به گزارش خبرنگار مهر، شیخ صدوق رئیسالمحدثین از فقها و محـدثین نیمه دوم سده چهارم هجرى به شمار می آید. او پس از درک محضر علمای زمان خود، مدت هفتاد و چند سال با افتخار زندگی کرد و در طی آن به انجام مسافرتهاى طـولانـى و تصنیف 300 جلـد کتـاب بـا ارزش مبادرت ورزید.
وی در سال 347 هـ.ق، به تقاضاى رکـنالدوله دیلمى در رى، اقـامت و به رهبـرى علمـى و مذهبـى شیعیـان عصر پـرداخت. شخصیت علمى و معنـوى او چنان بـود که فقها و دانشمندان شیعه هر جا به نام وى مى رسیـدند از وى با بهتـریـن عبارات یاد مـى کردنـد چنانچه فقیه عظیـمالشأنى همچون بحرالعلوم او را (رئیس محدثیـن) خوانده است.
دعای امام زمان(عج)
بعد از سـال 305 هـ.ق، که نـائب دوم امام زمـان(عج) از دنیا رفت، حسین بـن روح نوبختى به عنوان نائب سوم امام (ع) بیـن شیعیان و حضرت گردید. على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد و چون تا آن زمان صاحب فرزنـدى نشـده بـود و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد و ضمن نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان(عج) نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید.
وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى ابراز کرده بـود و جواب امام زمان(عج) هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و عن قریب خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد. به ایـن ترتیب عنایت الهى شامل حال وى شده و دعاى حضرت حجت(ع) به سـال 311 هـ. ق بـا تـولـد شیخ صـدوق تحقق یافت.
اسنـاد ایـن روایت معتبـر است، چنـانچه شیخ صـدوق خـود در کتـاب گران قدرش کمالالدین آورده است و شیخ طـوسـى در کتـاب غیبت صفحه 195 ایـن حـدیث را آورده است. همچنین ایـن حدیث را دانشمند رجالشناس شیخ نجاشى در کتاب خـود صفحه 184 نقل کرده است.
شیخ صدوق در روزگار جـوانى پـس از فرا گرفتـن علـوم مقـدماتـى، علـم حـدیث و فقه را از مفاخـر فقها و محدثیـن قـم همچون پدرش على بن بابویه و محمد بن حسـن بـن ولید، پیشواى فقهاى قم، احمد بن على بن ابراهیم قمى، حسیـن بـن ادریس قمى و دیگران آموخت.
شیخ صدوق در سال 347 هـ.ق، در رى از ابوالحسن محمد بـن احمد بن علـى اسدى معروف به ابـن جراده بردعى حدیث فراگرفت و در سال 352 هـ . ق، در نیشـابـور ازمحضر علماى آن سـامـان مانند ابـوعلـى حسیـن بـن احمد بیهقـى، عبـدالرحمـن محمد بـن عبدوس و همچنیـن در مرو از افرادى همچون ابـوالحسن محمد بن على بن فقیه و ابویوسف رافع بـن عبدالله به أخذ حـدیث تـوفیق یافت که در کـوفه، مکه، بغداد، بلخ و سـرخـس استماع حدیث داشته است.
شیخ صدوق چون در روزگار سلاطیـن شیعى آل بویه به سر مـى برده و آنها بر قسمت اعظم دنیاى اسلام تسلط داشتنـد به منظور دیـدار مشایخ دیگـر در سایر نقاط شیعه نشیـن، و سیـر و سیاحت به مسافرت دور و درازى همت گماشت.
اساتید
استادان شیخ صدوق را نمى تـوان شمرد، ولى دانشمند محقق مرحوم شیخ عبـدالرحیـم ربانـى شیرازى 252 تـن از آنها را نام برده است که گـروهـى از آنها در زمـره مشـاهیـر بـوده و عبـارتند از: 1 ـ پدرش على بن بابویه قمى 2 ـ محمد بن حسن ولید قمى 3 ـ احمد بن على بن ابراهیم قمى 4 ـ على بن محمد قزوینى 5 ـ جعفر بن محمد بن شاذان 6 ـ جعفر بن محمد بن قولویه قمى 7 ـ على بن احمد بن مهریار 8 ـ ابو الحسن خیوطى 9 ـ ابـو جعفـر محمـد بـن علـى بن اسـود 10 ـ ابـو جعفـر محمـد بـن یعقـوب کلینـى 11 ـ احمـد بـن زیـاد بـن جعفـر همـدانى 12 ـ علـى بن احمد بن عبدالله قرقى 13 ـ محمد بن ابراهیم لیثى 14 ـ ابراهیم بن اسحاق طالقانى 15 ـ محمد بن قاسم جرجانى 16 ـ حسین بن ابراهیم مکتبى.
شاگردان
مهم ترین شاگردان ایشان عبارت بودند از: 1 ـ شیخ مفید 2 ـ محمد بن محمد بن نعمان 3 ـ حسین بن عبدالله 4 ـ هارون بن موسى تلعکبرى 5 ـ بـرادرش حسیـن بـن علـى بـن بـابـویه قمـى 6 ـ بـرادر زاده اش حسـن بـن حسیـن بـن بـابـویه قمـى 7 ـ حسـن بـن محمـد قمـى (مـؤلف تـاریخ قـم) 8 ـ علـى بـن احمـد بـن عبـاس نجـاشـى (پـدر نجـاشـى) 9 ـ علم الهدى (سید مرتضى) 10 ـ سیـد ابـو البـرکـات علـى بـن حسیـن جـوزى 11 ـ ابوالقاسم على خزاز 12 ـ محمد بن سلیمان حمرانى.
شیخ صدوق از نگاه دیگران
شیخ الطایفه محمد بـن حسـن طوسى متوفى به سال 460 هـ . ق، که با یک واسطه، شاگرد شیخ صدوق رئیس المحدثین بـود، از ایشان به ایـن گـونه یاد مى کند: ابو جعفر محمد بن على بن حسین بـن بابویه قمى، دانشمندى جلیل القدر، بزرگوار، حافظ احادیث بوده و در حفظ و کثرت علـم و حـدیث در میان علماى قـم همانندى براى او دیده نشـده است و قریب به سیصد جلد کتاب دارد.
نـابغه بزرگ و فقیه سنت شکـن، مشهور به محمـد بـن ادریـس حلـى متـوفـى به سـال 598 هـ.ق، در کتـاب گـرانقـدر "سـرایـر" مـى فرماید: "دانشمند مـوثق بزرگـوار، متخصص اخبار، ناقد آثار، عالم به رجال، حافظ بزرگ حدیث، استاد و پیشواى ما شیخ محمد بـن بابویه است.
ابـن شهر آشـوب او را مبـارز قمـى نـامیـده است. علامه حلـى از وى مانند نجاشى یاد مـى کند که نجاشـى وى را وجه الطایفه نامیده است. فخر المحققیـن فرزند برومند علامه حلـى از وى به شیخ امام نام مى برد. رئیس المحدثین در سال 381 هـ.ق، در شهر رى چشـم از جهان فـرو بست و آرامگاهـش امروز در شهر رى به نام ابـن بابویه مشهور است.
نظر شما