به گزارش خبرنگار كتاب مهر ، اسماعيل جنتي در ادامه افزود : تا آنجا كه من به خاطر دارم در آن زمان قرار داد( ناشر ومولف) بالاي پانزده در صد وجود نداشت . ابوالحسن نجفي ، احمد شاملو ، سيد حسيني ، مير علايي وبرخي ديگر بودند كه پانزده در صد حق ترجمه وتاليف مي گرفتند. ناشران معمولا بعد از اينكه كتاب چاپ مي شد - دوماه بعد ازچاپ كتاب - پول پرداخت مي كردند. اگر كتابي را براي ترجمه به مترجمي سفارش مي دادند مبناي آن قرارداد هم به اين صورت بود وفرقي نمي كرد. در گذشته پيش پرداخت به نويسنده ، شاعر ومترجم - كه به تازگي رواج پيدا كرده است - معنايي نداشت.
اين ناشردر ادامه گفت : در موسسه اي كه من كار مي كردم ، هرگز ميان نويسنده وناشر اختلافي پيش نمي آمد. هيچ مشكلي ميان ناشر ونويسنده پيش نمي آمد براي اينكه رابطه ها خيلي دوستانه بود ، به هرحال نويسنده وشاعر مي خواستند كارشان به جامعه ادبي معرفي شود وبه دست خواننده برسد ونيت نويسندگان اين نبود كه از نوشتن كتاب پولي عايدشان شود و سودي ببرند. اصل اين بود كه اثرخوبي به جامعه ي ادبي ارائه شود.
مدير نشر يوشيج درباره ي ميزان اعتماد مردم به " آرم ناشران " گفت : در گذشته ناشراني مثل ؛ انديشه ، مرواريد ، كتاب زمان ، نيل ، خانه ي كتاب و اميركبيرجزء ناشراني بودند كه آرمشان ارزش داشت ومردم با ديدن اين علامت در پشت كتابي با اطمينان اين كتاب را خريداري مي كردند .ناشران اين شهرت واعتبار را به سادگي به دست نمي آودند؛ اعتبار يك ناشرحاصل سالها رنج وتلاش بود كه موسسه ي انتشاراتي شان را به خوانندگان بشناسانند.
وي افزود : ناشر براي به دست آوردن مخاطب بيشترسالها زحمت مي كشيد. ناشراني كه مي خواستند به تازگي كاري را شروع كنند؛ به گونه اي كتاب چاپ مي كرد كه خواننده بعد از چاپ پنج كتاب به اين نتيجه مي رسيد كه اين انتشارات كارهاي ترجمه وتاليفي خوبي منتشر كرده وكار نشر را جدي گرفته است .
![]() در زمان طاغوت مميزي كتاب به اين صورت بود كه بعد از چاپ كتاب دو نسخه از ان براي كتابخانه ملي ارسال مي شد ودر آنجا كتاب را بررسي مي كردند واگر مشكلي از نظر سانسور داشت به ناشر اطلاع مي دادند. |
وي درباره ي اين كه ناشران درگذشته با چه مبنايي سراغ نويسندگان مي رفتند ، گفت : مساله اين نبود كه شاعر يا نويسنده شهرت داشته ، ناشر اگر مي خواست كتابي را از كسي بگيرد نگاه مي كرد به اين كه اين كتاب آيا ارزش چاپ شدن دارد ، اگر كتاب شعربا داستان يا ترجمه اي به دست ناشري مي رسيد صرف نظر از شهرت واعتبار نويسنده ، شاعر يا مترجم به خود اثر توجه مي كردند. انتشاراتي مثل خوارزمي طرح جلد هاي ساده اي براي كتاب ها انتخاب مي كند اما كتابهايش مخاطب خود را دارد ، اين ناشر برخلاف ديگر ناشران كه طرح جلد هاي پر زرق وبرق براي كتاب طراحي مي كنند ، طرح جلد هاي ساده اي دارد اما مردم كتابهايش را به خوبي مي خرند . براي اينكه مفهوم كتاب مهم است وگرنه جلد كتاب كه براي خواننده كاري انجام نمي دهد ، ممكن است خواننده با ديدن جلد جذاب يك كتاب ، كتاب را خريداري كند اما اگر ببيند كتاب باب ميلش نيست كتاب را به گوشه اي بياندازد ؛ به اين ترتيب است كه جلد كتاب نمي تواند مخاطب اضافه اي براي كتاب پيدا كند.
اسماعيل جنتي درباره ي وضعيت سانسور كتاب در رژيم پهلوي گفت : در آن زمان هر كتاب كه منتشر مي شد ، بعد از چاپ دونسخه آن به كتابخانه ي ملي فرستاده مي شد تحت عنوان ثبت در كتابخانه ملي . اين ثبت شدن در كتابخانه ي ملي به اين معنا بود كه كتاب براي بررسي از نظر محتوا به دست كارشناسان كتاب درساواك - يا هر مركزديگري كه اين وظيفه را داشت - مي رسيد واگر مشكلي داشت به اطلاع ناشر مي رساندند كه اين كتاب مشكل دارد البته در اين زمان كتاب چاپ شده بود ، در كتابفروشي ها توزيع هم شده بود و ممكن بود مردم نسخه هايي از كتاب راهم خريداري كرده باشند . براي كار نشر نياز به مجوز گرفتن از وزارت فرهنگ وهنر سابق نبود وصنف ناشر وكتابفروش بود كه مجوز فعاليت در اين صنف را به متقاضيان مي داد . البته در آن زمان ، تعداد ناشران ونويسندگان زياد نبود والبته ما داريم از زماني صحبت مي كنيم كه جمعيت ايران بيست وهشت تا سي ميليون نفر بود.
نظر شما