پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۳ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۹:۳۹

با عنوان جمال کبریا سروده شد/

شعری از آیت الله صافی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س)

شعری از آیت الله صافی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س)

قم - خبرگزاری مهر: آیت الله العظمی صافی گلپایگانی شعری به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) سرود.

به گزارش خبرنگار مهر، در شعر این مرجع تقلید با عنوان "جمال کبریا" آمده است:

ای دخـــت گــرامـی پـیمبر / ای سرّ رســول در تو مـضمر

در بـیت شریف وحی، خاتون / بــر چــرخ رفــیع مَجد اختر

ای شبه نبی به خلق و اوصاف / ای نــور مـجسّــم مــصـوّر

ای خـــادم خــانه‌ تـو حوّا / و ای حاجــب درگه تو هاجر

در طــورِ لــقا یــگانـه بانو / در مُـلک وجود زیب و زیور

بــا شــیر خــدا عـلیّ عالی / هـم سنگر و هم پیام و همسر

مانند تو زن جهان‌ ‌ندیده است / غــمـخوار و نـگاهبانِ شوهر

ای عــین کمال و جان بینش / ای‌ شخص شخیص عصمت و فرّ

بـر رفـعت قدر تو گواه است / بــیت و حجر و مقام و مشعر

ای ســیّــده زنــان عــالـم / ای بــضــعه حــضرت پیمبر

تـو اصلی و دیگران همه فرع / تــو جـانی‌ و دیگران چو پیکر

در مُـــلــک وَلا ولــیّـة الله / بـر نــخلِ وجــود احمدی بَر

قــرآن بــه فـضیلت تو نازل / بــرهان تــو مــحکم و مقرّر

روی تــو جــمال کــبریایی / کــوی تــو رواق قُرب داور

از جوی توشبنمی است زمزم / و از بحر تو شعبه‌ای ‌است ‌کوثر

زان خـطبه آتشین که پیـچید / در ارض و سـما بسان‌ تنـدر

محکوم شد آن نظام و گردید / حــق روشن و غالب و مظفّر

مـن عاجزم از بــیان وصفت/ تـو بحری و من ز قطره کمتر

ای امّ مــحـامـد و مـعــالی / ای از تــو مــشام جان معطّر

بــا این همه عزّ و رفعت شأن / بـا آن همه فخر بی حد و مرّ

از ظــلـم مــنافـقین امّــت / شــد قـلـب مـنیر تـو مکدّر

آن را کــه نـمود حقّ مقدّم / کـــردند مــعانــدان مـؤخّر

بردند فدک‌ به‌غصب و بسـتند / بــر بـاب تو گفته‌‌ای مـزوّر

افسوس شکست دشمـن دین‌ / پـهلوی تو را به ضربـت در

بــازوی تـو را به تازیــانه / زد قــنفذ مــلحد سـتـمگر

از سیلی و شـرح آن نگویم / کافتد بـه دل از بیانش آذر

در مــاتم مـحسن شهیدت / ماییم به سوگ و ناله اندر

بر لطفی صافی از سر لطف / بنگر که بُوَد پریش و مضطر

بس فخر از آن کند ‌که دارد / بر سـر ز سـتایش تو افسر
 

کد خبر 1582585

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha