به گزارش خبرنگار مهر، امروز روزی است که همه فرزندان شهید این مرز و بوم مثل سایر بچه های این سرزمین اسلامی روز پدر را در کنار پدران خود هستند و می گویند، " پدرم روزت مبارک ".
امروز عطر زیبایی سراسر مزار شهدا را پر کرده است همه فرزندان شهید در یک روز فرخنده سفره دلتنگی هایشان را در مزار پدرشان باز می کنند این عطر این حضور آنقدر زیباست که دیگران را نیز به جمع معنوی شان دعوت می کند تا نشان دهند در پاس داشت خون شهدا و آرمانهای آنها ثابت قدم هستند.
تجدید میثاقی که دل انگیز است
یادگاران غیورمردان کشورمان از تمام نقاط شهر و روستاها در کنار مزار پدران آسمانیشان با سلامی دوباره و با تقدیم هزاران غنچه اشک، گل و گلاب غبار از دل تنگی های خود شسته و با آرمانهای شهدا تجدید میثاق می کنند.
آنها چقدر زیبا به همه این پیام را می رسانند که پدران آسمانی شان در راه اعتقاد دینی و حفظ اسلام و قرآن و برای دفاع از خاک این وطن در جبهه ها حاضر شده و فداکاری کرده اند و امروز فرزندانشان در کنار سایر مردم شهید پرور افتخار می کنند که فرزند شهید و ادامه دهنده راه پدران شهیدشان هستند.
درد دل آنها با پدران آسمانی شان همچون نامه ها و یاداشتهایی که می نویسند شنیدنی و خواندنی است.
یکی از این یاداشتها نامه ای از یکی از فرزندان شهدای استان اردبیل به پدرش است که در بخشی از آن آمده است: سلام بر پدرم که با تمام وجود به تو عشق می ورزم و بر قامت جاویدانه و تاریخی ات افتخار می کنم.
پدرم! ای اسوه ایمان، مصداق بارز مقاومت و کشته عشق، اکنون من و هزاران فرزند شهید دیگر به عزمتان به رزمتان به سلحشوریتان و زهدتان و ایثارتان افتخار می کنیم.
پدرم، اگر زمانی من خردسال بوده و تنها به دنبال محبت پدرانه حیران و سرگردان بودم اکنون آن را جبران یافته دیده و احساس محبت از سیمای ملکوتی تان مرا سیراب می کند.
امروز آثار مردانگی تو را در ورقهای تاریخ می بینیم
پدرم، اگر دیروز من عکس تو را در دیوارهای منزل محقرمان جستجو می کردم امروز آثار شجاعت و مردانگی تان را در ورقهای تاریخ به وضوح می بینیم.
پدرم، اگر من دیروز فقط به تو فکر می کردم، امروز به فردا فکر می کنم، فرادیکه باید بدست من و امثال من باید ساخته شود.
امروز من با بصیرت تمام می بینم که باید پرچمدار و پیام رسان تو باشم امروز من احساس می کنم که رسالت تو را باید به دنیای بعد از تو ابلاغ نمایم.
امروز از عمق جان احساس می کنم که عصر و زمانه کنونی به عنصر انتخابی شما که همانا شهادت بود و ایثار، بیشتر از زمان دیگر نیازمند است. اما در این راه من و ماها شاید زود خسته و درمانده شویم، شاید ما عزم راسخ و قوی و محکم شمار را نداشته باشیم، شاید فریب عوام فریبان را بخوریم، شاید رنجور از زمانه خود کنج عذلت را انتخاب نمائیم.
می خواهم پیام رسان تو باشم
ولی نه ما یقین داریم که سایه سار شما همواره بر سر ماست ما از شما قوت قلب می گیریم و خون شما همواره مدد رسان ما خواهد بود. چون ما می بینیم، هر وقت سایه غم و فراموشی بر جامعه افکنده می شود پیکرهایی از شهداء پرستو وار به طیران در می آیند و غم و اندوه و فراموشی را مانند باران سیل آسا از چهره ها و افکار می زدایند.
پدرم اکنون می خواهم به غیر از پیمان دوران کودکی که با هم داشتیم و قرار بود هر وقت دلم تنگ شد و به یاد تو افتادم به خوابم بیایی و دست نوازش بر سرم بکشی و قلب کوچکم را آرامش بخشی، اکنون یک پیمان و عهدی دیگر با تو ببندم و آن این است که تو در روز محشر شفیع من باشی و من در این دنیا پیام رسان تو.
نظر شما