مرتضی فخری، نویسنده و رماننویس خراسانی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به انتشار دو رمان تازه خود با عنوان «گورکن» و«لیلیا» از سوی نشر افراز اظهار کرد: «گورکن» به زعم من یکی از سیاسیترین رمانهای معاصر است. من در این رمان یک روحانی را قهرمان قصهام قرار دادم و به جامعه آوردهام تا بازخورد رفتار جامعه با او به مثابه یک انسان را نشان دهم. این رمان بازگوی تمام تناقضهای موجود درجامعه مذهبی ما است. جامعهای که به دلیل نگاه غلط به مذهب به انحراف کشیده شده و فضای کلی رمان لیلیا نیز همینطور است.
وی در ادامه در پاسخ به سئوالی درباره حضور ثابت خود در فضای نگارش رمان در سالهای اخیر گفت: وقتی رمان مهبوط را مینوشتم یادم هست که روزی دخترم از من سئوال میکرد که چرا اینقدر مینویسم. من هم از او پرسیم که چرا اینقدر نفس میکشد. رمان و نوشتن برای من مثل نفس کشیدن است. اگر ننویسم میمیرم.
وی ادامه داد: من عرصههای انسانی زیادی را تجربه کردهام. از دارایی مالی تا سایر موارد اما هیچ چیز مثل نوشتن نتوانست من را آرام کند. زندگی من طوری شده که مثل یک انسان معتاد به نوشتن شدهام. معتادی که دائم به فکر ارضاء خویش است. من در واقع با نوشتن، گمشدههای خود را پیدا میکنم.
نویسنده رمان «مهبوط» افزود: حرفهای زیادی هست که آدم باید بزند و وقت هم برای گفتن آن کم است. همین الان کافی است تا باهم به خیابان برویم تا جامعه پر از زخممان را ببینیمو جامعه ما پر از لغزش و تناقض است و من در رمانهایم به روایت همین تناقضهای میپردازم. در قصههایم به باطن لایههای اجتماع میرسم و نشان میدهم که آنقدرها هم متاثر از پوسته ظاهری مذهبیمان در باطن نیستیم.
فخری درباره علت اصرار خود به رماننویسی نیز گفت: هر کس در حیطه تخصصی خود کار میکند. رمان یا داستان کوتاه در امر نوشتن خیلی فرق نمیکند. من خودم در دهه 60 شعر میگفتم. دوستی به من گفت تو داستان نویس خوبی میشوی اما شاعر خوبی نه، کنارش بگذار و من همین کار را کردم و خب البته هنوزهم نوشتههایم به نوعی شاعرانه است.
وی ادامه داد: شاید بتوانم داستان کوتاه بنویسم، اما تخصص من رمان است. رمان دست خواننده را میگیرد و به جایی میبرد که داستان کوتاه نمیبرد. با زبان رمان تا اندازهای میتوان خواننده را سیراب کرد که در داستان کوتاه امکانش نیست.
فخری ادامه داد: من الان اگر خانوادهام اجازه میداد به روستا میرفتم و به نوشتن مشغول میشدم. در روستا بودن به معنی این نیست که از دنیا به دور هستی. در روستا که باشی برای نوشتن وقت زیادتری داری و دغدغههای شهر را نداری. آمدن به شلوغی، حرف زدن و جایزه گرفتن و ... همه گول زننده است و نویسنده نباید گول آن را بخورد و در کنار آن نیز نباید از نوشتن هیچگاه مایوس شود.
وی افزود: نویسنده باید کارش را بکند. بازخورد داشتن و یا نداشتنش مهم نیست. من خودم اگر دغدغه معاش نباشد، سالی دو رمان مینویسم. من در دوره دانشجوییام به جمعآوری افسانههای نیشابور پرداختم و الان منبع غنیای از این افسانهها را در اختیار دارم که هر لحظه میتوانم یکی ازآنها را دستمایه نوشتن یک رمان تازه قرار بدهم و این هم بهانهای است که من را هرلحظه به نوشتن ترغیب میکند.
نظر شما