خطبه دوم نهجالبلاغه، خطبهای است که امام(ع)پس از مراجعت از صفین ایراد فرموده و در آن وضع مردم پیش از بعثت و اوصاف اهل بیت پیامبر(ص) و سپس اوصاف مردم دیگر آمده است. در این مجال بر اوصاف اهل بیت(ع) نظر میکنیم.
آنها موضع اسرار خدایند و ملجا فرمانش، ظرف علم اویند و مرجع احکامش، پناهگاه کتاب هاى او هستند و کوههاى استوار دین او، به وسیله آنان خمیدگى پشت دین راست نمود و لرزشهاى وجود آن را از میان برد. احدى از این امت را با آل محمد(ص)مقایسه نتوان کرد. آنان که ریزهخوار خوان نعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود.آنها اساس دینند و ارکان یقین. غلو کننده باید به سوى آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان ملحق شود.
ویژگیهاى ولایت و حکومت از آنِ آنهاست، و وصیت پیغمبر(ص) و وراثت او در میان آنان! هم اکنون حق به اهلش برگشته و دوباره به جائى که از آنجا منتقل شده بود باز گردیده است.
دیدگاه ابی الحدید
«ابن ابى الحدید» دانشمند معروف سنى و یکی از شارحان نهجالبلاغه در اینجا مىگوید: «تردیدى نیست که محمد و خاندان نزدیک او از بنى هاشم مخصوصا على(ع) نعمتى به تمام مردم بخشیدند که براى آن اندازهاى تصور نتوان کرد و آن دعوت به اسلام و هدایت به سوى آن مىباشد، درست است که محمد(ص) در این قسمت پیش قدم بود، اما سهم مهم على(ع) را در هدایت مردم هرگز نمىتوان انکار نمود و اگر جز جهاد او در آغاز قیام پیغمبر(ص)و نیز جهاد وى در زمان خلافتش و نشرعلوم و تفسیر قرآن و ارشاد مسلمانان، در میان این دو جهاد نبود، همین خود در وجوب حق او بر مردم و خدمت بزرگش به آنان کفایت مىکرد.»
سپس اضافه مىکند: «اگر کسى بپرسد آیا این سخن شامل کسانى که قبل از امام(ع) زمام خلافت را به دست گرفتند مىشود؟ مگر على(ع) چه حقى برآنان داشت؟ در پاسخ باید گفت: دو نعمت! نخست «جهاد»، زیرا هر کس انصاف دهد مىداند که اگر مجاهدات امام(ع) نبود، مشرکان، خلفاء و سایر مسلمانان را تسلیم خود مىساختند، همه ما فداکاریهاى امام(ع) را در «بدر»، «احد»، «خندق»، «خیبر» و«حنین» مىدانیم و خوب مىدانیم که شرک در این موارد دهان خود را گشوده بود که اگر امام(ع) با شمشیر خویش آنرا نمىبست مسلمانان را به کام خود فرو مىبرد.
نعمت دیگر، علوم است که اگر امام(ع) آنرا بیان نمىکرد، خلفا در بسیارى از احکام به غیر حکم خداوند، حکم مىنمودند، خلیفه دوم خود در این مورد اعتراف دارد و خبر «لو لا على لهلک عمر» مشهور است، این دو نعمت بزرگ است که امام(ع) به آنها نیز بخشیده و به گردن آنان حق پیدا کرده است.(شرح ابنابى الحدید، جلد 1، صفحه 14)
در ادامه امام(ع) به راه و رسم خاندان پیغمبر(ص) پرداخته و تأکید کردند که همه باید از آن راه بروند، پیشى گرفتن بر آنان و عقب ماندن هر دو نابجاست. در ادامه حضرت علی(ع) به اهل بیت(ع) اشاره می کند و می فرماید که آنها براى خلافت مسلمانان برگزید شدهاند،و وصیت پیغمبر در این مورد مخصوص آنان مىباشد و هم آنان وارث وى هستند، مىپردازد، سپس چون خود در آن زمان در راس حکومت اسلامىقرار گرفته بود مىفرماید: «هم اکنون حق به صاحبش رسیده است».
ابن ابى الحدید در اینجا مىگوید: امام(ع) اولى و احق به خلافت بود، اما نه طبق نص پیغمبر! بلکه روى افضلیت و برترىاش، چه اینکه او پس از پیغمبر(ص) افضل بشر بود و سزاوارتر به خلافت از تمام مسلمانان، اما او بخاطر مصلحتى دست از خلافت کشید!... ؛ باید از ابی الحدید پرسید: آیا آنان خلافت را در اختیار امام گذاشتند و او صلاح دید به دیگرى واگذار کند و یا اینکه به او نوبت ندادند؟! به هر حال به نظر می رسد که ابی الحدید در این مورد یا انصاف را از دست داده و یا بر طبق شرایط زمانه این کار را کرده است.
عشق محمد بس است و آل محمد
عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه نسبت به معصومین(ع) و خاندان پاک پیامبر(ص) عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهل بیت(ع) انسان را در برابر گناه و فساد بیمه می کند. سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمد بس است و آل محمد.
بهترین نوع ارتباط با پیشوایان معصوم(ع) همان محبت و مودت می باشد که یک رابطه قلبی و درونی است و خداوند متعال هم در قرآن کریم به چنین ارتباطی دعوت کرده و می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی: بگو: من بر انجام امر رسالت، از شما مزدی نمی خواهم مگر دوستی و محبت درباره نزدیکانم.» در زیارت امین الله نیز می خوانیم: «خداوندا! دل و جان مرا شیفته اولیای برگزیده ات قرار ده و مرا در زمین و آسمانت محبوب گردان.»
هر قدر محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی با ائمه اطهار(ع) بیشتر باشد، تبعیت و همرنگی و همراهی و همدلی با آنها نیز بیشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت در ایجاد همسانی، همفکری و همراهی و همسویی بسیار مهم است و مردم پیوسته از چهره های محبوبشان الگو و سرمشق می گیرند.
ایمان عاطفی به رهبری حتی در اطاعت سیاسی و اجتماعی هم تأثیر می گذارد و زمینه ساز تبعیتی عاشقانه می شود نه یک اطاعت رسم
دوست داشتن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تقوای الهی و دلی پاک می خواهد. شیدای اهل بیت(ع) باید دوستی خویش را در عمل نشان دهد وگرنه علاقه ظاهری نمی تواند چندان تأثیری در زندگی انسان داشته باشد. |
|
ی و تشریفاتی. در این صورت میان «شناخت »، «عشق » و «پیروی» رابطه ای مستحکم به وجود می آید، زیرا معرفت محبت می آورد و محبت «ولایت و تبعیت.»
عشق و عمل
دوست داشتن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تقوای الهی و دلی پاک می خواهد. شیدای اهل بیت(ع) باید دوستی خویش را در عمل نشان دهد وگرنه علاقه ظاهری نمی تواند چندان تأثیری در زندگی انسان داشته باشد. علی(ع) می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع: هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.»
ورع و تقوی و دوری از گناه باید سرلوحه زندگی محبان اهل بیت(ع) باشد تا بتوانند عشق پاکان را در دل خود جای دهند و گرنه دلی پر از شوق گناه را چطور می توان جایگاه و ظرف محبت اولیاء الهی قرار داد. شیفتگان اهل بیت(ع) باید همیشه چنین زمزمه کنند: دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو/ این خانه خداست به شیطان نمی دهم.
نظر شما