاشیه ای و آدم های بدون حاشیه چه فرقی دارد وقتی که هیچکس نمی خواهد بداند در دل مردمان طبقات فروتر و کسانی که دستشان به دهنشان نمی رسد، چه می گذرد. درد فقر در این مناطق موج می زند و انگار آنها با آمدن عید نیز قرار است در تنگنا باشند.

در این حاشیه شهر زخم فقر و نداری را آن زنی که از ترس ترک دست هایش کارگر را خبر می کند تا خانه اش را تمیز کند و یا آن زنی که با پالتو پوستش آجیلها را نو و کهنه می کند تا تازه ترینها عایدش شود هیچوقت نخواهد فهمید.

و من امروز خیره می شوم به تفاوت دست های پیرمرد کارگر و تفاوت خانه تکانی مادری مهربان در خیابانی حاشیه ای که با دست هایش و با تمام وجود برای آمدن سالی نو گردها را از گوشه و کنار خانه اش پاک می کند.

....................................

گزارش: مرضیه صاحبی

کد خبر 1553547

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha