به گزارش خبرنگار مهر، پخش مجموعه تلویزیونی "دختری به نام آهو" دیشب 24 اردیبهشت ماه از شبکه تهران به پایان رسید. خبرگزاری مهر در روزهای پایانی پخش این مجموعه میزبان قدرتالله صلح میرزایی کارگردان و شهرام عبدلی بازیگر آن بود و آنها درباره این مجموعه صحبت کردند.
*خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ و هنر: برای شروع درباره شکلگیری قصه مجموعه "دختری به نام آهو" بگویید. داستان این مجموعه درباره نهاد خانواده و توجه به ارزشهایی است که در خانوادهها کمرنگ شده است. در این باره توضیح دهید؟
قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان: من از سالهای 1358 - 1359 در ارتباط با مسائل تربیتی و مشاوره خانوادهها مسئولیت داشتم. این مسئله نشان میدهد که دغدغه من نسبت به مسائل اخلاقی، تربیتی و خانوادگی به سالها قبل برمیگردد، چرا که در این صورت استاد ریاضی یا شیمی میشدم؛ نه اینکه نهاد تازه تاسیس را بر عهده بگیرم و به حل مسائل تربیتی علاقمند باشم.
یادم میآید در آن سالها که مدیر فرهنگی و هنری بودم، احساس میکردم در شرایط فعلی که ما زندگی میکنیم نیاز داریم به مسائل تربیتی بپردازیم، به همین دلیل این دغدغهام در آثاری که نوشتهام و ساختم، دیده میشود و مجموعه تلویزیونی "دختری به نام آهو" هم بر اساس همین دغدغههایم شکل گرفت.
*پس شما احساس دین کردید که این مجموعه را ساختید؟
صلحمیرزایی: بله، به همین دلیل وارد مسائل تعلیم و تربیت شدم. به خاطر دغدغهام بوده است، چرا که احساس میکنم مسائل اخلاقی حائز اهمیت است و باید به آن پرداخت کرد. در آن سالها که مسئول فرهنگی و هنری بودم تلاش داشتم تا فاصله میان والدین و بچهها را نزدیکتر کنم تا مشکلات حل شوند. طبیعی است در جامعه مسائل مختلفی رخ میدهد. بنابراین باید تلاش کنیم تا مسائل تعلیم و تربیت پررنگ شود و به آن بپردازیم. من به خاطر احساس دین در آثارم به این مسائل میپردازم، چون احساس نیاز کردم.
*یعنی بقیه کارگردانان چنین دغدغهای را نداشتند؟
صلحمیرزایی: من نمیگویم کارگردانان دیگر این دغدغه را اصلاً نداشتند، اما من از 21 سالگی تعلیم و تربیت و خدمت به مسائل جامعه را انتخاب کردم. مجموعه "دختری به نام آهو" به صدا در آوردن زنگ خطری برای جامعه است.
طبق نظرسنجی سازمان صداوسیما مشخص شده که این مجموعه بالای 85 درصد مخاطب داشته است. نظرسنجی سازمان هم منبع رسمی است و نمیتوان گفت تخیل یا شعار است. البته آنها برای تهیه نظرسنجی روشهای خودشان را دارند. مجموعه "دختری به نام آهو" بیشتر مردم را درگیر کرده است. این مسئله نشان میدهد چنین مجموعهای نیاز جامعه و مردم بوده که تا این حد با استقبال رو به رو شده است.
در مجموعه "دختری به نام آهو" به سنتهای گمشده، به دوستیهای کمرنگ شده و فاصله زیاد میان والدین و بچهها پرداختیم، چون احساس میکردم باید این فاصلهها نزدیک شود.
.
*به نظرتان الان این اتفاق افتاده و فاصله میان والدین و بچهها با دیدن مجموعه "دختری به نام آهو" نزدیک شده است؟
صلحمیرزایی: بله، آمار بالای 85 درصد این سریال این مسئله را نشان میدهد که اتفاق افتاده است.
*ولی در این باره مرکز نظرسنجی صدا و سیما هیچ آمار رسمی به خبرگزاریها و مطبوعات ارائه نکرده است؟
صلحمیرزایی: معمولاً اطلاع رسانی در این باره انجام نمیدهند، اما من آمار مخاطبان آثارم را میپرسم. حال یک منتقد برمیگردد یک جمله نامناسب درباره این مجموعه میگوید آن آدم برای خودش گفته است.
*مجموعه تلویزیونی "دختری به نام آهو" به لحاظ فیلمنامه با ایرادهای زیادی رو به رو است. از جمله اینکه قصه در دهه 60 میگذرد. این مسئله را قبول دارید؟
صلحمیرزایی: نه، قبول ندارم. قصه این مجموعه کاملاً به روز است و به مسائل تربیتی و اخلاقی میپردازد.
*گرچه دغدغه شما در زمینه تعلیم و تربیت ارزشمند است، اما متاسفانه این مجموعه شکل کاریکاتوری از سریال "پدر سالار" است؟ و فیلمنامه انسجام لازم را ندارد؟
صلحمیرزایی: مسائل اخلاقی به نظرم مربوط به زمان خاصی نیست.
*فکر میکنید اگر فیلمنامه با تامل بیشتری نوشته میشد، نه تنها قصه به روز میشد؛ بلکه ضعفهایش هم کمتر میشد؟
صلحمیرزایی: من این طور فکر نمیکنم. قصه قوام لازم را دارد.
- شهرام عبدلی، بازیگر: نباید این طور فکر کنید که این سریال شبیه "پدر سالار" است. فکر کنم این تصور نشات گرفته از این مسئله است که پدر خانواده چند فرزند دارد.
*قصه این مجموعه این با شرایط روز وقف داده نشده است. در واقع مثل این سریال هر کدام از بچههای این خانواده یک ویژگی دارند. مثلاً پسر بزرگتر آرام و حرف گوش کن پدرش است. یک پسر دیگر شیطنت میکند. پسر دیگر به حرف پدر گوش نمیدهد. دقیقاً مثل سریال "پدر سالار" است. البته این سریال در زمان خودش موفق بود و نمیتوان منکر این مسئله شد؛ اما قصه مجموعه "دختری به نام آهو" به دلیل اینکه به روز نیست جواب نداده است؟
- عبدلی: من قصه روز را در سریالهای "فاصلهها" و "رستگاران" کار کردم که بالای 75 درصد هم بیننده داشت. وقتی مردم من را در خلوت های صمیمانه میدیدند شروع به انتقاد میکردند که این قصهها را دختر و پسرها دوست دارند. این انتقاد از سوی پدر و مادرها مطرح میشد که چرا فقط به جوانان پرداخت میشود و پدر و مادرها حضورشان در آثار تلویزیونی کمرنگ است. مثلاً اگر پدری با فرزندش در مجموعه "فاصلهها" مشکل دارد، چرا کمتر به مشکلات پدر پرداخت میشود؟
اینها سئوالاتی بود که من همیشه با آن رو به رو بودم. حال یک بار زاویه دوربین صلح میرزایی به سمت پدرها و مادرها رفته است. شاید به این خاطر احساس میکنیم که برای دهه 60 است. باید اجازه بدهیم درباره موضوع های مختلف کار شود. باید یک سریال هم به پدر و مادر بپردازد. بگذارید مجموعه "دختری به نام آهو" سهم پدر و مادرها باشد.
*اتفاقاً یکی از موارد مغفول مانده در آثار تلویزیونی حضور کمرنگ پدر و مادر است. اما این مجموعه نتوانسته به شکل مناسب به دغدغه پدر و مادرها هم بپردازد. مثلاً بهزاد فراهانی که نقش پدر خانواده را بازی میکند اهل شعر و شاعری است و این مسئله چندان با شغلی که دارد هماهنگ نیست و از طرف دیگر رفتارهای فرزندانش با کارهای پدر خانواده فاصله زیادی دارد. در واقع دیدن این مسئله ذهن مخاطب را مشوش میکند.
صلحمیرزایی: نسل گذشته را با الان مقایسه نکنید. در گذشته پدر و مادرها طور دیگری بودند. با تکنولوژی ناآشنا بودند، ولی الان این طور نیست. علاوه بر آن پرداخت به مسائل اخلاقی کلیشهای نمیشود. در این مجموعه ما سنتهای قدیمی را احیا کردیم. این نظر شما شخصی شما درباره این سریال است. باید تاکید کنم که اخلاق و دین به زمان خاص برنمیگردد. نوع نگاه اهمیت زیادی دارد. اینکه من از چه زاویهای مطرح کنم. از دید شخص بگویم یا نه؟ در این زمینه برای خودم نگاهی انتخاب کردم و سالهاست در سینما هم جواب داده است. ممکن است این نگاه من به دل منتقدان نچسبد و بگویند این نگاه خوب نیست، اما نگاه حاصل تجربه است و آن را به سادگی از دست نمیدهم.
عبدلی: یک کارگردان دوست دارد نگاه مدرن به اثرش داشته باشد و کارگردان دیگر نگاه کلاسیک را انتخاب میکند. نمیتوانیم بگوییم کلاسیک یا مدرن خوب است یا بد؟
صلحمیرزایی: این طبیعی است هر کس با یک نگاهی به یک اثر نگاه کند. این سلیقه شماست.
*سلیقه در کارهای هنری وجود دارد و نمیتوان منکر این مسئله شد. اما اتفاقاتی که در مجموعه "دختری به نام آهو" به تصویر کشیده شده سطحی و دم دستی است؟
عبدلی: من در شهرستان کار کردم. در برخی نقاط دور که یک تلویزیون سیاه سفید دارند و یک بار هم سرش میزنند تا تصویر را درست پخش کند باید اثری پخش کرد که قابل فهم باشد. البته من قصد توهین ندارم. خودم هم بچه پایین شهر هستم، اما باید پذیرفت باید گاهی اتفاقات را ساده بیان کرد تا تاثیرگذار باشد.
من گاهی دلم میگیرد وقتی یک مخاطب پای دیدن یک اثری مینشیند و مرتب میپرسد حالا چی شد؟ قصه مجموعه "دختری به نام آهو" لابیرنتهای پیچیده ندارد. در حالی که این طیف هم حق دارند سریال را ببیند و لذت ببرند. بهتر است کمی از دنیای خودمان دور شویم. ما در تهران هستیم دسترسی به خیابان انقلاب داریم و هر کتابی که دوست داریم را میخریم. به همین دلیل این طیف قصه سر راست میخواهند و با آن ارتباط برقرار میکنند. وقتی سرانه مطالعه یک دقیقه است. بنابراین باید یک سریال حرفهایی که میزند برای مردم قابل درک باشد.
ما برای دانشگاه سوربن سریال نساختیم. سریال برای مردم عام است که دست به کتاب نمیزنند. روزنامه نمیخوانند. خیلی شیکهایشان وقتی از کنار دکه روزنامهفروشی عبور میکنند فقط تیتر روزنامهها را میبینند. بنابراین باید قصه را ساده تعریف کنیم. این حرف دفاع نیست. از سوی دیگر برای همین فیلمهای آقای صلحمیرزایی میفروشد.
صلح میرزایی: ما باید تفکر مردم را در نظر بگیریم، نه اینکه طوری بپردازیم که قصه قابل درک نباشد.
*نباید قصه یک اثر نمایشی طوری باشد که اتفاقات آن به گونهای پرداخت شود که نه مخاطبان خاص متوجه شوند نه مخاطبان عام. اما تعلیق در مجموعه "دختری به نام آهو" وجود ندارد. اتفاقات قصه قابل پیشبینی است و حتی دیالوگها نیز شعاری و برای دهه 60 است. به عنوان مثال وقتی شهرام عبدلی به همسرش برمیگردد و میگوید خدایا چرا چشمهای من را طوری آفریدی که لو بده و ... زمان این دیالوگها دیگر گذشته است.
صلحمیرزایی: این صحنه را که شما به آن اشاره کردید خلوت تنهایی یک زن و شوهر است که با هم مطرح میکنند و اصلاً شعاری نیست.
عبدلی: من از طبقه متوسط جامعه هستم. صحبتهایی که میان شخصیتهای قصه مطرح میشود از جنس مردم است. آنها حرف پیچده نمیزنند. البته هر فیلمنامهای ایرادی دارد و فیلمنامه نویس یک انسان است، مسلما در بعضی جاها اشتباه میکند. اگر این طور نبود که ما باید این فیلمنامه را آماده میکردیم برای ساخت به جشنواره کن ارائه میکردیم.
صلح میرزایی: قصه ما ساده است و ساده هم شروع میشود. داستان "دختری به نام آهو" تعلیقهای لحظهای دارد. ما در این قصه قصد نداریم مخاطب را فریب دهیم.
*یعنی به نظرتان این مجموعه توانسته سطح سلیقه مخاطب را ارتقا دهد؟
صلح میرزایی: این مجموعه سطح سلیقه مخاطب را ارتقا داده است. شک نکنید! من چون رماننویس هستم. کتاب هم زیاد تالیف کردم. بنابراین با بیان نمایشی آشنا هستم. کتابهایی که من نوشتم همیشه با مخاطب ارتباط برقرار کرده است. حال برخی نویسندگان برای نوشتن از تکنیکهای زیادی هم بهره میبرنند، اما کتاب استقبال نمیشود، چون پیچیده است.
سینما و رسانه ما از قصه گویی و فیلمنامه خوب رنج میبرد. نمیدانیم چطور قصه را تعریف کنیم. قصه این مجموعه ساده است و درباره پدری هست که آرزو دارد صاحب نوه دختر شود. این مسئله خیلی ارزشمند است. ما سنتهای قدیمی را احیا کردیم.
در رابطه با اینکه این مجموعه منجر به ارتقای سطح سلیقه مخاطب شده، خودم تحقیق کردم. وقتی 20 نفر را در نظر گرفتم و نظرشان پرسیدم که چطور از این سریال استقبال میکنند، خوشحال شدم.
عبدلی: نگاه رضایت بخش مردم لذت دارد. باید با اثر نمایشی مردم را سرگرم کنیم و نگاه آنها را رشد دهیم.
*سرگرم کردن مردم یکی از اهداف است نه تمام هدف. باید یک مجموعه پیام هم داشته باشد نه اینکه صرفاً سرگرم کند. این صحبت را بارها معاون سیما و مدیران شبکه اعلام کردند. از سوی دیگر برنامههای سرگرم کنندگی همچون مسابقات و ... در تلویزیون زیاد است.
صلحمیرزایی: اتفاقاً ما حرکت کرین هم در این مجموعه داشتیم. این طور نبوده که سریال با تکنیک ناآشنا باشد. همچنین از سالمندان هم سئوال پرسیده شده که بین سریالهایی که پخش میشود، کدام را میبینید، همه گفتند "دختری به نام آهو" به خاطر اینکه این سریال حرفی برای گفتن با مخاطب دارد.
ادامه دارد...
گفتگو: فاطمه عودباشی
نظر شما