پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۱۲

نشست بررسی شعر گراس-پایانی/

لزوم شناخت مخاطب غربی/ داستان پاسپورت سناتورهای آمریکا و کروات شرودر

لزوم شناخت مخاطب غربی/ داستان پاسپورت سناتورهای آمریکا و کروات شرودر

کارشناسان مسائل آلمان با آسیب شناسی موضع گیری انجام گرفته در مورد هلوکاست، شناخت مخاطب و یافتن مسیر مشترکی برای انتقال مفاهیم را از جمله راههای افزایش تاثیرگذاری پیام دانستند.

دکتر "علی غضنفری" استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت مدیره اتاق بازرگانی ایران و آلمان، دکتر "عباس لقمانی" کارشناس رسانه و آلمان شناس و دکتر "سعید فیروز آبادی" استاد دانشگاه وکارشناس شرق شناسی درآلمان در بخش پایانی نشست بررسی آثار و پیامدهای شعر ضدصهیونیستی "گونتر گراس" شاعر و نویسنده صاحب نام آلمانی در خبرگزاری مهر موضوع هولوکاست و مسائل بوجود آمده حول این واقعه را مورد بحث قرار دادند.

دکتر "علی غضنفری": در این رابطه بگذارید من یک مثال عرض کنم. ببینید آقای شرودر صدراعظم سابق آلمان با پروفسور سمیعی به ایران آمد و به شمال و اصفهان هم رفت. در این میان من دوبار وی را دیدم که یک بار آن در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود. وی آنجا در حضور تمام مقامات صراحتا گفت این موضوع مربوط به ماست و ما اقرار می کنیم که این ننگ تاریخ بر چهره ما هست. همانطور که می گویند مسئله ما این نیست که تعداد قربانیان هولوکاست چقدر بوده است. البته تعداد هم به جای خودش موضوع مهمی است ولی نفس عمل در اینجا قبل از تعداد قرار می گیرد.

ما می گوییم این بینش غلط بوده و این که تعداد چقدر بوده در وهله بعدی است. این ها مسائلی است که به ما هزینه هایی را در سیاست خارجی تحمیل می کند.
دکتر علی غضنفری

همین "اندرس بریویک" نروژی چه هفت نفر را می کشت چه هفتاد نفر در ماهیت بینش اشتباهش که فرقی نمی کند. ما وقتی بحث اقتصادی، اجتماعی و فلسفی می کنیم در ابتدا بینش را مورد نظر قرار می دهیم و می گوییم که اینچنین نگرشی غلط است و بعد به تعداد می پردازیم. ما می گوییم این بینش غلط بوده و این که تعداد چقدر بوده در وهله بعدی است. این ها مسائلی است که به ما هزینه هایی را در سیاست خارجی تحمیل می کند.

من اینجا سوالی را مطرح می کنم، شما می دانید در زمان جنگ ایران و عراق چند بار به نفع کشور ما در منطقه تظاهرات شد؟ در چنین زمانی آقای عرفات در کنار صدا می ایستاد که مشغول گلوله باران ما بود، ملک حسین ماشه توپی را کشید که به سمت ایران شلیک شد. سوال من این است که چرا ما باید مسائل کشورداری را با چنین مسائلی گره بزنیم. اینها بحث هایی جداگانه است، بحث دفاع از مظلوم و انساندوستی هم به جای خودش، اینها موضع فردی نیست، منافع یک ملت است، مسئله ما سرنوشت هفتاد و پنج میلیون نفر شهروند کشور است،

موضوع نسل آینده است که باید به آنها بپردازیم. ما کدام صندوق ذخیره نسل آینده را داریم؟ کویت 300 میلیارد دلار از محل فروش نفتش برای نسل آینده ذخیره کرده است، نروژ تقریبا تمام درآمد نفتی اش را برای نسل آینده گذاشته است. ببینید برنامه هایی که اینها دارند چگونه است. بعد ما آمده ایم در سیاست خارجی کاری کرده ایم که پیامدهای آن هزینه های سنگینی به بار آورده است. ببینید در میدان پارس جنوبی چه زیانی را متحمل شده ایم، قطر چه مقدار گاز بیشتر از ما از این ذخایر برداشت می کند بخاطر چه چیز؟ چیزی که اصلا به ما ربطی ندارد. ما باید اول این کشور را بسازیم و از هر لحاظ قدرتمند شویم.

دکتر "سعید فیروز آبادی": من لازم می بینم برای درک بهتر موضوع مطلبی را عنوان کنم. ما در منطق بحث، یک بحث درون گروهی داریم و یک بحث برون گروهی. مثلا ما مسلمانان وقتی موضوعی را در بین خودمان بحث می کنیم می گوییم قال رسول الله و دیگر بحثها خاتمه می یابد، می گوییم که ما که با هم بحثی نداریم چون پیامبر اسلام اینچنین گفته و یا این که فلان مطلب اصلا در قرآن آمده است در این حالت دیگر نیازی به استدلال نیست، چرا که موضوع برای هر دو طرف روشن می شود. این بحث درون گروهی است.
 
وقتی صحبت از بحث برون گروهی است باید در مورد موضوع فکر کرد. باید منطق گفتگو با کسی که روبروی ماست سنجیده شود یعنی این که نمی توانی فقط با منطق خودت پای بحث بنشینی، باید بخشی از منطق خودت را مطرح کنی و بعد بدنبال راهی مشترک باشی تا بتوانی با استفاده از آن به بحث با طرف مقابل بپردازی.
دکتر سعید فیروز آبادی

اما وقتی صحبت از بحث برون گروهی است باید در مورد موضوع فکر کرد. باید منطق گفتگو با کسی که روبروی ماست سنجیده شود یعنی این که نمی توانی فقط با منطق خودت پای بحث بنشینی، باید بخشی از منطق خودت را مطرح کنی و بعد بدنبال راهی مشترک باشی تا بتوانی با استفاده از آن به بحث با طرف مقابل بپردازی. اگر جز این باشد بحث به بیراهه می رود، اصلا برداشت نادرست از موضوع می شود.

شما ببینید غربیها در این مسائل زبده هستند. مثلا شبکه سی ان ان اخیرا در یکی از مصاحبه هایش با یک سیاستمدار ایرانی بخشی از جواب وی را چرخانده بود و طور دیگری ارائه داده بود، البته بعد از 24 ساعت به این اشتباه اعتراف کرد و عذرخواهی کرد، اما این اقدام بی فایده بود چون آنها کار خودشان را کرده بودند یعنی با یک چرخش در واژه ها به خواسته شان که انتقال مفهومی خاص به مخاطب است، رسیده بودند. این بازی را با واژه های "kern" و "atom" انجام داده بودند. اولی به معنای هسته ای است و وقتی مطرح می شود به معنای جنبه صلح آمیز است اما وقتی از اتم صحبت می شود جنبه نظامی آن مورد نظر است. آنها دقیقا این کلمات را جابجا استفاده کرده بودند، فکر می کنید این اتفاقی بود؟ به هیچ وجه، آنها این کار را کردند و در همان هنگام هزاران نفر پای تلویزیون و مشغول تماشای برنامه بودند و برداشت غلط از این صحبتها کردند. منظور من همان منطقی است که باید درک شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد.

 
 
دکتر "علی غضنفری": ببینید کیاست در سیاست بسیار مهم است. یک موقع هست که با یک حقیقت علمی روبرو هستید اینجا کیاست لازم نیست اما در سیاست داشتن کیاست بسیار مهم است. یعنی مدیریت سیاسی یک جامعه باید کیاس باشد و رعایت کند که کجا و چه موقعی چه چیزی بگوید. هر چیزی جای خودش را دارد. وضعیت شما وقتی که رویکردتان نسبت به خودی ها در داخل است با موقعی که رویکردتان به مخاطبان خارجی است، فرق می کند. حتی نوع کلام و ظاهر کلمات شما در جلب نظر مخاطب موثر است، این مسائل خیلی در تاثیر گذاری بر مخاطبان مهم است، اینها دیالکتیک است، ظاهر سازی نیست، مسائلی است که بسیار حائز اهمیت است، نفوذ کلام شما وقتی که نمایتان زیبا و شکیل باشد به مراتب بیشتر است.
 
دکتر "عباس لقمانی": در اینجا بحث شناخت مخاطب مطرح است. من باید در زمان صحبت کردن بدانم که مثلا با یک استاد صحبت می کنم و یا با یک کارگر. در زبانهای مختلف گفتگو در این دو موقعیت، متفاوت است. در آلمان شما وقتی که با یک شخص تحصیلکرده صحبت می کنید در اولین جمله ای که به زبان می آورد متوجه می شوید. یعنی نوع حرف زدن انسانها به خوبی نشان می دهد که از چه سطحی از دانش برخورداند. بنا بر این من باید متوجه باشم که با چه کسی صحبت می کنم، این نیاز به مخاطب شناسی دارد. من اینجا باید مشخص کنم که برای سیاستمداران غربی صحبت می کنم و یا برای عامه مردم.

ما باید بدانیم ایران هم یک کشور از مجموع حدود 200 کشور جهان است، البته کشور ما در جای خود اهمیت دارد.

این که گمان کنیم با این اقدام بر روی افکار عمومی جهان تاثیر می گذاریم اشتباه است. به جرات می توان گفت بیش از نیمی از مردم جهان اصلا روی نقشه نمی توانند ایران را نشان دهند، چون نمی دانند کجا هست. ببینید من 14 روز در اوج این درگیری های سیاسی در آلمان بودم و هر روز روزنامه های آنها را مطالعه می کردم، برخی مواقع تنها دو خط مطلب از ایران در آنها بود. در صورتی که ما فکر می کنیم تمام مسائلی که در مورد ایران رخ داده فردا تیتر اول تمام رسانه هاست. اینگونه نیست، ما باید بدانیم ایران هم یک کشور از مجموع حدود 200 کشور جهان است، البته کشور ما در جای خود اهمیت دارد.
 

این وضع در اروپا و آمریکا حاکم است. در آمریکا که اصلا بالای هفتاد درصد سناتورهای آمریکایی پاسپورت ندارند، آقای بوش قبل از این که رئیس جمهور شود فقط به مکزیک سفر کرده بود، وضعیت باقی شان هم همینگونه است. اصلا شما اگر بروید آمریکا متوجه می شوید که اکثریت مردم این کشور اصلا پایشان را از ایالات متحده بیرون نگذاشته اند، یعنی تا مکزیک هم نرفته اند.
 
دکتر "علی غضنفری": در مورد آمریکا واقعا وضع همینگونه است. ببیند من زمانی در مونتنگرو بودم، اینجا منطقه ای است که به قولی بهشت آمریکا است، خانه های ویلایی کنار دریا، بالای کوه و غیره، ما قرار گذاشتیم که به داخل شهر برویم. فردا که روز یکشنبه و تعطیل بود با خودرو به سمت شهر راه افتادیم، به فاصله هفت دقیقه که از آن منطقه خارج شدیم تا کیلومترها آنطرف تر حلبی آباد دیدم، حلبی آبادهایی که از خود مونتنگرو بزرگتر بودند. بینشان هم سفید پوست، سیاهپوست، زردپوست و هر قومی دیده می شد، من با دیدن این تصاویر اصلا شوکه شدم.

در زمان انتخابات آلمان یکی از خبرنگاران با یک شهروند آلمانی مصاحبه کرد و پرسید که چرا به حزب آقای شرودر رای دادی؟جواب داد: چون که کراواتش همرنگ کراوات من بود.

شما فکر می کنید وقتی با یک شهروند آمریکایی صحبت می کنید سیاست می فهمد؟ نه اینطور نیست، اولین سوالی که آنها از هم می کنند این است که امروز چقدر پول در آوردی؟ با دانشگاهیان که بنشینی خوب متفاوت است ولی مگر چند درصد آنها دانشگاهی اند. به قول دکتر لقمانی این مرکزیتی که در آمریکا هست، خودش به مراتب ضعیف است، خیلی ضعیف تر از مرکزیت ایران چه برسد به حواشی اش.

در اروپا هم وضع مشابهی وجود دارد. در زمان انتخابات آلمان یکی از خبرنگاران با یک شهروند آلمانی مصاحبه کرد و پرسید که چرا به حزب آقای شرودر رای دادی جواب داد: چون که کراواتش همرنگ کراوات من بود.
---------------------------------------------------------------
تهیه و تنظیم: فریدون ناعمی، زکیه شریعتمدار تهرانی
کد خبر 1583677

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha