اي خيال تو روياي روحاني جاري آب
اي سپيدار ستوار سبز گلستان محراب
وسعت پاك چشم تو سجاده ي باد و باران
باده ي نور مي نوشد از جام دست تو مهتاب
اختر روشني بخش شبهاي اندوه ظلمت
شوق بيداري آفتاب از سراپرده ي خواب
تو گذشتي چنان رود از ذهن خاك عطشناك
باغ از بارش سبز ايثار تو گشته سيراب
راست استاده اي چون يكي صخره تا اوج خورشيد
جنگل سبز ايمان تو ، ازسحر مي خورد آب
آمدي از ديار سحر ، كوله بار تو خورشيد
از صلاي تو شب ، واژگون گشته در كام مرداب
* زنده ياد سلمان هراتي
نظر شما