حجت الاسلام رضا غلامي
*خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : لطفاً بهعنوان شروع بحث درخصوص جايگاه توليد علم و نظريهپردازي در فضاي علمي فرهنگي كشور در شرايط كنوني توضيح بفرماييد.
- حجت الاسلام غلامي : ضمن تشكر از خبرگزاري "مهر" كه اين فرصت را ايجاد كرد تا درخصوص اين موضوع مهم بتوانيم تبادلنظر كنيم، گمان ميكنم توليد علم و نظريهپردازي، يك ضرورت اجتناب ناپذير است. ما براي جبران عقبماندگيها و به دست گرفتن ابتكار عمل، چاره اي جز اين نداريم. ايدة جنبش توليد علم و نظريهپردازي در واقع عبارت است از حركتي منسجم و فراگير به منظور دستيابي جمهوري اسلامي به قدرت بازيگري در جهان اعم از عرصة فرهنگي، سياسي و اقتصادي. بايد قبول كنيم، ملتي كه در اين زمينه موفقيتي نداشته باشد، در موقعيت جهاني تماشاگر محض است. اگر با دقت ملاحظه بفرماييد، انقلاب اسلامي دو پايه اساسي دارد، يكي استقلال و ديگري آزادي. بيترديد توليد علم مناسب ترين راه براي حفظ و ارتقاء استقلال و گسترش آزادي است. ملتي كه مقلد و مصرفكننده است نه استقلال دارد و نه آزادي. البته اين ايده در حالي مطرح ميشود كه هيچ گونه گزينة منطقي ديگري براي ايجاد تحول، براساس ظرفيت و پتانسيل بالقوه و بالفعل در كشور و قواعد جديد بازي در جهان، متصور نيست. من مطمئنم، جدي نگرفتن توليد علم طي ده سال آينده، لااقل ملت ما را نيم قرن از دستيابي به حقوق مسلم خود محروم خواهد ساخت. لذا با لحاظ كردن مفهوم دقيق امنيت ملي، توليد علم از اركان اصلي امنيت ملي كشور است و بايد وزن اين حركت را با اين ديد سنجيد و بهاء آن را كامل پرداخت كرد.
چناچه حتما در جريان هستيد، مقام معظم رهبري دو سال پيش، در پاسخ به نامهاي كه جمعي از دانش آموختگان حوزه خدمت ايشان فرستادند، پيام مهمي در اين رابطه صادر نمودند كه بايد به اين پيام جدي تر و عميقتر نگاه شود. الان حدود دو سال از تاريخ صدور آن گذشته و طبعاً سالروز صدور اين پيام، زمان مناسبي است تا بررسي كنيم كه چه اقداماتي در اين خصوص انجام شده، چه موانع عمدهاي پيش روي ما است و چه راهكارهايي را ميتوانيم پيشنهاد كنيم تا اين جريان شتاب و سرعت بگيرد. الان كشورهاي توسعهيافته براي ايجاد توازن قدرت و ايجاد حلقه امنيتي در جهان چندان به فكر تجهيز خودشان بهوسيلة سلاح نيستند. بلكه مهم ترين عنصر براي اين كه كشورهاي توسعهيافته بتوانند به اهداف شان دست پيدا كنند و در مناطق مختلف موازنه قدرت ايجاد شود، توليد علم است. كشورهايي هستند كه از طريق توليد علم خود را در حد غيرقابل تصوري رشد دادهاند؛ از قبيل ژاپن كه ميدانيم سالهاست در اين زمينه پيشتاز است و امروز به سمت فروش دستاوردهاي علمي و تكنولوژيكي خود رو آورده و در اين زمينه بسيار موفق نيز بوده است. حالا كه دو سال از تاريخ صدور اين پيام گذشته و ما واقعاً نميتوانيم ضرورت و اهميت اين مسئلة مهم را منكر شويم، بايد اين سوال را مطرح كنيم كه طي دو سال اخير، مراجع و دستگاههايي كه در اين خصوص مسئوليت ويژه داشتهاند چه اقداماتي را انجام دادهاند؟ براساس پيامي كه رهبري در اين زمينه داشتند، ما ميتوانيم چند مرجع و دستگاه را به صورت مشخص، بهعنوان مسئول و پيگير اصلي اين موضوع درنظر بگيريم، يكي شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به تعبير مقام معظم رهبري مسئوليت مهندسي فكري فرهنگي كشور را بهعهده دارد، ديگري مجلس شوراي اسلامي كه طبعاً بايد در زمينه زمينهسازي و نهادينهكردن توليد علم و نظريهپردازي در كشور گامهاي بزرگي را بردارد و سوم دولت كه مجري اصلي مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مجلس در اين زمينه است؛ و در كنار اينها شوراي عالي مديريت حوزة علميه قم كه مورد خطاب مقام معظم رهبري در آن پيام بودند و قطعاً در بخش دينپژوهي كه بخشي مهم و راهگشا در توليد علم تلقي ميشود، بايد جايگاه و نقش اين مرجع را خيلي ممتاز و پررنگ ديد.
مهمترين سوالي كه ما الان ميتوانيم از اين مراجع داشته باشيم اين است كه در اين زمينه چه گامهايي را برداشتهاند . خوشبختانه امسال سال پاسخگويي هم هست و لذا انتظار ميرود به جامعه نخبه كشور توضيح بدهند كه در اين زمينه چه كارهايي را انجام دادهاند. ارزيابي افرادي مثل ما كه دستمان در كار هست و سالها است كه مشغول مديريت پژوهشي هستيم و در مراكز پژوهشي نيز رفت وآمد زيادي داريم اين است كه متاسفانه بهجز برخي از موسسات كه دلسوزانه در اين دو سال كار كردهاند، كارنامه دستگاههاي اصلي نظام بهويژه اين مراجعي كه نام بردم، قابل قبول نيست و حركت درخوري در اين مدت توسط آنها ملاحظه نميشود. مثلا نديديم در اين مدت طرح منسجم و جامعي از طرف شوراي عالي انقلاب فرهنگي ارائه شود. موضوع تاسيس بنياد نخبگان هم كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مورد بحث قرار گرفته با نگرانيهايي توام شده است و اين نگراني عمدتا از ابهام در جايگاه اين بنياد در ساختار كلان مديريت آموزشي و پژوهشي كشور منشأ ميگيرد. اين سوال كه آيا واقعاً اين بنياد ميتواند نقش كليدي خودش را براي حمايت و پشتيباني از محققان و استعدادهاي درخشان در كشور ايفا بكند يا نه؟ سوال مهمي است. در مجلس كه من احساس ميكنم اساساً در اين زمينه غفلت صورت گرفته است. الان كه اواخر فصل تصويب برنامه در مجلس است نه لايحه مستقلي در اين زمينه ارائه شده و نه طرحي. لذا من فكر ميكنم بايد از بحثهاي مقدماتي عبور كنيم و به فكر بازكردن مسير باشيم.
حجت الاسلام قائمي نيا
- حجت الاسلام قائمينيا : من هم بهنوبة خودم از دست اندركاران خبرگزاري "مهر" و شما تشكر ميكنم كه زحمت اين امر را متقبل شديد تا نكاتي را خدمت شما عرض كنم و از نكاتي كه جناب آقاي غلامي فرمودند استفاده كردم. همانطور كه آقاي غلامي هم اشاره كردند توليد علم يك ضرورت است. درواقع مادامي كه ما به مرحلة توليد علم نرسيم آن ركودي كه الان در جوامع اسلامي شاهد هستيم هيچگاه پشت سر نخواهيم گذاشت . بهعنوان مثال ما فلسفه خوان داريم ولي فلسفهخوان با فيلسوف فرق دارد، فيزيك داريم ولي فيزيكدان با فيزيك خوان فرق دارد. در توليد علم شخص درگير مسائل رشتة خودش بهصورت زنده ميشود و در فرآيند توليد علم كه بر اين تاكيد دارم كه توليد علم يك فرآيند است و درواقع يك فرآيند دستهجمعي است؛ يعني تعداد زيادي كه در يك رشته تخصص و تبحر دارند درگير يك مسئله يا سلسلهاي از مسائل ميشوند و راه حلي براي آن ارائه ميدهند. مادامي كه ما درگير اين فرآيند نشويم؛ يعني خودمان به آن مرحله نرسيم كه در اين فرآيند شركت داشته باشيم و صرفاً ناظر خارجي باشيم و فلسفهخوان و فيزيكخوان و سياستخوان و امثال اينها باشيم هيچگاه آن ركود را پشت سر نخواهيم گذاشت. آن چيزي كه الان در جوامع علمي پيشرفته ميبينيم فرآيند توليد علم است نه فرآيند علمخواني. بنابراين مهمترين مرحله گذر از اين مرحلة علم خواني به مرحلة توليد علم است.
به اعتقاد بنده عليرغم اين كه الان دو سالي از اين حركت مبارك گذشته ولي اين حركت هم دارد بستر خودش را ازدست ميدهد و دليل آن هم اين است كه عمدتاً كارهايي كه در اين دو سال انجام گرفته يا كارهاي درجه دوم است . بيشتر مراكزي كه سراغ اين بحثها رفتهاند دنبال اين بودند كه توليد علم چيست، چه نظرياتي درباب توليد علم وجود دارد، اين يعني كارهاي درجه دوم. در پارهاي از موارد هم بيشتر ديديم كه تكرار مكررات صورت گرفته و بزرگاني كه از قبل نكاتي داشتهاند اينها را بارها تكرار كردهاند و در اين بستر جديد دوباره مطرح كردند. به نظر من هنوز آن مرحله اصلي و توليد علم واقعي هنوز صورت نگرفته و شايد هنوز مقدمهچيني هم نشده. طبيعي است كه دستگاههايي كه از لحاظ قانونگذاري و اجرا درگير اين مسئله هستند ضعفهايي دارند ولي خود جريان توليد علم هم بايد تعريف مجددي بشود. در اين بستر فعلي هنوز توليد علم حقيقي صورت نميگيرد. نهايتاً اين است كه ما يك ضرورتي براي اين مسئله احساس ميكنيم و تعريفي هم از توليد علم داريم، ولي ثم ماذا، چه چيزي توليد شده؟ آيا غير از اين است كه به حجم مكتوبات اضافه شده، يك سري تحليلهاي مفهومي اضافه شده؟ ارزش اينها را من انكار نميكنم ولي اينها بهمعناي دقيق كلمه توليد علم نيست و ما هنوز داريم روي بحثهاي درجه دوم ميچرخيم. چرا؟ چون هنوز روزنهاي به بحث توليد علم پيدا نكردهايم و اين بحراني است كه جوامع علمي ما اعم از حوزوي و دانشگاهي با آن درگير هستند. لذا به اين مسئله ميشود از دو زاويه نگاه كرد؛ يكي آن زاوية اجرايي و قانونگذاري كه قطعاً نگاه به آن مسئله از عهدة من خارج است و يكي هم از لحاظ نظري و راهحلي كه در چارچوب رشتههاي خاص ميشود داد كه در مورد اين ميشود بحث كرد.
- دكتر عيوضي : ويژگي اصلي يعني « آگاهي» و « دينباوري» نقطهعطفي در تحولات فكري و انديشهي مردم بهوجود آورد و جامعهي ايران را به لحاظ كمي و كيفي با تغييرات اساسي در عرصههاي مختلف علمي و دانشگاهي و حوزوي مواجه ساخت. از همان ابتدا موضوع كفايت و كيفيت پشتوانه نظري انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي نه فقط در عرصه علوم انساني بلكه در عرصههاي علوم ديگر بهعنوان يكي از اساسيترين چالشهاي پيش روي بقاء آرمانهاي انقلاب و استحكام نظام قرار گرفت. از سويي هماوردخواهي غربيان مشكلات و دشواريهاي فراواني در عرصهي انديشه و عمل براي ملت فراهم نمود . يكي از اين دشواريها، چالشگري انقلاب اسلامي در قالب نظام جمهوري اسلامي با علم و تمدن غربي است. به نحوي كه پرداختن و جدي گرفتن آن رمز موفقيت در اين چالش بزرگ است. همانگونه كه مقام معظم رهبري در اين رابطه به تمدنسازي، نظريهپردازي و گفت وگو تاكيد مينمايند و تحقق امر تمدنسازي را كه شرط بقاء جوامع معدني است در قالب توليد علم و آزادانديشي و جنبش نرمافزاري سامان يافته ميدانند و اين كه هر تمدني در عرصه علم، نظريهها و علم متناسب با خود را بوجود ميآورد و گفت وگو زمينه توليد و پيدايش اين نظريات است و اگر گفت وگو در چارچوب اصول و بنيادهاي تمدني به منظور نظريهپردازي علمي شكل گيرد بخشي از تأخير تمدن و فرهنگ در اين خيزش و نهضت را پاسخ ميدهد، لذا ضرورت توليد علم در بطن ماهيت اصيل انقلاب اسلامي رمز بقاي انقلاب و خروج از چالشهاي پيش روي ميباشد. اين ضرورت يك ريشه فرهنگ اسلامي را نيز در بردارد، چراكه فرهنگ توليد علم يك فرهنگ ريشهدار اسلامي است. توليد علم و توسعه علم ديني تداوم بخش حكومت ديني در عصر حاضر است و بدون تحقق آن انقلاب اسلامي در عرصههاي مختلف جايگاه مبهم و ناشناختهاي خواهد داشت.
با توجه به اين كه هدف نهايي انقلاب اسلامي اين است كه براساس معرفت ديني بتواند جامعه و حكومت ديني را با خصوصيات و ويژگيهاي دينسالارانه در عرصه تراكم نرم افزارهاي غيرديني و ضدديني تحقق بخشد تا براين اساس، زمينه تمدن اسلامي را مهيا نمايد بايد با تحقق جنبش نرم افزاري اين مهم را جامه عمل پوشاند تا اجماعي در بين نخبگان براي حفظ و بقاي انقلاب اسلامي فراهم شود.
* خبرگزاري "مهر" : پس از بحث ضرورت و جايگاه بهتر است مقداري هم راجع به مفهوم و معناي توليد علم و نظريهپردازي بحث شود.
- حجت الاسلام قائمينيا: در پرسش قبلي به اين نكته اشاره كردم كه توليد علم درواقع يك فرآيند است و آن هم فرآيند حل مسئله است. يعني در هريك از شاخههاي دانشهاي گوناگون متخصصان با مسائلي مواجه هستند كه ايجاد يك نوع مشكلاتي ميكند و يك نوع بحراني را در آن رشتهها ايجاد ميكند كه براي حل آن مسائل راه حلهايي ابداع ميشود. اين خودش فرآيند توليد علم است. يعني در گام اول رسيدن به مسائل و بعد از پيدا كردن راهحلها كه آن امروزه فرضيه مينامند؛ فرضيهها يعني همان راهحلهايي كه هنوز موقتي هستند و اثبات نشدهاند و در مرحلة سوم اثبات يا ابطال آن فرضيهها است و در مرحلة چهارم تبديل آن فرضيه مطرح شده به بخشي از علم رسمي است؛ يعني فرضيههايي كه مطرح ميشود و راهحلهايي كه براي مسائل مطرح ميشود، به همين صورت وارد عرصه علم نميشود و در كتابهاي درسي نميآيد، بايد توانايي خودش را در حل آن مسائل نشان بدهد و از آزمونهاي سخت جان سالم به در ببرد و محك بخورد. وقتي اثبات شد آن وقت بخشي از علم است. اين فرآيند توليد علم در هريك از شاخههاي متفاوت است.
توليد علم يك فرآيند است ، به اين معنا كه مراحلي را طي ميكند؛ تدريجاً صورت ميگيرد؛ دفعتاً هيچ گاه صورت نميگيرد. علاوه بر آن ويژگي دوم آن اين است كه توليد علم يك فرآيند اجتماعي است. ممكن است مبدأ مسئله يا راه حل از يك نفر باشد ولي در نهايت جامعة عالمان است كه بايد داوري كند و آن مسئله را بپذيرد و آن را تبديل به علم روز بكند. بنابراين ويژگي دوم توليد علم همان ويژگي اجتماعي آن است كه بايد جامعة عالمان و متخصصان آن رشته براساس معيارها و ملاكهايي كه دارند آن را بپذيرند.
ويژگي سوم توليد علم اين است كه هيچ گاه از صفر شروع نميشود؛ يعني اينطور نيست كه شما بدون توجه به ذخيره و موجودي اطلاعاتي كه در يك رشته داريد شروع كنيد به نوآوري. هميشه از يك جايي شروع ميشود كه ديگران تا آنجا رفتهاند. بنابراين اين ويژگي متخصصان هر رشته را ملزم ميكند كه به آن اطلاعاتي كه در زمان حاضر در آن رشته هست حتماً رجوع كنند و ببينند راه حلهايي كه نسبت به آن مسئله هست چه راه حلهايي ميتواند باشد و بالاخره خود مسائلي را هم كه در رشتههاي گوناگون حل ميكنند ميتوانيم از يك لحاظ به دو قسم تقسيم كنيم، اين مسائلي كه در فرآيند علم مطرح است، برخي از آنها مسائل تاريخي هستند كه اصطلاحاً ميتوانيم آنها را مسائل دروني هم بگوييم. برخي از آنها هم مسائل بيروني هستند. مسائلي تاريخي آنهايي هستند كه براساس شرايط اجتماعي و تاريخي پيدا و مطرح ميشوند. بهعنوان مثال الان مسئلة مهمي كه براي ما مطرح است، الان چون حكومت ديني هست خيلي از مسائل براي ما مطرح ميشود كه شايد صد سال پيش مطرح نبود. اينها مسائل تاريخي و دروني هستند؛ يعني براساس تغيير و تحولي كه در شرايط اجتماعي، فرهنگي، سياسي رخ ميدهد يك سري مسائلي مطرح ميشود. برخي از مسائل هستند كه مسائل بيروني هستند. فرض كنيد الان كسي دارد در رشتههاي مختلف علوم اسلامي كار ميكند، با رجوع به مطالبي كه در فلسفة دين معاصر آمده و يا مطالبي ديگري كه فلاسفه معاصر گفتهاند يك سري نوآوريهايي را ميكند. اينها مسائل بيروني هستند؛ يعني با توجه به مباحث جديد يكسري مسائل هم مطرح ميشود. براي عالم دين هم مسائلي مطرح ميشود كه از خود شرايط عيني و تاريخي برميخيزند و مسائلي مطرح ميشود كه از دانشهاي جديد برميخيزند. بخش اول كه مربوط به شرايط تاريخي و عيني است طبيعتاً تا يك حدي بيرون از اختيار ما هستند، لذا بايد شرايطي فراهم شود تا يك سري مسائل جديد مطرح شود تا ما دنبال پاسخ آن باشيم.
- دكتر عيوضي : دو واژه « مفهوم» و « نظريهپردازي» در اين سوال مورد تاكيد قرار دارد. طبعاً براي ورود به حوزههاي مختلف علم، از جمله علوم انساني، علم ديني، علم سكولار و... و اتخاذ روش و متد شناخت ملاحظه هريك و تبيين جايگاه آنها شرط اساسي است. چراكه مفاهيم ابزارشناخت ميباشند و نظريهها نيز چارچوبي براي بهكارگيري مفاهيم ميباشند كه مشخص ميسازد مفاهيم چگونه پردازش ميشوند و مورد استفاده قرار ميگيرند. نظريهها كوششهاي ذهني منظم، مستمر و قاعده مند جستجوگران براي يافتن پاسخ سؤالاتشان ميباشند اما آنچه كه همواره مدنظر است در نظريهپردازي تلاش ميشود نظرات با تقييد به روشهاي علمي كارآمد و استفاده از مفاهيم مناسب به صورت نظريه درآيد. در اين صورت نظريهها كمك ميكند تا به صورت نظام مند اهداف كلان در يك حوزه علمي جامعه عمل پوشانده شود . اساساً نظريهها چگونه نگريستن و چگونه درك كردن را ياد ميدهند و براي درك آنها لازم است به ريشههاي معرفتي و هستيشناختي نظرگاه و مفاهيمي كه براساس آن پرورانده شده و در همان چارچوب بهكار گرفته ميشوند، دقت كرد.
اجتناب ناپذيري برخورداري از جهانبيني و پايههاي فلسفي براي نظريهپردازي سبب گرديده تنوع نظر كردنها به صورت كثرت نظريه نمود يابد. از طرفي مشوق اصلي و اساسي در نظريهپردازي، احساس نياز بدان ميباشد كه منشأ آن عموما گرفتار آمدن در چنبره موضوعات ذهني يا عيني است كه يافتن راه حل براي خروج از آن متفكران را به خود متوجه و مشغول ميسازد. بنابراين انگيزههاي پژوهش از بحرانها و سؤالات كليدي و اساسي جامعه تأثير ميپذيرد و هدف كندوكاو براي يافتن راه حلهاي مناسب و ضروري است و همين امر به تحقيقات و پژوهش شتاب ميبخشد.
بنابراين در توليد علم و نظريهپردازي در عرصه علوم ديني بايد به مفهومسازي و نظريهپردازي، طرح سؤالات و ابهام كليدي توجه جدي شود. اصولاً نفس توانايي طرح سؤال نشان از رشد يافتگي معرفتي است و روي آوردن و تمركز جدي بر مفهومسازي و استناد از مفاهيم موجود متناسب با وضع كنوني و نيازهاي علمي كشور از سوي ديگر پايههاي توليد علم و نظريهپردازي را تقويت ميكند و چون مفاهيم ابزار تحليل هستند، مفاهيم غربي خارج از جهانبيني ديني هستند و اگر در اين چارچوب عمل شود قطعا روش شناخت و كسب معرفت نيز منطبق با اين چارچوب توصيف خواهد شد. در مطالعات علوم ديني و علوم انساني در ايران كه به نظريهپردازي منجر ميشود توليد علم با سازماندهي پژوهشي فوق جهت دهي ميشود. درواقع علم بر ميناي اقتدار جامعه است . در جامعه مقتدر ديني علم ديني شكل ميگيرد و در جامعه مقتدر سكولار علم سكولار شكل ميگيرد. لذا در بحث توليد علم در جامعه ايران بايد توليد علم جديد جهت دهي شود و براي ايجاد آن برنامهريزي مناسب در مفهومسازي، روش شناسي، نظريه سازي و توجه جدي به ماهيت علوم جديد و نگرش انتقادي، ابزاري به آن ميباشد. اين امر لازم توليد علم ديني است.
درواقع ، در نهضت توليد علم و نظريهپردازي محوريت اصلي هستيشناسي و جهانبيني اسلامي با نگرش توحيدي است و اين مفهوم اقتدار ديني در جامعه ايران است كه مبناي روشي و نظري نهضت را شكل ميدهد. در انتخاب روش پژوهش بايد جهانبيني مروج علم ديني و مؤلفههاي آن را درنظر داشت . مفاهيم غربي كه فارغ از جهاننگري ديني ابداع و استعمال ميشوند نميتوانند در تحليل جامعه ديني و توليد علم ديني كارآيي داشته باشند و مبناي روشي قرار گيرند كه با روشهاي علوم آشتيناپذير است . اگرچه دين از نظر روش، تجربه، نظريه و مشاهده و... را بهكار ميگيرد ، اما برخي مباني اعتقادي است. علوم جديد به تكثير و تخصص بيش از پيش گرايش دارد. هرچند اين روش دستاوردهاي فراواني را به همراه آورده است اما روش غايت محور نيست و صرفاً روشهايي است كه تأكيد بر عملياتهاي تحليلي و تركيبي دارد. درحالي كه هدف از توليد علم ديني آن است كه در انبوه جزئيات عالم غرق نشود و بتواند اينهمه كثرت در عالم را در يك كل منسجم درك كند و به وحدت راستين سوق دهد. همانگونه كه در اعلاميه سازمان يونسكو درمورد بقا در قرن بيست ويكم آمده ، اگر ما نتوانيم علوم و تكنولوژي را دوباره به سمت نيازهاي اساسي سوق دهيم پيشرفتهاي كنوني در زمينه انفورماتيك، تكنولوژي، زيست و مهندسي ژنتيك به نتايج زيانبار و غيرقابل جبران منتهي ميشود. لذا چارچوب روشمند براي تحقق جلوههاي خدمت به انسانها در عرصههاي توليد علمي در اولويت اساسي اين نهضت قرار داد.
* خبرگزاري "مهر : در راستاي توليد علم و نظريهپردازي چه راهكارهاي عمدهاي متصور است؟
- حجت الاسلام غلامي : ابتدا بايد اين نكته را يادآوري كنم كه ما در فضاي علوم انساني و به طور خاص دينپژوهي صحبت ميكنيم. اگر وارد حوزههاي ديگر بشويم، چهبسا فضاي بحث و پاسخ ما به سئوالات شما متفاوت باشد. درخصوص راهكارها، من تصور ميكنم كه ابتدا بايد موقعيت فعلي خود را خوب بشناسيم، و متناسب با موقعيت و ظرفيتي كه داريم راجع به راهكارها صحبت كنيم. من نميتوانم راجع به راهكارهايي صحبت كنم كه در فضاي كشور عملي نيست. هنوز ما در مقدمات و مراحل ابتدايي توليد علم و يا ب هنوعي زمينهسازي براي توليد علم قرار داريم . راهكار زياد است و من خودم شايد تا الان به دهها راهكار رسيدهام و اينها را فهرست كردهام؛ ولي فكر ميكنم كه صحبت كردن از آن راهكارها در حال حاضر خيلي زود باشد.
اولين قدمي كه بايد برداشته شود براي اين كه زمينة توليد علم و نظريهپردازي در كشور فراهم شود، اين است كه تفكر توليد علم اشاعه پيدا كند. اشاره فرمودند كه كار پژوهشي با كار ترويجي متفاوت است؛ بسياري از كارهايي كه الان در حوزة پژوهش و بهنام پژوهش دارد اتفاق ميافتد پژوهش نيست؛ كارهاي تبليغي و ترويجي است كه در جاي خودش هم ميتواند ارزشمند و قابل استفاده باشد؛ ولي اساساً با روش شناسي پژوهش هيچ قرابت و نزديكي ندارد و محصولي را هم كه ارائه ميدهد محصول پژوهشي نيست چون هيچ نوآوريي در اين نوع كارها نيست. اساساً مولف قصد نوآوري نداشته كه ما از او توقع نوآوري داشته باشيم. لذا در مرحلة اول بايد تفكر توليد علم در كشور به صورت عمده و فراگير ايجاد شود.
مرحلة بعدي ، نوسازي نظام مديريت آموزشي است. نميتوان انكار كرد كه خروجي نظام آموزشي فعلي محقق پرور نيست و با اين نظام آموزشي نميتوان جنبش نوآوري به راه انداخت. بايد توجه داشت كه اصولا خلاقيت در دوران آموزش، پرورش مييابد.
گام سوم، فراهم ساختن امكانات توليد علم است، توليد علم بههرحال به يك سري امكانات نيازمند است، در اين ميان كساني كه از استطاعت بالا برخوردارند، يعني از قدرت خلاقيت و نوآوري برخوردارند در استفاده از امكانات مقدم هستند. طبعاً همة محققين ما در يك درجه قرار ندارند و اين عدالت نيست كه ما با همة يكسان برخورد بكنيم. بايد براساس يك سلسله معيارها، افراد خلاق و نوآور را شناسايي كنيم و آنها را مورد حمايت و پشتيباني خاص قرار داده و در حد معقول از جهت مالي تأمين كنيم. البته، حمايت مالي صرف كافي نيست، محقق براي نوآوري نيازمند حمايت معنوي و امنيت نيز هست.
نكته ديگري كه در اين بخش ميخواهم اشاره كنم ضرورت تهيه برنامه جامع است. ما در هر رشتهاي شايد در صدها موضوع و يا مسئله بتوانيم كار پژوهشي انجام بدهيم كه همة آنها هم در جاي خود مهم باشد، اما با اين فرصت كمي كه در اختيار داريم و ظرفيتهاي متفاوت در هر رسته و عرصه، آيا صحيح است در تمام اين زمينهها وارد كار پژوهش شويم؟ من فكر ميكنم بايد يك جامع نگري و نگاه از بالا بر اين حركت حاكم باشد و در هر رشته و حوزه اي برحسب ظرفيتهاي و استطاعتها، مسائل كليدي و حائز اولويت شناسايي شود و انرژي مراكز علمي و محققين متمركز شود براي حل يك دسته مسائل خاص. لازمه تهيه برنامهاي كه اشاره شد تهيه يك ساختار كلان منطقي براي دانش و ساختارهاي فرعي براي هر رشته و پيداكردن جايگاه هر محور در اين ساختارها است. اگر ما بخواهيم در ظرف ده سال بهصورت هم عرض روي انبوهي از مسائل كار بكنيم قطعاً هيچ وقت و در هيچ موضوعي به قله نميرسيم. الان شما ميدانيد كه بسياري از كشورها مانند هند يا پاكستان آمدهاند در يك حوزة علمي خاص سرمايهگذاري ويژه كردند و بعد از ده ـ بيست سال در آن زمينهها حرف براي گفتن دارند؛ ولي ما ممكن است بياييم بر روي دهها زمينه همزمان سرمايهگذاري كنيم و در هيچ زمينهاي هم صاحب ايده و نظريه و حرف نباشيم و اين يكي از آسيبهايي است كه از قبل بيبرنامهگي متوجه توليد علم در كشور است.
- دكتر عيوضي: عمده ترين موانع جنبش توليد علم در سطوح مديريتي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي تجلي دارد. خصوصاً صنايع مديريت پژوهشي كه پيامدهاي منفي و بازدارندگي گستردهاي در روند توليد علم دارد. از اين جمله ميتوان به تصميمگيري بخش غيرپژوهشي كشور براي بخشهاي پژوهشي در امور مختلف ، مانند تخصيص بودجه، تعيين مديران ارشد، ترسيم افق هاي پيش رو و تعيين نيازمندي هاي كشور و اولويت بندي آنها براساس امكانات، بيبهرگي بخشهاي پژوهشي از مديريتي استراتژيك كه بتواند منحيثالمجموع زمينه و اهداف فعاليتهاي پژوهشي را طرح و پشتيباني نظري و عملي نمايد، فقدان شعارهاي پژوهشي مرتبط با وضعيت كنوني كشور و ... اشاره كرد .
در سطح فرهنگي و اجتماعي نيز موانعي پيش روي جنبش توليد علم وجود دارد كه از آن جمله مي توان به عدم ايجاد محيط نقد سازنده در محافل اصلي و اساس توليد علم مانند دانشگاه، حوزههاي علمي و مراكز علمي و مسدود ساختن شريانهاي توليد علم، محدودسازي فضاي بالندگي و زايش علمي از رهگذر سوگيري، نگرش تنگ نظرانه و مبتني بر تحجر و تمايل به تك خطي نگري، عدم توانايي در بسيج منابع و ظرفيتهاي فكري، رواني، سياسي و اقتصاد جامعه در جهت تسهيل فرآيند توليد علم، تشديد گسست در ارزشهاي مورد انتظار جامعه علمي كشور، عدم شكل گيري و گسترش فرهنگ علمي در سطوح مختلف جامعه و تمايل اجماعي به توليد علم، احساس امنيت رواني و ذهني از علمآفرينان و انديشمندان عرصه توليد علم، فقدان تفكر و تقليد از مظاهر و ظواهر غربي و ... اشاره كرد .
عدم توجه به سرمايهگذاريهاي مادي در امر پژوهش كشور نيز مانع قابلتوجهي در روند توليد علم ميباشد و اين خطر را فراهم ميكند كه شبه پژوهش و تظاهر به علم جايگزين پژوهش و فعاليتهاي صحيح علمي گردد و جهل ريشه بداوند.
يكي ديگر از موانع توليد علم شائبه سياسي اين جنبش از سوي ديگران است. اگر اين امر روند جنبش توليد علم را به سمتي هدايت كند كه محكوم به رنگ و بوي سياسي باشد اين نهضت دچار آفتي بزرگ ميشود. لذا بايد از رويكرد سياسي جلوگيري شود . البته اگر سياست در جهت ارتقاي هرچه بيشتر توليد علم به كار رود آثار مفيد و مؤثري دارد، چرا كه نظريه پردازي در عين تأثيرات مفيد در هر رشته در راستاي تقويت توان علمي كشور ميباشد .
تحجر نيز از موانع عمده نهضت توليد علم است. امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري همواره در توصيههاشان به طلاب و فضلاي حوزه علميه بهعنوان يكي از آفات حركت فرهنگي بر اين امر تاكيد دارند. تحجر در حوزه علمي و گاه در حوزه نظري اتفاق ميافتد و آنگاه شديد ميشود كه در دو حوزه نظر و عمل توأماً اتفاق بيافتد كه منجر به تصلب دربرابر يك سري اصول و ظواهر ميشود.
- حجت الاسلام قائمينيا: همانطور كه فرموديد توليد علم سطوح مختلف دارد و دليل اين هم تا حدي برميگردد به اين كه علم يك فرآيند حل مسئله است و به قول غربيها Problem Solving است. يك فرآيند حل مسئله هست، يعني اگر مسئله نباشد علمي هم وجود نخواهد داشت. اصلاً هر علمي براي پاسخ دادن به مسئله پيدا ميشود و رشد ميكند. مسائلي هم كه ما با آنها درگير هستيم متفاوت است و راه حلهايي هم كه براي اين مسائل ارائه ميدهيم ميتواند سطوح متفاوت داشته باشد و خود پژوهش هم درواقع چيزي جز يك فرآيند حل مسئله نيست. ممكن است برخي از مسائل اهميت جزئيتري داشته باشند و يا راهحلهاي آنها جزئيتر باشد، عمليتر باشد و رسيدن به آنها سهلالوصولتر باشد، پاسخ به برخي از مسائل هم ديدگاه كلان را بطلبد و بهوجود آمدن تئوريها و فرضيههاي بزرگ را بهدنبال داشته باشد كه اينها باز سطوح متفاوتي دارد. قطعاً بايد حساب اينها را جدا كرد. يك بار شما مسائل جديد را در پرتو آن چيزهايي كه داريد و قبول كرديد براساس آنها حل ميكنيد، يك بار ميبينيد كه در آن مطالبي كه هست بايد يك دستكاري و ترميمي و يك جرح و تعديلي انجام بدهيد تا يك راه حلي را ابداع كنيد. خوب همه اينها سطوح متفاوتي است و باز هم خلاقيت متخصص و پژوهشگر بر پاسخ و مسئله تاثير ميگذارد كه تا چه حدي توفيق داشته باشد و چقدر عوامل زيباشناختي هم دخيل است. آن پاسخي كه ميدهد واقعاً زيباييهايي كه مطابق ملاكهاي خاص آن دانش است آنها را دربر داشته باشد.
راهكارهايي هم كه ميشود براي اين مسئله بيان كرد درواقع برميگردد بيشتر به همان زمينهسازي. الان به نظر من در جامعة ما مهمترين كاري كه بايد انجام شود اين است كه سطوح اينها از هم جدا شود. الان نميخواهم مذمت كنم ولي درواقع توليد علم را با شركت در المپيادها خيليها اشتباه ميكنند. درصورتي كه امتياز آوردن در المپيادهاي علمي چيز خوبي است ولي اين به معناي خبره شدن نيست. خبره بودن يا توليد علم كردن و متخصص بودن هركدام تعريف خاصي دارد. در جامعة خود ما بيشتر نگاه كمي به مسئله ميشود، يعني براساس چه نمرهاي، چه امتيازي ميشود به مسئله نگاه كرد، اما خود ارزيابي كيفي كه مهمترين ويژگي است يعني توليد علم شما بخواهيد ببينيد كه يك كاري نويي شده، آن نگاه كيفي مسئله است كه بايد نگاه كيفي را در اين مراكزي كه كارهاي پژوهشي انجام ميدهند تقويت كرد. الان شما براي همين پژوهشها يك فرم خاصي داريد و يك پرداختي خاصي را داريد و اين يكي نيست. يكي هست ترجمه هست و حتي خود ترجمه هم كه توليد بهمعناي دقيق كلمه نيست. ترجمه درواقع تبديل كردن آن مطالبي كه در يك فرهنگ ديگر هست به آن مطالبي كه در فرهنگ خودتان است، يعني آنها را تفهيم كردن به زبان خودي است. ترجمهها هم متفاوت است. يك ترجمهاي خيلي رسا و گوياست و يكي ضعيف است. قطعاً نميشود همه اينها را در يك چارچوب گنجاند و نوآوري و توليد علم هم همينطور است. بايد سطوح متفاوت اينها يك طرحهايي و يك برنامهايي بالاخره اين دستگاههايي كه متصدي هستند اينها را حتماً درنظر بگيرند كه بالاخره همين خلاقيتها ضايع نشود.
نكتة ديگري كه ميخواستم اشاره كنم و اهميت آن بيشتر از نكتة قبلي است اين است كه در ابتدا عرض كردم كه توليد علم يك فرآيند زنده است، يعني مادامي كه خود پژوهشگر يا محقق به صورت زنده درگير مسئله نشود و براي او ضرورت حياتي پيدا نكند توليد صورت نميگيرد و اين هم مستلزم اين است كه ارتباط زندهاي ميان جوامع علمي باشد، يعني الان ما ابزارهاي ارتباطي گوناگوني داريم مثل اينترنت. خوب يك پژوهشگر به راحتي ميتواند از اينترنت مقالاتي بگيرد ولي ارتباط اينترنتي يا ارتباط از طريق كتاب و مقاله و امثال اينها ارتباط زنده اي نيست، گرچه اينها هم ضروري است. ارتباط زنده در جايي است كه به تعبيري آن گفت وگوي سقراطي شكل بگيرد. ميبينيد كه سقراط در تمام كتابهايش با افرادي به صورت زنده بحث ميكند، يعني همان چيزي كه الان در حوزههاي علميه رخ ميدهد، يعني همان بحث كردن و مواجهه مستقيم. اينها خيلي مهم است كه درواقع باب گفت وگوي زنده را در اين دانشها، مراكز علمي ما باز كنند و آن كساني كه پژوهشگر هستند بتوانند با متخصصاني كه در آن رشته هستند ارتباطات گستردهاي داشته باشند و به صورت زنده مطالبي را عنوان كنند، پاسخهايي بگيرند و اينها را خودشان ارزيابي كنند. اين راهكار هم به نظرم تا حدي مناسب است .
- دكتر عيوضي: هماهنگي مجموعه نظام آموزشي و پژوهشي كشور در سطوح مرتبط به توليد علم در مرحله نخستين جنبش توليد علم در ابعاد مختلف بايد عملي شود. در رأس اين هماهنگي توانايي درك توانايي دو نهاد علمي دانشگاه و حوزه و تفكيك آنها در حوزه فعاليت هر يك است. وقتي صحبت از توليد علم ميشود دو نهاد علمي حوزه و دانشگاه كه هر يك فلسفه وجودي خاص خود را دارد بايد به طور مستقل در جهت وظايف خود اما به صورت مشترك و مكمل اهداف كشور حركت كند . از سوي ديگر، ايجاد و تقويت مراكز علمي كه محل تجمع يافتهها و تحقيقات به همراه پژوهشگران ميباشد و امكان گفت وگو، مباحثه در موضوعات تخصصي را فراهم ميكند نيز در يك سيستم نظاممند و هماهنگ در جريان توليد علم موثر است. چرا كه در چنين وضعيتي جامعه علمي از هويت و شناخت مطلوب تري برخوردار ميشود و هدايت پتانسيل هاي موجود به صورت صحيح تر و هدفمندتري صورت ميگيرد .
يكي از راهكارهاي عمده جريان توليد علم ، روي آوردن و تمركز جدي بر مفهومسازي از يكسو و استفاده از مفاهيم رايج و موجود متناسب با وضع كنوني كشور است. اين مطلب خصوصا در علوم انساني بسيار مهم است. زيرا مفاهيم ابزار تحليل به شمار ميروند و به جهت ماهيت ديني و حكومت ايران، تحليل ها بايد رويكرد ديني داشته باشند و مؤلفههاي ديني را در نظر بگيرند. مفاهيم غربي كه فارغ از جهانبيني ديني بوده و استعمال ميشوند نميتوانند در تحليل جامعه ديني و توليد علم ديني كارايي داشته باشند. محدودكردن فعاليتهاي علمي به موضوعات كوتاه مدت نيز مانع از آينده نگري و سرمايهگذاري لازم براي برآوردن نيازهاي بلندمدت ميشود. لذا توجه حرف به رفع سريع نيازهاي موقت و آني، مقدم بر ضرورت توليد علم براي آينده خواهد بود و تكاپوهاي علمي به حدي نخواهد رسيد كه ابتكار و ابداع و توليد علمي تحقق يابند.
موارد ذكر شده در حيطه آسيب شناسي نهضت توليد علم و در بعد نظري و اجرايي در تسريع روند حركت توليد علم تأثير بازدارندگي دارد، لذا توجه به آسيبهاي موجود و تلاش در جهت حل آنها از جمله راهكارهاي عملياتي در جنبش توليد علم است.
همچنين يكي از راههاي كه در توليد علم در جامعه اسلامي موثر است پذيرش و درك واقعيت تفاوت جوامع و نيازهايشان است. امروزه با خدشهدارشدن روزافزون تصور جهانشمولي فرهنگ غربي و ضعف مفاهيمي كه تلاش ميشود به صورت عام براي تحليل مسايل جوامع گوناگون به كار رود تفاوتهاي ميان جوامع بيشتر مورد توجه قرار گرفته و ضمن پذيرش تشابهات و اشتراكات و وابستگيها، كوششها هر چه بيشتر معطوف به انديشه و عمل در راستاي آن چيزهايي است كه با مباني هويتي و نيازهاي ملي تطابق داشته و به صورت كلي به عنوان "راه ما" شناخته ميشود. راهي كه با ويژگيهاي نظام اجتماعي ايران اسلامي رابطه اي دقيق دارد و بنابراين شناخت و پيمودن اين راه منوط به رجوع به مؤلفههاي سازنده آن است . از اين رو تقاضاي توليد علم ديني به عنوان بخشي از فعاليت و تلاش براي بقاء و ارتقاء نظام مذكور در نظام بينالمللي مفهوم مييابد.
اصولا پيش شرط اوليه ورود به مرحله توليد علم نفي نگرش تك خطي در مقوله علم گرايي از يك سو و محو محدوديتهاي مبتني بر ساده انگاري، تعصب ناروا، كناره گيري از انگارههاي علمي از سوي ديگر است . اگر چه نيل به راهبردي حد وسط و بينا بين ، احتمالا با چالشهاي چندگانهاي به صورت اخص در محيط علمي مواجه خواهد شد ، اما الزام اساسي هر گونه تحويل در پيشرفت علمي "انقلاب در شاخصها و معيارهاي سنجش علمي، توليد علمي و تحول عملي" خواهد بود.
لذا به هر ميزان كه در جامعه فرايند توليد علم در پرتو نوعي يك سونگري و محدودنگري و افراط يا تفريط گرايي عقيم گردد و يا نوعي پارادايم تقليد و الگوبرداري از انگارهها و يافتههاي علمي غرب حاكم شود به همان ميزان وازدگي علمي و عقب ماندگي شكل ميگيرد و توليد علم صرفا به كسب علم و توقف در خلاقيت منجر ميشود.
* خبرگزاري "مهر" : آيا امكان استفاده مؤثر و هدفمند از تجربههاي كشورهاي توسعهيافته براي توليد علم در كشور ما وجود دارد .اگر جواب مثبت است چه روشهايي براي اين اقدام قابل توجه است؟
- حجت الاسلام غلامي: بدون ترديد ما نيازمند استفاده از تجربيات كشورهاي توسعه يافته در اين زمينه هستيم. منطقي نيست كه مسير رفته را دوباره برويم. البته اين لزوما به معناي اشتراك كامل مسير و اهداف نيست. به نظر ميرسد ما در دو بخش عمده ميتوانيم از تجربيات و دستاوردهاي اين كشورها بهره برداري كنيم. يكي در بخش روش شناسي و مديريت توليد علم و ديگري در بخش محتوا. در وضعيت كنوني كه ما در مراحل مقدماتي قرار داريم، استفاده از روش شناسي و مديريت اولويت دارد. البته اين اولويت در حوزههايي كه كشور ما از جهت علمي به سطح رقابت با كشورهاي توسعه يافته رسيده، تغيير ميكند. براي شروع، بايد براساس يك شيوه نامه دقيق، حاوي معيارهاي مشخص، اطلاعات در خور، جمعآوري شود. در مرحله بعدي بايد اطلاعات جمعآوري شده پردازش و تحليل شده و اطلاعات قابل بهره برداري گزينش شود. در مرحله سوم، برحسب اقتضائات خاص كشورمان الگوسازي صورت گيرد. بر اين اساس ما نيازمند تشكيل سه تيم مجزا هستيم. تيم شناسايي و جمع آوري اطلاعات، تيم پردازشگر و تيم سوم، تيم الگوساز. البته رصد تجربيات و دستاوردها در زمينه علوم انساني بسيار پيچيده و دشوار است چرا كه دستاوردهاي علمي در اين حوزه، معمولا به شكل تفكيك شده ارائه نميشود، لذا لازم است، با مطالعه انبوهي از اطلاعات، نوآوريهاي واقعي ، شناسايي شود. به هر حال باز تأكيد مي كنم در مقطع فعلي، اين كار مهمي است و بايد درهر رشته اي يك مركز، متولي اين كار شود.
- دكتر عيوضي: اگر پرسش از "امكان" استفاده مؤثر و هدفمند از تجارب كشورهاي توسعه يافته براي توليد علم نماييم، ميتوان پاسخ مثبت داد. اما نكته مهم در نحوه استفاده و به فعليت يافتن امكان ياد شده است كه به نظر ميرسد تنها در چگونگي تمهيد و بسترسازي براي فعاليت علمي ـ انتقادي ميتواند مفيد و مؤثر واقع شود. در اين زمينه، آموزش و ترويج مديريت بخش هاي پژوهشي و برنامه ريزي براي آنها ميتواند بسيار مؤثر باشد، ناگفته نماند كه مرزهاي فعاليت و سبك هاي رايج در انديشه ورزي، همواره قابل در نورديدن هستند و استفاده از "تجارب" به معناي حصر تفكر و ابتكار در امروز و آنچه تا كنون بشر بدان دست يافته است، نيست .
نظر شما