به گزارش خبرنگارمهر؛ عقربه های ثانیه شمارساعت به دنبال یکدیگر می دوند و خبر به پایان رسیدن ثانیه های آخر عمر سال را می دهند.
همه اعضای خانواده در تب و تابند، تا ساعت تحویل سال اندکی بیشتر باقی نمانده ، دختر خانواده با ظرفی از سیب های سرخ هفت سین سفره را تکمیل می کند؛ زاویه آیینه را تغییر می دهد تا قرآن و سبزه در آن رخ نمایی کنند؛ اکنون همه چیز مهیا است تا صدای توپ آغاز سال تحویل به گوش برسد.
در طول سالیان متمادی نوروز را با هفت سین آغاز می کنیم، سنتی به ارث مانده از گذشتگان که سینه به سینه به ما رسیده و همچنان پا برجا باقی مانده است؛ اما براستی رمز هفت سین چیست که با گذشتن هزاران سال از این پیشینه ، هنوز کمرنگ نشده و نقش اصلی را سفره عید هر سالِ مان ایفا می کند.
گذشته نوروز آن چنان مبهم و به افسانه آمیخته است که برای یافتن چرایی آن جز توسل به اسطوره ها و افسانه ها راهی باقی نمی ماند.
امروزه این خوان نوروزی که سفره هفت سین می نامیم در اقصی نقاط کشورمان گسترده می شود، سفره ای محدود به ترکیب لغوی "سین"، مجموعه ای متنوع از آنچه که در زندگی به آن محتاجیم. اما بر خلاف تصور عامه که هفت سین را رایج می دانند در برخی سنت ها مانند زرتشتی از هفت"شین "شامل شکر، شراب، شهد وشیر، شمع و شمشاد، شانه یا شایه(میوه) و برخی دیگر هفت چین، یعنی هفت چیز چیده شده از درخت سفره هایشان را می چیده اند.
این سنت ارزنده در گذشته های دورتر با هفت میم هم نمایان شده، در آن دوران مرغ، ماهی ، میوه ، ماست، مربا، مسقطی ومیگو بر سر سفره چیده می شده و به این ترتیب سفره شان تکمیل می شده است.
اگر گذری به سفره های مختلفی که در طول سالهای متمادی چیده می شده است بیندازیم، وجه مشترک تمامی سفره های نوروزی عدد هفت ،آب و ماهی زنده و وجود آیینه وکتاب مقدس در میان مسلمانان قرآن و زرتشتیان اوستا بوده است؛ و عدد هفت که یادآور هفت آسمان، هفت شهر عشق ، هفت خوان رستم و هفت سین یا شین یا میم از حضور مستمر این عدد در سنن و عقاید این ملت حکایت دارد.
در درازای زمان هفت "سینی" یا هفت میوه یا گل یا سبزی با سین آغاز می شود و هریک با نشانه ای از باروری و تندرستی تلفیق شده اند.
آنچه امروز، خوان ما ایرانیان را زینت می دهد سبزه تازه روییده، سنبل خوش بو، سیب به عنوان میوه ای بهشتی، سمنو مائده ای از جوانه گندم است.
سنجد که بوی و برگ و شکوفه درخت آن محرک عشق و دلباختگی است، سیر که از دیر زمان خواص دارویی آن برای تندرستی شناخته شده است، سپند یا همان اسفند که دانه های به رشته کشیده آن دافع چشم بد است؛ ما بر این خوان آیینه می گذاریم که نور و روشنایی می تاباند، شمع می افروزیم که روشنایی و تابش را به یاد می آورد، تخم مرغ تمثیلی از نطفه و باروری، کاسه آب زلال به نشانه پاکی و ماهی نماد تازگی و شادابی با تمامی این اوصاف سفره های نوروزی مان با هر آنچه از سین ، شین و یا میم چیده شده باشد، رمز مودت خانوادگی و جمع شدن اعضای خانواده گرد یکدیگر را به همراه خواهد داشت.
نوروز این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته در طول تاریخ کهن خویش روزگاری در کنار مغان و مهر پرستان ، پس از آن در کنار آتشکده ها های زرتشتی سرود موبدان و زمزمه اوستا را به گوشش می خوانده اند و از آن پس تا کنون با آیات قرآن و کلام خدا را تجلیل می کرده اند.
اینک در جشن نوروز جشن طبیعت و نو شدن زندگی، در میعاد گاهی که همه نسل ها ی تاریخ و اساطیر ملت مان در آن حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم و امانت عشق را به ودیعه می گیریم که هرگز نمی میریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد، و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده بر صحیفه عالم ثبت می کنیمو شخصیت ملی خویش را از زدوده شدن به فرهنگ غرب می رهانیم.
بابانوئل همان حاجی فیروز ایرانیان است
بابانوئل را با جامه ای سرخ و کلاهی سپید بر سرش می شناسیم، حاجی فیروز خودمان هم که فرجامین روزها سال سرودخوان در گوشه شهر می بینیم جامه ای سرخ برتن دارد، شاید تنها چیزی که این چهره و پدیده فرهنگی را از بابانوئل مسیحیان جدا می کند سیاهی چهره او باشد.
اگر بیشتر به کنکاو این دو اسطوره بپردازیم وجوه مشترک دیگری هم به چشم می خورد؛ رنگ سرخ که نماد و نشانه ای از خورشید یا گرما و روشنی است در هر دو این شخصیت ها دیده می شود.
حاجی فیروز زمانی پدیدار می شود که روزگار تیرگی و سرما به پایان می رسد و روزگار روشنی و گرما به فراز می آید.
تیرگی روی حاجی فیروز می تواند نمادی از شب باشد، شب بیانگر روزگاری مرده و افسرده از جهان و در برابرش روز نشانه ای از رستاخیز دوباره جهان است.
جهانی که در تیرگی و سرما فرورفته و از نشانه های زندگی و جنبش و تکاپو بهی بهره مانده است، با فرارسیدن بهار جهان دوباره جنب و جوش را از سر می گیرد،از سوی دیگر سپیدی چهره و کلاه بابانوئل هم می تواند یادآور روشنایی و روز باشد.
تنها زمان پدیداری میان حاجی فیروز و بابانوئل است که این دو را از هم مجزا می کند، حاجی فیروز در روزهای پایانی اسفند سر و کله اش پیدا می شود و بابانوئل در روزهای آغاز سال نو میلادی. بنابراین می توان اذعان داشت که حاجی فیروز هم به نوعی حکم بابانوئل را در فرهنگ و آیین نوروز دارد.
.......................
گزارشگر: سپیده غفاری
نظر شما