به گزارش خبرنگار مهر ، در کیفرخواست دادستانی تهران برای آقای ک.ن.، مدیرعامل شرکت فولاد فام اسپادانا،آزاد با تودیع وثیقه به مبلغ ده میلیارد ریال آمده است ، ک.ن متهم است به:
1ـ شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق تبانی با مدیران شرکت امیرمنصور آریا و مفسدین شبکه بانکی و انجام معاملات صوری و کلاهبرداری کلان از منابع بانکی موضوع پنجاه و سه فقره LC تنزیل شده توسط شرکت فولاد فام اسپادانا در بانک ملی کیش جمعاً به مبلغ 000/000/700/226/11 ریال و شرکت در تحصیل مال از طریق نامشروع به مبلغ مذکور و جعل و استفاده از اسناد جعلی مرتبط با گشایشهای اعتبار اسنادی شرکت فولاد فام اسپادانا با امضا به جای آقای ا.ر.
2ـ شرکت در پولشویی عواید حاصل از جرم از طریق تحصیل و نقل و انتقال وجوه ناشی از تنزیل به گروه سرمایهگذاری امیرمنصور آریا، موضوع تعداد پنجاه و سه فقره گشایش اعتبار اسنادی صادره از بانک صادرات شعبهی گروه ملی اهواز و تنزیل شده به تقاضای شرکت فولاد فام اسپادانا به مبلغ 000/000/700/226/11 ریال.
در گزارش اداره کل اقتصادی وزارت اطلاعات در خصوص اهم اعترافات متهم ک.ن. آمده است: «....روزی که مرا آوردند، گفتند جزو هیأت مدیره یک شرکت باش و حقوقی در حد پانصد هزار تومان بگیر. بعد از یک ماه گفتند که شما مدیرعامل باش و این شرکت از دو بخش کاری برخوردار است، یکی بازرگانی که شما مدیریت کن و شامل خرید و فروش قراضه و شمش فولادی و ورق میباشد. یکی هم بخش بانکی که ما اداره میکنیم و بنده حتی اجازه نگهداشتن دسته چک و جابجا کردن پول در هیچ کدام از حسابها را نداشتم. حتی برای اجاره دفتر کیش، من از تهران چک گرفتم و به حساب صاحب ملک میدادم. هیچ گونه و در هیچ شرایطی به غیر از حقوق بنده که یک پانصد هزار تومان، سه فقره یک میلیون تومان و دو فقره یک میلیون و هشتصد هزار تومان، دو فقره سه میلیون تومان و سه فقره چهار میلیون تومان میبود، هیچگونه پولی دریافت نکردم و تصور من از بابت شمشهای مورد معامله در رابطه با LCها این بود که به گروه ملی شمش هم میفروشیم؛ به خاطر این که شرکت ما ضایعات فلزی گروه ملی را تا تقریباً 90 درصد تأمین میکرد که رقم بزرگی بود».
نامبرده در خصوص فعالیتهای خود اظهار میدارد: «بنده در کیش فعالیت بازرگانی نداشتهام؛ بلکه به تهران و اهواز سرکشی میکردم و اگر لازم بود به امیرمنصور آریا هم سری میزدم تا از کارهای شرکت خود باخبر شوم و اما در کیش از بهمن ماه که LC برای شرکت باز میشد، آنها را امضاء کرده و به بانک مربوطه تسلیم میکردند. در حقیقت کاری در کیش برای انجام دادن برای شرکت فولادفام اسپادانا نبود. همچنین به کار شخصی خود نیز میرسیدم که در دبی انجام میدادم و آن هم دلالی برلیان بود که تقریباً ماهی دو مرتبه از کیش به دبی رفته و در صورت امکان، همان شب به خانه بازمیگشتم. در خصوص LCهایی که برای شرکت باز میشد، از مبلغی که بانک به شرکت میداد باخبر بوده؛ اما این که این پول به چه طریقی از حساب به جایی دیگر میرفت، هیچ نمیدانستم و نمیدانم و همین طور بابت شمشهایی که در ازای LC فروخته میشد. در همین حد میدانستم که ما به گروه ملی شمش میفروشیم. آقای ب.ب. از دوستان دوران نوجوانی من میباشد که از طریق ایشان به عنوان امین شرکت معرفی شدم و در ابتدا به عنوان هیأت مدیره و بعد به عنوان مدیرعامل شرکت معرفی شدم که هیچگونه سابقهای نه در کار فولاد و نه در مدیرعاملی داشتم... در مهر ماه همان سال (1389) بعد از پنج ماه، آقای ب.ب. به من زنگ زد و گفت اگر مایلی، اسمت را در یکی از شرکتهایمان رد کنم و یک حقوقی به تو برسد، که من هم قبول کردم. بعد از چند روز گفتند که شرکتی به اسم فولاد فام و شما هیأت مدیره آن هستید و حقوقی پانصد هزار تومانی میگیری. بعد از آن هم مدیرعامل شدم و حقوقم یک میلیون تومان شد ...»
نامبرده در خصوص حساب بلند مدت شرکت فولادفام اسپادانا در بانک سپه اظهار میدارد: «روزی حسب اتفاق من و همسرم، آقای س.خ.را در مرکز تجاری کیش دیدیم که از بانک سپه بیرون میآمد. از او پرسیدم اینجا چه کار میکنی؟ گفت یک حساب بلند مدت پنج ساله به اسم شرکت شما باز میشود که در آینده بیایید و این را امضاء کنید که بعد از یکی دو هفته این کار را انجام دادیم. بیخبری من از این جریان آن قدر بود که حتی نمیدانستم سه میلیارد از این پول، LC خود فولاد فام بوده که سررسید شش ماه آن رسیده بود و باید دریافت میکردیم که دریافت نشد و آن مبلغ در بانک سپه به اضافه دو میلیارد دیگر در حساب فولادفام اسپادانا ماند. امروز هم به ما از بانک زنگ زدند و گفتند که بیایید و یک حساب کوتاه مدت باز کرده تا سود آن را به حساب شرکت واریز کنند... اینجانب به اتفاق آقای ا.ر. و م.ح. به بانک ملی مرکزی کیش و ملت مرکزی کیش و سپه مرکزی کیش رفته و حساب شرکت فولاد اسپادانا را در حضور کارکنان بانک باز کردیم. ما در بانک سامان نیز حساب داریم که فرم آن با امضای آقای ا.ر.از تهران به دست بنده رسید و من نیز آن را به بانک سامان بردم و امضای خود را آنجا برای باز کردن حساب کردم».
سرمایه شرکت امیرمنصور آریا بیست میلیارد تومان میباشد که سهام آن را به ترتیب نوزده میلیارد به اسم ا.ر. و هشتصد میلیون اینجانب و دویست میلیون تومان م.ح.» .
نامبرده در خصوص وظایف خود در شرکت فولاد فام اسپادانا اظهار داشت: «امضاء کردن پیشفاکتورها برای گرفتن LC فقط؛ نه برای چکهای شرکت اسپادانا، بازدید از انبار تهران و گرفتن آمار قراضه شرکت و اگر انبار کسری داشت، از من میخواستند تا برایشان فراهم کنم؛ چون در شرکت امیرمنصور آریا، آقای ب.ب. را داشتم، میتوانستم کارها را سریع انجام دهم... بنده حقی در ارتباط با جابجایی پولها نداشتهام و چندین بار تقاضای دسته چک کردم. برای این که به هرحال هر مدیری باید خبر از چکهای آن شرکت داشته باشد؛ اما به من گفتند که شما حق داشتن دسته چک ندارید و هر چکی که از بانک میگیرید، به تهران بفرستید... من حتی نمیدانم چند نفر پرسنل در شرکت فولاد فام اسپادانا کار میکنند»
نامبرده در پاسخ به علت امضای LCها اظهار میدارد: «تنها دلیلش اعتماد به سیستم امیرمنصور آریا بوده که ناشی از آن بود که دوستم آقای ب.ب. در آن شرکت بوده و خیر و صلاح ما را میخواست و تا حدودی هم میدانست که شرکت فولادفام اسپادانا به گروه ملی قراضه میفروشد ... مدارک مربوط به LCها را بنده شخصاً امضاء کردم. منظورم پیش فاکتورها میباشد؛ چون به بنده گفته بودند که شما گیرنده LC میباشید و خطری شما را تهدید نمیکند. برای سهولت کار، به جای آقای ا.ر. هم، بنده زیر پیش فاکتورها را امضاء میکردم. البته اولین بار شخصاً به آقای ا.ر. زنگ زدم و گفتم که آقا من دارم به جای شما پیشفاکتورهایLC را امضاء میکنم. آیا مانعی ندارد؟ ایشان هم بعد از این که مطمئن شدندLC به ما ربطی ندارد، گفتند که امضاء کن آقا، شما امین هستید... بنده هیچگونه حقی برای برداشت از حساب نداشتم».
نامبرده در خصوص نقش آقای ش. اظهار میدارد: « خبرها از دفتر آقای ش.، از طرف خانم ح. و بعد از طرف خانم ز. به دفتر کیش داده میشد با مشخصات کامل وزن و قیمت» .
وی در خصوص تسهیلات دریافتی شرکت فولادفام اسپادانا اظهار میدارد: «میزان تسهیلات دریافتی شرکت فولادفام اسپادانا، سیصد و بیست میلیارد تومان است و من در جریان نحوه گرفتن تسهیلات نبودم. برای این که بنده مدیرعامل صوری این شرکت بودهام ... من به علت این که در کیش زندگی میکردم و از دوستان آقای ب.ب. بودم، ایشان از من درخواست کرد که در ابتدا به عنوان هیأت مدیره و بعد به عنوان مدیرعامل انتخاب شوم... اگر اشتباه نکنم قبلاً (مدیرعامل شرکت فولاداسپادانا) آقای ی.م. بودند» .
طبق نامه ادارهی کل اطلاعات استان خوزستان: نامبرده مدیرعامل شرکت فولاد فام اسپادانا میباشد و همسر ایشان به نام خانم ش.م. عضو شرکت سرمایهگذاری امیرمنصور آریا، به طور همزمان، مسؤولیت دفاتر شرکتهای فولادفام اسپادانا و گروه ملی در کیش را برعهده داشته و تمامی دیسکانتهای اعتبار اسناد در بانک سامان شعبه کیش را شخصاً انجام و تشریفات اداری دیسکانتها در بانک سامان، با هماهنگی فیمابین خانمها م. در کیش و خانم ز کارمند شرکت سرمایهگذاری امیرمنصور آریا در شعبات کیش و تهران صورت گرفته است.
نظر به توضیحات صدرالذکر، اظهارات متهم و توجه به مستندات موجود در پرونده، مشارٌالیه، علیرغم صوری بودن فعالیتش در شرکت فولاد فام اسپادانا و اطلاع کامل از فعالیتهای غیرقانونی گروه امیرمنصور آریا، به طور شبکهای و با هماهنگی مدیران و اعضای هیأت مدیره شرکتهای گروه ملی صنعتی فولاد و توسعه سرمایهگذار امیرمنصور آریا، مرتکب تخلفات عدیدهای از قبیل تحصیل مال از طریق نامشروع، کلاهبرداری، تضییع حقوق دولت و نهایتاً اخلال در نظام اقتصادی کشور شده است.
نظر شما