هنگامي كه سپهبد "مصطفي طلاس" وزير دفاع سوريه 14 سال پيش اعلام كرد كه صدام عامل سازمان سيا است شايد كمتر كسي اين حرف را باور كرده باشد .
سپهبد طلاس اعتقاد داشت كه صدام زماني كه در اوايل دهه 1960 دانشجوي دانشكده حقوق دانشگاه قاهره بود ، مورد توجه سازمان سيا قرار گرفت و از آن زمان با اين سازمان ارتباط برقرار كرد.
صدام در سال 1961 زماني كه به جان سرهنگ عبد الكريم قاسم رييس جمهوروقت عراق سوء قصد كرد موفق به فرار به سوريه و سپس مصر شد و از آن زمان اين جوان ماجراجو و فراري مورد توجه دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا و اسراييل قرار گرفت .
صدام سرانجام در هشتم آوريل 1968 با كمك ژنرال "احمد حسن البكر" عليه "عبدالرحمن عارف" رييس جمهور وقت عراق دست به كودتا زد.
اگرچه درآن زمان صدام حسين از شهرت چنداني در عراق برخوردارنبود ولي در پشت پرده، امور سياسي و اجرايي اين كشور را هدايت مي كرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران صدام با برخورداري از كمكهاي خارجي موفق شد "احمد حسن البكر" رييس جمهور وقت عراق را در يك كودتاي آرام و خزنده از قدرت كنار گذاشته و خود زمام امور را به عهده بگيرد طراح اصلي اين كودتاي سفيد "ميشل عفلق" بنيانگذار حزب بعث بود .
ميشل عفلق خود نيز از سال 1946 ميلادي و زماني كه سوريه نيروهاي فرانسه را اخراج كرد و استقلال خودش را بدست آورد با سازمانهاي جاسوسي آمريكا و غرب و سازمان فراماسونري ارتباط گسترده اي برقرار كرد .
ميشل عفلق كه حزب بعث را براي مقابله با گسترش موج اسلام خواهي در خاورميانه بنيان نهاد در زمان حكومت "حسني الزعيم " و " اديب شيشكلي " در سوريه چندين بار پست حساس وزارت فرهنگ را به عهده داشت .
با كودتاي حزب بعث سوريه عليه حكومت "هاشم الاتاس " كه درسال 1963 ميلادي صورت گرفت، ميشل عفلق به عنوان كارگردان و طراح اصلي سياستهاي داخلي و خارجي حزب بعث با صدام حسين ارتباط گسترده اي برقرار كرد .
ميشل عفلق تا سال 1970 ميلادي زمان به قدرت رسيدن "حافظ اسد" قدرت واقعي سوريه را در اختيار داشت اما به تدريج با حافظ اسد رييس جمهور وقت سوريه و
"اكرم حوراني " و " صلاح الدين البيطار " از بنيانگذاران چپگراي حزب بعث اختلاف پيدا كرد .
سرانجام دامنه اين اختلاف به جايي رسيد كه حزب بعث سوريه به رهبري حافظ اسد به دليل ارتباطات مشكوك ميشل عفلق با غرب و آمريكا ،او را از مسووليت حزبي بركنار كرد .
ميشل عفلق كه در به قدرت رساندن احمد حسن البكر و صدام حسين درعراق نقش پنهان ولي فعال داشت از سوي شوراي رهبري حزب بعث سوريه به طور غيابي به اعدام محكوم شد و او به ناچار به عراق گريخت .
از آن زمان يعني از سال 1972 ميلادي ميشل عفلق كه يك مسيحي ارتدوكسي است و سالها در دانشگاه سوربون فرانسه تحصيل كرده بود صدام را براي بدست گرفتن قدرت تحت تعليم قرار داد.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه حقيقت معادلات سياسي منطقه را به زيان رژيم صهيونيستي بر هم زد آمريكا و رژيم اسراييل را بر آن داشت تا در صدد يافتن مهره اي باشند كه بتواند اين انقلاب نوپا را مهار كند. ميشل عفلق كه با محافل جاسوسي در آمريكا و غرب و سازمان فراماسونري ارتباط داشت زمينه را براي به قدرت رسيدن صدام فراهم كرد.
صدام در نخستين ماموريت خود برخي از شخصيتهاي مستقل عراقي وفادار به احمد حسن البكر را ازكار بر كنار كرد و چهره هاي مشكوك مانند "طارق عزيز" ، "لطيف نصيف جاسم عزت "، "ابراهيم الدوري" و "طه ياسين رمضان" را وارد كابينه عراق كرد.
او در مرحله بعد يعني در سال 1980 حمله گسترده اي را به دستور آمريكا وغرب عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد .
جنگ تحميلي صدام بر ضد ايران كه از سوي قدرتهاي خارجي حمايت مي شد تا سال 1988 ميلادي ادامه داشت و در خلال آن اسراييل با استفاده از مشغول بودن دو ملت عراق وايران به اين جنگ دست به حمله گسترده اي به لبنان زد .
در نيمه اول دهه هشتاد ميشل عفلق بر سر تعيين برخي مهره هاي حزبي با صدام دچار اختلاف شد و سرانجام در سال 1984 به طرز مشكوكي در عراق مرد.
با مرگ ناگهاني ميشل عفلق زندگي اسرار آميز صدام وارتباطات مشكوك وي با دستگاههاي جاسوسي آمريكا و غرب در هاله اي از ابهام باقي ماند .
پس از پايان جنگ تحميلي صدام حسين براي ايجاد زمينه حضور آمريكا در منطقه خليج فارس دومين ماموريت خود را آغاز كرد.
او به كشور همسايه خود يعني كويت كه در طول 8 سال جنگ كليه امكانات خود را دراختيار عراق قرار داده بود ، حمله كرد.
سرانجام نيروهاي صدام در سال 1992 ميلادي با حمله آمريكا و هم پيمانانش متحمل شكست سختي شدند و از كويت عقب نشيني كردند.
با اينكه شيعيان جنوب عراق با بهره گيري از تضعيف قدرت صدام در سال 1992 ميلادي دست به شورش زدند اما نيروهاي آمريكايي كه در آن زمان بر بخشي از جنوب عراق تسلط داشتند دست صدام را براي سركوب شيعيان عراق آزاد گذاشتند.
بيش از 150 هزار نفر از شيعيان عراق در جريان سركوب انتفاضه كه به "انتفاضه اكتبر" معروف شد، به شهادت رسيدند.
محاصره 12 ساله عراق به مهاجرت نزديك به 5 ميليون عراقي منجر شد كه اغلب آنان از قشرهاي روشنفكر و تحصيلكرده عراق بودند.
صدام براي سركوب مبارزان عراقي بويژه سركوب علماي شيعه در نجف و كربلا فعاليت گسترده اي را آغاز كرد به گونه اي كه آمار موجود نشان مي هد اين رژيم در مدت بيش از دو دهه حدود 750 هزار نفر را به شهادت رساند.
مرحله سوم ماموريت صدام تخريب زيربناهاي اقتصادي و اجتماعي عراق و تحويل نفت اين كشور به آمريكا بود.
درواقع حمله آمريكا به عراق كه در 19 مارس 2003 صورت گرفت را مي توان در چارچوب آخرين ماموريت صدام براي تسليم بخشي از منطقه خاورميانه كه به " هلال خصيب " موسوم است، ارزيابي كرد .
اين حمله چهره واقعي صدام را آشكار كرد و نشان داد كه گمانه زني ها پيرامون وابستگي او به آمريكا و غرب به واقعيت بسيار نزديك بود.
اكنون اين سوال مطرح است كه چرا بغداد به سرعت سقوط كرد ؟ چرا صدام از فاكتورها و برگ هاي برنده مهمي كه در اختيار داشت براي مقابله با آمريكا استفاده نكرد؟
چرا از60 هزار نيروي فدايي و گارد رياست جمهوري خود عليه نيروهاي آمريكايي استفاده نكرد.؟
چرا براي زمين گير كردن نيروهاي آمريكايي در بيابانهاي بصره و ام القصر از بازكردن سدهاي موجود بر روي دجله و فرات خودداري كرد؟
چرا براي جلوگيري از ورود نيروهاي آمريكايي از تخريب پلها امتناع كرد؟
در حالي كه صدام در طول جنگ عراق عليه ايران بارها اقدام به باز كردن سدهاي دجله و فرات براي جلوگيري از پيشروي نيروهاي ايران كرده بود؟
آيا اين به مفهوم سازش پشت پرده صدام با آمريكا نيست ؟ آيا اين به معناي تسليم كردن عراق به آمريكا و اسراييل نيست ؟ آيا صدام آخرين ماموريت خود را با موفقيت انجام نداده است ؟
مسلما حوادث آينده به بسياري از اين سوالات پاسخ خواهد داد و واقعيتها روشن خواهد شد.
آينده ثابت خواهد كرد كه صدام عليرغم شعارهاي ظاهري و فريبنده خود نقش مهمي در شكل گيري سياست توسعه طلبي آمريكا و رژيم صهيونيستي در منطقه به عهده داشته است .
نظر شما