چه هنگام یک نظریه علوم انسانی و علوم اجتماعی در عرصه اجتماعی به کار بسته می شود؟ چه افراد و نهادهایی تشخیص می دهند که یک نظریه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی قابل کاربست در جامعه است؟ این مسأله زمانی اهمیت حیاتی می یابد که بدانیم هزینه کاربست یک نظریه در جامعه به چه میزان است. برای نمونه مارکسیسم نشانی از کاربرد یک نظریه در جامعه است که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و ... را برای سالهای متمادی تحت تأثیر خود قرار داد.
پروفسور جودی ازونی استاد فلسفه دانشگاه تافتس و فیلسوف معروف آمریکایی در مورد این موضوع که نظریه چه هنگام در جامعه قابل کاربرد است و چه نهادهایی صلاحیت کاربرد نظریه در جامعه را دارند به خبرنگار مهر گفت: مایل هستم آنچه در جامعه آکادمیک و تحقیقاتی آمریکا وجود دارد را بیان کنم.
وی افزود: در جامعه آمریکا و در حوزههای مطالعاتی چون فلسفه سیاسی و اخلاق متفکران و محققان بر اساس نیازهای جامعه خود دست به تحقیق می زنند.
مؤلف "گفتگو درباره هیچ" یادآور شد: در جامعه آمریکا مسائل و مشکلات اجتماعی گوناگونی وجود دارند که محققان این حوزههای آنها را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند.
وی تصریح کرد: در حوزههای متافیزیک و معرفت شناسی که من در آن تخصص دارم نیز کمابیش این موضوع صدقیت دارد.
ازونی در ادامه تأکید کرد: برای انتخاب یک موضوع تحقیقاتی در علوم اجتماعی و علوم انسانی دو انگیزه را شاید بتوان برشمرد. انگیزه اول، علاقه محض به یک موضوع تحقیق در وهله اول است.
مؤلف "معرفت و مرجع در علوم تجربی" تصریح کرد: دلیل دوم علاقه و انگیزهای است که شخص محقق از رهگذر زمان و در نتیجه غور در موضوع تحقیق به دست می آورد.
این فیلسوف آمریکایی در پایان یادآور شد: این علاقه با مرور زمان و مطالعه در مورد یک موضوع حاصل می شود. در نتیجه این علاقه، محقق به بررسی حوزه ها و موضوعاتی دیگر نیز علاقه مند می شود.
نظر شما