به گزارش خبرنگار مهر، کوردلان کج فهم و کج اندیش و نوکران حلقه به گوش استکبار صهیونیست همواره تلاش می کنند تا با ایجاد پرده ای کدر مانع از تلالو خورشید تابناک امامت و ولایت بر گستره عالم بشریت شوند اما زهی خیال باطل، مگر می توان تابش خورشید عالم تاب را با تکه ای ابر سیاه پوشاند.
امام علی النقی (ع) در سال 212 هجری قمری و ظاهرا در مدینه به دنیا آمده اند.
آن بزرگوار در سن شش سالگی و پس از شهادت پدرشان امام جواد (ع) به امامت رسیدند و تا سال 254 هجری و به مدت 34 سال، عهده دار این منصب سترگ الهی بودند.
مادر ایشان بنابر مشهور سمانه نام دارد.
نام، کنیه و القاب امام هادی (ع)
اسم شریف ایشان علی بود و کنیت ابوالحسن، و چون حضرت امام موسی و امام رضا (ع) را نیز ابوالحسن می گفتند، از جهت تعیین آن جناب را ابوالحسن الثالث می گویند چنانچه حضرت امام رضا (ع) را ابوالحسن الثانی و گاهی هم مکان ثالث ماضی یا هادی یا عسکری ذکر می کنند.
آن حضرت و فرزند گرامیشان امام حسن (ع) به عسکریین شهرت یافتند زیرا خلفای بنی عباس آن ها را از سال 233 به سامرا (عسکر) برده و تا آخر عمر پربرکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
مشهورترین القاب امام علی النقی (ع)
مشهورترین القاب آن حضرت نقی و هادی است.
نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، ناصح، امین، موتمن و طیبب نیز از القاب دیگر این امام بزرگوار است.
هادی چه کسی است؟
تاملی در معنی و مفهوم هادی که معروف ترین لقب آن بزرگوار است، بسیاری از حقایق را روشن می سازد.
حضرت علی بن محمد النقی و معروف به ابن الرضا (ع) خورشید نورافشانی بود که از سال های 220 هجری قمری تا سال 254 رسالت رهبری و هدایت امت بزرگ اسلامی را بر دوش داشت و حدود سی و چهار سال ناخدای کشتی اسلام در میان امواج وحشتناک عصر عباسی بود.
هادی آل محمد (ع) هم قبله را به خوبی می شناخت، هم قبیله، مردم و مردان ساحت سیاست را، او راه دستیابی به مقام قرب خدا را از اولیای او آموخته بود.
امام هادی از حیله ها و نیرنگ ها و مطامع و خواسته های دشمنان توحید و عدالت آگاه بود.
در روزگاری که جهل و غفلت عمومی از یک سو و شهوات و شبهات حکومتی از سوی دیگر، فضای زندگی را از ظلمت و ظلم پر کرده بود و به دست گرفتن شمعی کوچک هم، گناهی بزرگ تلقی می شد، هادی امت، خورشید دوار بر آفاق زندگی بشریت تابیدن گرفت و بشریت مظلوم و حق طلب را از افتادن در پرتگاه هواپرستی و جهالت و چاهسار بیداد، کفر، شرک و نفاق مصون داشت.
امام هادی (ع) دهمین رهبر آسمانی است که از سوی پیامبر گرامی (ص) برای اداره امور امت اسلامی معرفی شده است.
از نگاه پیروان اهل بیت (ع) امامت و رهبری جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهی و پیامبر (ص) و امامان قبلی تعیین و به جامعه معرفی شده اند، در این زنجیره نورانی امام علی النقی معروف به امام هادی و ابوالحسن ثالث دهمین خورشید هدایت امت اسلامی است.
حکام زمانه امام دهم
امام هادی در طول دوران امامتشان با شش نفر از خلفای عباسی به نام معتصم عباسی، متوکل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بودند که در این میان دوران متوکل عباسی هم به لحاظ طول زمان و هم به لحاظ ثبات حکومت عباسی دارای جایگاه خاصی است.
متوکل دشمنی خاصی با اهل بیت به ویژه امیرالمومنین (ع) داشته و به ایشان بی احترامی می کرده است.
اساسا تبعید امام هادی (ع) از مدینه به سامرا و تحت نظر قراردادن ایشان در آن جا از اقدامات متوکل برای کنترل حضرت قلمداد می شود.
پایگاه اجتماعی امام علی النقی (ع)
متوکل که در اثر یک بیماری در آستان مرگ قرار گرفته بود، با توصیه پزشکی امام هادی (ع)، مشکلش برطرف می شود و مادر وی مبلغ ده هزار دینار به حضرت تقدیم می کند.
از اینجا معلوم می شود که منزلت ایشان حتی در بین نزدیکان خلیفه نیز روشن بوده است.
بعد از چند روز، فردی در نزد متوکل سخن چینی امام را می کند و مدعی می شود که حضرت اموال و اسلحه جمع کرده است.
متوکل دستور بازرسی شبانه منزل امام را صادر می کند و اموال ایشان را توقیف کرده و می برد اما بعد معلوم می شود که این اموال را مادر خلیفه فرستاده بوده و مشکل برطرف می شود.
در زمانی دیگری عده ای از امام نزد متوکل بدگویی می کنند و او جماعتی از ترک ها را مامور بازداشت ایشان می کند که آنان شبانه به منزل حضرت ریخته و امام را در حالیکه مشغول تلاوت قرآن بودند دستگیر کرده و نزد خلیفه می آورند.
مجلس شراب بود و متوکل جام شرابی در دست داشت.
زمانی که امام وارد می شوند با احترام ایشان را در کنار خود می نشاند و با کمال وقاحت به حضرت مشروب تعارف می کند.
امام فرمودند بخدا قسم هرگز با گوشت و خون من تاکنون مشروبی مخلوط نشده است.
متوکل از حضرت در خواست خواندن شعر می کند که ایشان با خواندن چند بیت شعر آموزنده درباره مرگ از فرصت استفاده کرده و مجلس معصیت را به مجلس تذکر تبدیل می کنند.
یکی از مظلوم ترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی (ع) می باشند، زیرا کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین و وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین باشد، منسوب به حضرتش است.
مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان آورده اند، شخصی به نام ابوالحسن، محمد بن احمد به نقل از عمویش حکایت نموده است: روزی از روزها به قصد دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن، امام هادی (ع) حرکت کردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم، خلیفه، سهمیه و جیره مرا به اتهام این که از اطرافیان و دوستان شما هستم، قطع کرده است.
پس چنانچه ممکن باشد از او بخواهید که سهمیه مرا برگرداند، قبول می کند و همانند گذشته کمک های خود را نسبت به من پرداخت می نماید.
حضرت در جواب فرمودند: انشاالله درست خواهد شد.
پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسید شخصی درب منزل آمد و دق الباب کرد، وقتی درب منزل را گشودم دیدم که فتح بن خاقان مامور متوکل ایستاده است و هنگامی که چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه می کنی، زود باش که خلیفه تو را احضار کرده است.
سپس به همراه وی راهی دربار متوکل شده و چون بر او وارد شدیم دیدم نشسته و منتظر من است.
همین که چشمش به من افتاد، اظهار داشت: ای ابوموسی ما همیشه به یاد تو هستیم، لیکن تو ما را فراموش کرده ای، اکنون بگو که از ما چه طلب داری؟
گفتم: کمک های گوناگونی که تاکنون بر من می شده است را قطع نموده اند، پس دستور داد که کمک ها و سهمیه من همانند سابق و بلکه چند برابر افزایش و پرداخت شود.
سپس از نزد خلیفه خداحافظی کرده و بیرون آمدیم و به فتح بن خاقان گفتم: آیا علی بن محمد هادی (ع) امروز اینجا آمده است؟
وی گفت: خیر.
گفتم: آیا نامه ای برای خلیفه نوشته است؟
باز جواب داد: خیر.
بعد از آن، راهی منزل خویش گشتم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من آمد و گفت: شکی ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادی (ع) تقاضا کرده ای که برایت دعا نمایند و دعای آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش می کنم که از ایشان تقاضا کنی تا برای من نیز دعا نمایند.
هنگامی که به محضر مبارک امام هادی (ع) وارد شدم و سلام کردم، فرمودند: ای ابوموسی آیا مشکلت برطرف شد و خوشحال گردیدی؟
گفتم: بله، یا ابن رسول الله، ای سرورم به برکت دعای شما راضی و قانع شدم.
سپس حضرت نیز مرا مخاطب قرار داده و فرمودند: خداوند متعال نسبت به ما اهل بیت عصمت و طهارت آگاه است که ما در مشکلات به غیر از او رجوع نکرده و در ناملایمات و گرفتاری ها فقط به او توکل و تکیه می نماییم، بنابراین هرگاه تقاضا و خواسته ای داشته باشیم از روی لطف و تفضل مستجاب می نماید.
بعد از آن به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت، که از شما تقاضا کنم تا برایش دعا نمایی.
امام (ع) فرمودند: فتح در ظاهر با ما دوستی می نماید ولی در واقع از ما بیگانه است، ما برای کسی دعا می کنیم که خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوت حضرت محمد مصطفی (ص) داشته و نیز اعتراف به حقوق ما اهل بیت رسالت داشته باشد.
سپس حضرت افزودنذ: من برای تو دعا کردم و خداوند متعال آن را مستجاب گرداند.
قم، پایگاهی استوار
در زمان امام هادی (ع) قم مهمترین مرکز تجمعع شیعیان ایران محسوب می شد و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه اطهار (ع) برقرار بود.
این نکته را نباید فراموش کرد که درست همان اندازه که میان شیعیان کوفه گرایشات انحرافی و غلوآمیز رواج داشت، در قم اعتدال و بینش ضد غلو حاکم بود.
شیعیان این دیار، اصرار و ابرام فراوانی در این مسئله از خود نشان می دادند، چنانکه نامه معروفی که درباره غلو به امام هادی (ع) نوشته شده، از این شهر بوده و سختگیری به غلات نیز در این شهر فراوان بوده است.
در کنار قم، دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تاثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند.
آغوش باز دیلم بر تشیع
دیلم از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود پرورده است و این اضافه بر مهاجران دیلمی در عراق بود که به مذهب تشیع گرویده بودند.
شیعه در سراسر ایران
کلماتی که مفهوم نسبت به شهر یا دیاری را می دهد در آخر اسم عده ای از اصحاب امام هادی (ع) آمده که تا حدودی می تواند نشانی از مراکز و اقامتگاه آنها باشد، به عنوان مثال بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، احمد بن اسحاق رازی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی و علی بن ابراهیم طالقانی از این نمونه اند که در شهرهای مختلف ایران زندگی می کرده اند.
جرجان و نیشابور در پرتو فعالیت های روز افزون شیعیان، به مرور به صورت مراکز نفوذ شیعه در قرن چهارم درآمد.
شواهد دیگری حاکی از آن است که در قزوین نیز کسانی از اصحاب امام هادی (ع) ساکن بوده اند.
اصفهان نیز که شایع بود اهالی آن سنیان متعصب حنبلی هستند، گاه شیعیانی از اصحاب امام هادی (ع) را در خود پرورده که از آن جمله ابراهیم بن شیبه اصفهانی است.
گرچه این مرد در اصل کاشانی بوده ولی احتمالا مدت مدیدی در اصفهان زندگی می کرده است.
عکس این مطلب نیز صادق است چنانکه علی بن محمد کاشانی از اصحاب امام هادی (ع) اصلا اصفهانی بوده است.
در روایتی از عبدالرحمان نامی، نام برده شده که از مردم اصفهان بوده و تحت تاثیر کرامتی که در سامرا از امام هادی (ع) دید به مذهب شیعه درآمد.
در قرن چهارم در اصفهان کسانی که حضرت امیرالمومنین علی (ع) را بیشتر از مال و جان و خانواده خود دوست داشتند، فراوان بودند.
روایت دیگری حاوی نامه ای از امام هادی (ع) به وکیل خود در همدان است که طی آن چنین فرموده اند: من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کرده ام.
شهادت امام علی النقی (ع)
متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) بیش از همه، نسبت به اهل بیت (ع) و خاندان امامت و علویان صاحب نام، دشمنی می ورزید و از هر راه ممکن در صدد اذیت و آزار آنان بر می آمد و حتی نسبت به درگذشتگان اهل بیت (ع) نیز عقده گشایی می کرد و دستور می داد که قبور امامان معصوم (ع)، به ویژه قبر مطهر اباعبدالله الحسین (ع) و خانه های مجاور آن را خراب کرده و زمین های کربلا را شخم زده و زراعت نمایند.
وی، در سال 243 قمری، امام علی النقی (ع) را از مدینه منوره به سامرا فراخواند و آن حضرت را برای همیشه از موطن اصلی وی و اجداد طاهرینش دور نمود.
تنها منتصر عباسی (یازدهمین خلیفه عباسیان) پس از ترور و هلاکت پدرش متوکل، در ایام کوتاه مدت خلافت خویش، نیکی های در خور توجهی به علویان و وابستگان به خاندان رسالت و امامت نمود، که در برابر آزار و اذیت های بی حد و حساب سایر خلفای عباسی، قابل جبران نمی باشد.
امام علی النقی (ع) به مدت یازده سال در سامرا (پایتخت عباسیان) و در محله عسکر (منطقه مسکونی نظامیان) به حالت تبعید، زندگی نمود و در این مدت، تحت مراقبت و نظارت دستگاه امنیتی خلافت قرار داشت و از تماس با دوستان و یاران خویش محروم بود.
سرانجام در سوم رجب و یا به روایتی در 25 جمادی الاخر سال 254 قمری، در ایام خلافت معتز عباسی، به وسیله معتمد عباسی، برادر خلیفه وقت، مسموم و در آن غریبه سرا، به شهادت رسید.
به هنگام شهادت آن امام همام، جز فرزندش امام حسن عسکری (ع)، کسی در بالینش حاضر نبود.
امام حسن عسکری(ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسیار گریست و گریبان درید و خود متوجه غسل، کفن و دفن آن حضرت شد.
برخی از نادانان و یا متعصبان به امام حسن عسکری (ع) خرده گرفته که چرا وی گریبانش را درید، که آن حضرت در پاسخ به آنان فرمودند: شما چه می دانید از احکام دین خدا، حضرت موسی بن عمران (ع) در ماتم برادرش هارون (ع) گریبان چاک زد.
هم اکنون قبر شریف این امام بزرگوار، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری (ع) و قبر خواهرش حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) و قبر نرگس خاتون مادر امام زمان (ع) در یک ضریح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا، مزار شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) است.
هتک حرمت به ساحت مقدس امام هادی (ع)
متاسفانه چند روزی است که برای بار دیگر شاهد هتک حریم مقدس امام هادی (ع) هسیتم.
نمی دانم غربت آن امام بزرگوار و مهربان را چگونه باید بیان کرد، دیروز حرم مطهرش را ویران کردند و امروز به حریم مقدسش تعرض نمودند.
هر چند مثل روز روشن است که این اقدامات اولا از نفس سرکش و پلید افرادی بیگانه با پاکی و معنویت سرچشمه می گیرد که تنها و تنها می توان آنها را سپاهیان ابلیس نامید، ثانیا نباید از این نکته غافل بود که دشمنان قسم خورده تشیع به عنوان استعمار و استکبار و به تبع آنها فرقه ساختگی وهابیت نقش تعیین کننده ای در اجرایی شدن این نقشه ها دارند.
نظر شما